نورنیوز –گروه سیاسی: روز خبرساز و پرحاشیه مجلس، دیروز در حالی به سر آمد که تعدادی از نمایندگان نزدیک به یک جریان خاص سیاسی، نطقهای آتشینی علیه محمدجواد ظریف داشتند.
حضور معاون راهبردی رئیس جمهور در اجلاس داووس، و سخنانی که در نشست پرسش و پاسخ با فرید زکریا مطرح کرد ظرف روزهای اخیر، بازتاب بسیار گستردهای در محافل سیاسی و رسانهای یافت. مخالفان کفنپوش خیابانی، با دستنوشتههای تند و تلخ، و شعارهای نیشدار و زهرآلود، و خطابههای افشاگرانه و بهتانآمیز، ظریف را عنصری برآمده از حمایت ساواک معرفی کردند که بهترین توصیف برایش، «سیاستمدار نفوذی» است.
پردهی دوم این قدرتنمایی خیابانی مخالفان، که معلوم نیست با مجوز رسمی از نهادهای قانونی بوده، دیروز در نطقها و تذکرات برخی از نمایندگان مجلس به نمایش درآمد؛ آنجا که مستأجران بهارستان، به این موضوع ورود کردند و بعضا با ادبیاتی شبیه کفنپوشان میدان پاستور، تعابیر تندی نثار ظریف کردند. در این میان، هرچند رئیس مجلس نیز نکاتی در سرزنش سخنان معاون راهبردی رئیس جمهور بر زبان آورد اما خودش نیز از تیغ تیز مخالفان خیابانی و نمایندگان معترض بی نصیب نماند.
چنانکه انتظار میرفت پایگاههای حزبی و رسانهای، هریک به اقتضای مشی و مرام خود، در این زمینه موضعی دلخواه اتخاذ کردند. راست، از قباحت طرح مسائل داخلی در جمع بیگانگان سخن گفت؛ و چپ، در مدح هوشمندی ظریف برای دفاع زیرکانه از هویت پویای نظام حرف زد. این قسم حمله و دفاع، مادام که در محدودههای نقد متین و متعارف باشد نه تنها نگرانیآور و مخرّب نیست بلکه چه بسا ضروری و مفید هم باشد. مطلب حاضر، بیآنکه بخواهد به سمت یکی از طرفین مرافعه بغلطد ترجیح میدهد نکتهای فراتر از مناقشات ظاهری در این زمینه را یادآوری کند و ارکان دولت وفاق، خصوصا معاونت راهبردی رئیس جمهور را به تأمل در آن فرابخواند.
دیر یا زود، گذشت زمان، غبار فراموشی روی ماجرای داووس و پرسش و پاسخ ظریف و فرید زکریا خواهد نشاند. شتاب و تعدد موضوعات خبرساز سیاسی در ایران، آنقدر بالاست که به زودی سوژهای نو مطرح خواهد شد و و وقایع داووس را از سطح اول توجه سیاسیون دور خواهد کرد. آنچه در این میان، پایدار است فقدان حساسیت روی موضوعات راهبردی و بنیادین ملی است.
مسعود پزشکیان، با درک یک ضرورت اساسی، تشکیلات و تنظیمات تازهای تحت عنوان "معاونت راهبردی ریاست جمهوری" تدارک دید و یکی از کارگزاران قدیمی سیاست در ایران را در رأس آن نشاند.
طبعا چنانکه از نام این تشکیلات برمیآید، اولین و مهمترین وظیفه و کارکرد این معاونت، طراحی راهبردهای بنیادین در مسیر حرکت قوه مجریه است. با چنین ابتکاری، دولت این فرصت را مییابد تا از روزمرّگیهای حوزهی اجرا خلاص شده و در سطحی عمیقتر و ریشهایتر به پیاده سازی برنامهها و شعارها و اولویتهای خود اقدام کند.
معاونت راهبردی در حکم قوهی عاقله و به عنوان "عقل منفصل" دولت میتواند به عنوان مرجع عالی "تصمیمسازی" عمل کند و حاصل یافتههای خود را در اختیار تصمیمگیران دولت قرار دهد. دولتها با تشکیل چنین ساختارهایی، قدرت و غنای نرمافزاری خود را افزایش میدهند و از گرفتار آمدن در حصار فرسایندهی مأموریتهای روزمره نجات پیدا میکنند. وجود تشکیلاتی از این جنس را در بسیاری از نظامات سیاسی جهان میتوان پیدا کرد.
