نورنیوز- گروه سیاسی: «وفاق در بالا» به تقویت سرمایهی اجتماعی منجر خواهد شد؛ به شرط اینکه مردم ثمرات عینی و ملموس این وفاق را لمس کنند.
صبح دوشنبه 15 بهمن، شاید برای نخستین بار در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران، سران قوای سهگانه به همراه معاونان ارشد و مدیران مؤثرشان، در یک نشست کاری غیرتشریفاتی گرد آمدند. بانی و میزبان جلسه، رئیس دولت چهاردهم بود. سابق براین البته نمونههایی از حضور همزمان مسئولان ارشد در جلسات مختلف رقم خورده بود.
مناسبتهای دینی و ملّی و انقلابی، معمولا محملی برای شکلگیری چنین نشستهایی بوده است اما تفاوت نشست اخیر با نمونههای ظاهرا مشابه پیشین، در آن است که این بار، جلسهای با ماهیت کاری و خالی از جنبههای تعارفآمیز و تشریفاتی برگزار شد و حاضران به اعتبار مسئولیت مشخصی که برعهده دارند در آن شرکت کردند.
هرچند کسی از اعضای دولت، به عنوان بانی نشست، به رخ نکشید اما بیراه نیست اگر کسی جلسه اخیر سران را تجلّی عینی و عملی شعار "وفاق"، به عنوان دالّ مرکزی دولت مستقر بداند. اکنون دولت چهاردهم میتواند ادعا کند که برای ایجاد وفاق میان لایههای فوقانی حاکمیت، پیشقدم و پیشتاز بوده و در این عزم سودمند توفیق داشته است.
برگزاری این نشست در روزهای فجر انقلاب، از سوی دیگر، خاطرهی همدلی و همافزایی نیروها در ایام مبارزات را نیز زنده کرد؛ چه اینکه شاخصترین و عالیترین جلوههای وفاق ملی را شاید بتوان در خلال روزهای صدر انقلاب پیدا کرد؛ آنجا که نیروهای متکثّر و بعضا متغایر حول محور منافع ملی، بر اشتراکات خود تمرکز میکردند و با غیریتتراشی و دگرستیزی نسبتی نداشتند. به این اعتبار، باید به دولت چهاردهم برای ابتکار برگزاری نشستی که یادآور وفاق در سالهای نخست انقلاب است تبریک گفت و برای تکرار و تداوم و نیز نهادینهشدن چنین جلساتی دعا کرد.
درباب نشست مشترک سران و مسئولان ارشد قوای سهگانه، نکات متعددی میتوان گفت. بخشی از این نکات به مضمون و محتوای سخن مسئولان حاضر در نشست، و بخش دیگر نیز طبعا به نفس ابتکار برگزاری چنین نشستی برمیگردد. در باب محور نخست، توجه به این نکته بسیار مهم است که سران قوا در سخنان خود، بدون پردهپوشی یا پنهانکاری یا فرافکنی به دشمن خارجی، به «خود انتقادی» روی آوردند. این شیوه از ارزیابی، مستلزم نوعی صداقت و شجاعت اخلاقی است و به گواهی صاحبنظران دانش سیاست، گام نخست در اصلاح الگوهای حکمرانی و حرکت به سمت حکمرانی مطلوب است.
باید پذیرفت که اگر مسعود پزشکیان در این نشست از فاجعه تقلیل رای 98 درصدی مردم در صدر انقلاب به نصاب 20 یا 30 یا 50 درصدی میزان رایدهندگان، گلایه میکند قصدی جز اصلاح رویهها ندارد. باید پذیرفت که اگر محسنی اژهای از فشارهای امنیتی بر سرمایهگذاران بخش خصوصی برای ترساندنشان گلایه میکند، نیّتی غیر از بهبود شیوههای ناپسند ندارد. باید پذیرفت اگر قالیباف از فشار ویرانگر و روزافزون اقتصاد بر خانوار ایرانی گلایه میکند هدفی جز تصحیح سیاستهای جاری ندارد.
