نورنیوز-گروه بین الملل: بازگشت مجدد دونالد ترامپ به کاخ سفید در سایه تحولات غزه، بار دیگر بحث معامله قرن را در رسانهها تازه کرد. عملیات 7 اکتبر به مثابه یک بزنگاه سیاسی و تاریخی حساسی برای فلسطینیها و اسراییل محسوب میشود. فلسطینیها در صورت تحقق تمامی اهداف این عملیات، در بهترین سناریو میتوانستند اسراییل را برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین تحت فشار قرار دهند. اما شرایط جور دیگری رقم خورد؛ اسراییل با آغاز ضد حمله بزرگ و کشاندن نبرد به داخل نوار غزه، گام بزرگی را برای تحقق ابتکار «معامله قرن» برداشت. اسراییل از این نبرد دو هدف عمده دارد و آن از بین بردن توان نظامی گروههای فلسطینی و کوچاندن فلسطینیها به خارج از نوار غزه است. نقش ایالات متحده امریکا و شخص دونالد ترامپ به عنوان یکی از عناصر اصلی این طرح انکارناپذیر است. در کنار ایالات متحده امریکا، چهار بازیگر مهم دیگر در سناریوی معامله قرن ایفای نقش میکنند که شامل اسراییل، مصر، عربستان سعودی و اردن است.
پنج ضلعی معامله قرن
اسراییل: زخم کهنهای که سر باز کرد
اسراییل تاثیرگذارترین و اصلیترین بازیگر در پیشبرد معامله قرن است؛ زیرا هدف اصلی این طرح ترسیم مناسبات ژئوپلیتیکی و ژئواکونومی جدیدی برای خاورمیانه است. خاورمیانهای که در آن اسراییل از جانب هیچ یک از همسایگان خود احساس خطر نمیکند و مقاومت مسلحانه فلسطین دیگر وجود ندارد و در نهایت تلآویو فصل جدیدی از روابط دیپلماتیک خود را با جهان عرب آغاز میکند. مساله خالی کردن نوار غزه و کرانه باختری از فلسطینیها، استراتژی بود که اسراییل در طول چند دهه آن را هر چند بهطور آهسته دنبال میکرد. شهرکسازیها در کرانه باختری و حملات زمینی و هوایی به نوار غزه جملگی شاهدی بر این مدعاست.
بعد از عملیات نظامی 7 اکتبر، اسراییل به این پروسه مذکور سرعت بخشید و سیاست زمین سوخته را در نوار غزه پیاده کرد تا مقدمه را برای کوچ اجباری فلسطینیها به خارج از نوار غزه فراهم کند. در آن سوی جبهه در کرانه باختری، اسراییل علاوه بر تشدید شهرکسازی در این منطقه در چند هفته اخیر عملیات نظامی جدیدی را در کمپ جنین و طولکرم در کرانه باختری رود اردن آغاز کرده است که میتواند مقدمه تکرار سناریوی غزه باشد.
ایالاتمتحده امریکا: شریک و متحد دیرین- امریکا متحد راهبردی اسراییل در طول هفت دهه اخیر است، اگرچه روابط سیاسی فیمابین واشنگتن و تلآویو در دورههایی فراز و فرودهایی را تجربه کرد. در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ روابط دوجانبه اسراییل و ایالاتمتحده وارد مرحله جدیدی شد. به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت جدید اسراییل توسط ترامپ و انتقال سفارت امریکا به این شهر و تشویق دیگر متحدان واشنگتن به اتخاذ تدابیر مشابه از یکسو و به رسمیت شناختن مناطق اشغالی جولان به عنوان بخشی از خاک اسراییل گام دیگر ترامپ در جهت تقویت روابط امریکا و اسراییل است. طرح «معامله قرن» که به ابتکار ترامپ مطرح شد، معلول یک سلسله گفتوگوهای دیپلماتیک فشرده و در عین حال پیچیدهای است که میان واشنگتن و متحدان عربی آن در خلیجفارس و شمال آفریقا جریان داشت. امریکا در ازای اعطای ضمانتها و تعهدات امنیتی و چه بسا اعطای برخی امتیازاتی آنها را برای بهرسمیت شناختن اسراییل و عادیسازی روابط با این کشور ملزم کرد. بازگشت مجدد ترامپ در سایه تاکید ترامپ بر لزوم خروج فلسطینیها از نوار غزه و کرانه باختری و فشار آوردن بر مصر و اردن برای استقبال از آوارگان فلسطینی، حکایت از عزم ترامپ برای اتمام طرح معامله قرن در یک برهه زمانی کوتاهمدت دارد.