اکنون سوال این است که محمدجواد ظریف به عنوان نفر اول ساختار تازهتأسیس معاونت راهبردی، در چیدمان و ساماندهی به آن، چگونه عمل کرده است؟ و آیا میتوان امیدوار بود که این معاونت با همین فرمان، به سمت ایجاد یک نهاد تحقیقاتی مقتدر و هوشمند و مؤثر حرکت کند و در تعیین راهبردها و اولویتهای کلان دولت، نقشآفرین باشد؟ هرچند از تشکیل معاونت راهبردی رئیس جمهور، بیش از 6 ماه نمیگذرد اما باید با نگاهی ارزیاب و انتقادی، کارنامهی این معاونت مهم و چه بسا تعیینکننده را سنجید. شک نیست که مداخلات و حتی مزاحمتهای مخالفان دولت یا معارضان شخص ظریف، در این مدت، به نحو محسوسی اثرگذار بوده اما آیا نشانههای قابل اتکایی از شکلگیری یک ساختار نرمافزاری توانمند در آن میتوان یافت؟
برگزاری همایشی سودمند برای مفهومشناسی وفاق ملی، احتمالا مهمترین حرکت معاونت راهبردی ریاست جمهوری، از آغاز تشکیل تا امروز بوده است. بیگمان طراحی و اجرای چنین نشستی برای مفهومسازی و ایضاح اصلیترین شعار و برنامهی دولت، یعنی وفاق ملی، جزو ضروریات بود.
با اینهمه، انتظار جامعه این است که تشکیلات نوپدید، با سرعتی معقول بتواند فهرستی از اولویتهای راهبردی دولت را گردآوری کند و به سمت طراحی "برنامهی اقدام" برای آنها برود. شاید برخی از فعالان سیاسی ترجیح میدادند ظریف از فرصت داووس به عنوان مجمعی از نخبگان سیاسی و اقتصادی جهان، برای تبیین راهبردهایی کلانترو اساسیتر بهره ببرد. سخن گفتن از رقبای انتخاباتی پزشکیان، کاری است که حتی مسئولان رسانهای نهاد ریاست جمهوری هم میتوانند انجام دهند. آنچه در تراز معاونت راهبردی رئیس جمهور است، طرح موضوعاتی تعیینکنندهتر در مذاکره با نخبگان داووس بود.
موضوعاتی راهبردی همچون ناترازیهای انرژی، پیمانهای منطقهای، تلاش جمعی برای کاستن از تحریمهای بیمنطق علیه کشورها، شرایط معقول و انسانی برای مذاکرات بین المللی، کمک به کشورهای جنوب برای رهایی از پیامدهای خشکسالی، سرمایهگذاریهای مشترک برای رفع تهدیدات زیست محیطی، جذب سرمایههای جهانی برای ساماندهی به وضعیت آموزش و بهداشت، تسهیل مراودات و رفت و آمد شهروندان میان کشورها، و ... تنها برخی از موضوعاتیاند که انتظار میرود نهاد مهمی مثل معاونت راهبردی ریاست جمهوری در اجلاس مهمی مثل داووس مطرح و پیگیری نماید. ظریف به عنوان دیپلماتی باسابقه ، بیش از هر کسی به ظرفیت چشمگیر جایی مثل داووس واقف است و توان بهرهگیری از چنین ظرفیتهای بین المللی را هم دارد. با این وصف، آیا هوشمندانهتر نبود که به اقتضا و به تناسب سازمان متبوعش، موضوعاتی راهبردیتر را برجسته میکرد و از طرح مسائل روزمره و گذرا صرفنظر میکرد؟
معنای این سخن البته همدلی با تندروهایی که با ادبیاتی ناموجه، به هجو سخنان ظریف پرداختند نیست. مواضع تندروانه و بیمنطقی که از تریبون پارلمان یا از کف خیابان مطرح شد با هیچ معیاری قابل دفاع نیست. مراد از این نوشته، یادآوری یک فقدان خسارت بار در حوزه مسئلهیابی و مسئلهشناسی راهبردهای ملی است.
در شرایطی که دولت وفاق، برای تأمل روی موضوعات راهبردی، تشکیلاتی در حد معاونت تدارک دیده است، انتظار میرود مسئولان ارشد این نهاد، همت و توان خود را صرف موضوعات بنیادین و راهبردی کنند و از موضوعات روزمرهی مناقشه برانگیز پرهیز کنند.
نورنیوز