نکتهی مهم این است که اولا مقامات عالی کشور اکنون به ضرورت خود انتقادی پی بردهاند و به این ترتیب، بر مسئولیت خود در شکلگیری وضع موجود اعتراف میکنند؛ و ثانیا در تشریح و تبیین معضلات امروز ایران، مرتکب فرافکنیهای اغراقشده دربارهی نقش دشمنان نمیشوند. شک نیست که ایران، قرنهاست سوژهی طمعورزی قدرتهای منطقهای و جهانی بوده است. دستکم از دوران صفویه تاکنون، موجهای متعددی از این طمعورزیها و تعدّیها و مداخلهگریهای خارجی در امور ایران رقم خورده است.
اخلال و کلنجار با ایران، قرنهاست که رواج دارد و الزاما محدود به دوران حاکمیت جمهوری اسلامی نیست. اما آنچه اهمیت فراوان دارد این است که در مقام ارزیابی و «خودشناسی ملی»، در میزان تأثیر عامل خارجی اغراق نکنیم. چیزی که در نشست وفاق سران دیده شد پرهیز آنها از این اغراق ناموجه بود. هرچند تقریبا تمامی مسئولان اشاراتی به مزاحمتهای بیگانگان در بروز معضلات داشتند اما تأکید اصلیشان، ناکارآمدی نیروهای خودی، یا ناهماهنگی نهادهای مسئول، یا دوقطبیسازیهای جریانات جناحی بود.
درباب نکتهی دوم (نفس برگزاری نشست وفاق سران و مسئولان) باید به این واقعیت اساسی توجه داشت که شرط و بلکه پیششرط توفیق در حکمرانی خوب، هماهنگی واقعی و حداکثری ارکان قدرت است. از سوی دیگر، هماهنگی سیاسی، چیزی نیست که صرفا با ترفندها و تکنیکهای بوروکراتیک دستیافتنی باشد.
قبول گفتمان وفاق و کنشگری در چارچوب الگوی همدلی، اکسیری است که میتواند مسیر دوردست و دیریاب بوروکراسی را میانبر بزند و کوتاه کند.
نشست کاری سران و مسئولان قوا، کمترین برکت و فایدهای که دارد ایجاد زمینهی مناسب برای تقویت و ارتقای هماهنگی است. مقصود از هماهنگی، الزاما نه هماهنگی سیاسی بلکه هماهنگی و همافزایی مدیریتی و اجرایی در پیشبرد اهداف و آرمانهاست. آنچه تاکنون یکی از اصلیترین عوامل در حلناشدگی تنگناها و معضلات اقتصادی و معیشتی دانسته میشد ناهماهنگی میان ارکان حکومتی بود.
بخش خصوصی که در هر نظام سیاسی، لکوموتیو توسعه دانسته میشود همواره در ایران از چندپاره و بعضا متعارض بودن تصمیمات حاکمیتی گلایه داشته است. گاه چند برابر زمان و انرژیای که باید صرف تولید کند صرف دوندگی برای رفع تصمیمات متعارض نهادهای حاکمیتی کرده است. چه بسا راز ناکارآمدی تولیدگران ملی در ایران، درگیرشدن تحمیلیشان با همین ناهماهنگیها باشد.
نشست مشترک سران و مسئولان سه قوه، به شرط مدیریت صحیح و استمرار هوشمندانه، میتواند زمینهی ایجاد چنین هماهنگیهای ضروری را فراهم آورد. طبعا این نشستها نیز مثل هر ابتکاری ممکن است در معرض انحرافها یا عادیسازیهایی قرار بگیرد. اگر وفاق شکلگرفته در این نشست، استمرار نداشته باشد، یا ماهیت تشریفاتی و غیرعملیاتی پیدا کند، یا آرامآرام به یک گعدهی مدیران بدل شود، امید مردم برای همافزایی قوا در رفع مشکلات کشور هم لطمه خواهد دید.
شک نیست که «وفاق در بالا» به تقویت سرمایهی اجتماعی منجر خواهد شد؛ مشروط بر اینکه مردم ثمرات عینی و ملموس این وفاق را ببینند. دولت چهاردهم نشان داده است که در ایجاد وفاق در بالا موفق بوده است. باید منتظر بود و دید که آیا برای موسم میوهچینی هم برنامهی دقیق و کارآمدی طراحی کرده است.
نورنیوز