عربستانسعودی: حاضرِ غایب- عربستان به عنوان یکی از کنشگران تاثیرگذار سنتی در خاورمیانه، نقش مهمی را در طرح معامله قرن ایفا میکند. ظهور محمد بن سلمان و اصلاحات اجتماعی، سیاسی و اجتماعی او که در راستای تحقق اهداف سند 2030 تعریف شده، ریشه اصلی در تغییر نگرش رهبران ریاض نسبت به شرکا و متحدان منطقهای و فرامنطقهای عربستان است. در طول یک دهه اخیر، تقویت مناسبات سیاسی و اقتصادی میان عربستان و چین و تنوعبخشی ریاض به شرکایش، واشنگتن را نگران کرد. توافق هستهای میان ایران و ایالاتمتحده در سال 2015، بیاعتمادی ریاض به واشنگتن را تشدید کرد. روی کار آمدن دونالد ترامپ تا حد زیادی به ترمیم روابط دوجانبه عربستان و امریکا کمک کرد. ایالاتمتحده در دوران ترامپ با فشار حداکثری روی ایران و اعطای برخی ضمانتهای سیاسی و امنیتی به عربستان، درصدد بود تا ریاض را به یکی از متحدان تلآویو تبدیل کند. اگرچه گامهای زیادی در این راه برداشته شده، اما عربستان علاوه بر زمان بیشتر برای بررسی ابعاد و پیامدهای این عادیسازی، به دنبال اخذ امتیازات و تضمینهای سیاسی و امنیتی بیشتری از امریکاست تا بتواند بازدارندگی خود را در برابر رقبای منطقهای تضمین کند.
مصر: مشکوک و مردد- زمزمههای نخست معامله قرن در سال 2014 به گوش رسید، زمانی که تنها چند ماه از به قدرت رسیدن عبدالفتاح السیسی گذشته بود. السیسی درصدد بود تا مناطق شمال صحرای سینا را به یک منطقه عازل و خالی از سکنه تبدیل کند؛ منطقهای به طول 14 کیلومتر و عرض 5 کیلومتر که از گذرگاه کرم ابوسالم آغاز و تا ساحل دریای مدیترانه امتداد مییابد. این منطقه عازل قرار است که به محل اسکانبخشی از آوارگان فلسطینی تبدیل شود. از طرح این مدعی تنها یک نتیجه استنتاج میشود و آن اینکه مساله کوچاندن فلسطینیها از غزه و کرانه باختری، ایدهای بود که حداقل از 1967 مطرح بود؛ زمانی که نوار غزه و صحرای سینا به اشغال نیروهای اسراییلی در آمد. فساد سیاسی و فقر فاحش در مصر، این کشور را به کمکهای اقتصادی امریکا و متحدان عربی آن در خلیجفارس وابسته کرده است. شرایط سیاسی و اقتصادی برای تشدید تنش با همسایگان مهیا نیست، از این رو حکام قاهره ترجیح میدهند تا در کنار تضمینهای اقتصادی و سیاسی از ایالاتمتحده، نقش مامور و مجری طرح معامله قرن را ایفا کنند. واگذاری جزایر تیران و صنافیر در جنوب خلیج عقبه به عربستانسعودی را میتوان در چارچوب پروسه معامله قرن تحلیل کرد. بندر ایلات اصلیترین شریان اقتصادی اسراییل است، از این رو، از دست دادن دو جزیره مذکور عملا از قدرت مانور ژئوپلیتیکی مصر در برابر اسراییل خواهد کاست. بالطبع مصر نیز مانند سعودی ملزم خواهد شد تا تجارت دریایی اسراییل در این منطقه را تامین کند. تردید و نگرانی مصر از اسکان آوارگان فلسطینی و ادغام آنها در بازار کار این کشور بیشتر ریشه در مشکلات اقتصادی و بحران جمعیت خلاصه میشود. البته خطر تروریسم در صحرای سینا که بخشی از آن متاثر از جریانهای رادیکال سلفی در نوار غزه بود بر این نگرانیها دامن میزند. مصر در طول یک دهه گذشته در بحث مبارزه با تروریسم در صحرای سینا با چالشهای جدی مواجه شده بود.
اردن: بازیگر شبه منفعل- نقش اردن در سناریوی معامله قرن تنها به استقبال آوارگان فلسطینی و فشار آوردن به تشکیلات خودگران فلسطین بر تن دادن به طرح مذکور خلاصه میشود. از زمان آغاز مرحله نخست آتشبس در نوار غزه، ارتش اسراییل عملیات نظامی جدیدی را در کرانه باختری خصوصا در کمپ جنین و طولکرم آغاز کرده است.نیروهای اسراییلی با همکاری نیروهای امنیتی تابع تشکیلات خودگردان عملیاتی را علیه گروههای فلسطینی در کرانه باختری آغاز کردند، این درگیریها باعث آواره شدن صدها خانواده فلسطینی از مناطق درگیری شده است. اعطای مجوز شهرکسازی در کرانه باختری رود اردن توسط دولت اسراییل در سایه حمایت ترامپ از این طرح و اسراییلی خواندن کرانه باختری، احتمال تکرار سناریوی مشابه غزه در این منطقه را تشدید میکند. در صورت یک عملیات نظامی فراگیر در کرانه باختری، اردن با فشارهای ایالاتمتحده ملزم به پذیرش آوارگان فلسطینی خواهد بود. ناگفته نماند که نیمی از جمعیت اردن را فلسطینیها تشکیل میدهند و ورود خیل عظیم دیگر از آوارگان فلسطینی به این کشور علاوه بر تغییر دموگرافی و چالشهای اقتصادی میتواند مقدمهای برای تکرار حوادث سپتامبر سیاه در دهه 1970 باشد.
*تحلیلگر مسائل جهان عرب