نور نیوز-گروه بینالملل: «جان هولدر» گزارشگر روزنامه واشنگتنپست، مقاله خود در این نشریه را با این جمله آغاز میکند: «مردم جهان رئیسجمهور آمریکا را انتخاب نمیکنند اما با عواقب و پیامدهای آن زندگی میکنند». انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا به دلیل پیچیدگیهای خاص آن تا لحظه اعلام نتایج، معادلهای عجیب متشکل از مفاهیمی چون الکترال و ایالت و فدرال و... است. پرداختن به این جزییات هدف نوشتار نیست اما در انتخابات آمریکا هر یک از نامزدها باید در مجموع ۲۷۰ رای از ۵۳۸ رای کالج الکترال را به دست آورد تا ساکن کاخ سفید شود. نظرسنجیها، تحلیلها و گزارشهای منتشر شده از انتخابات حکایت از آن دارد که «کاملا هریس» نامزد حزب جمهوریخواه ۲۳۲ رای و دونالد ترامپ نامزد جمهوری خواه هم ۲۱۳ رای از مجموع آرای موردنیاز را به دست آورده است. این تقریب نزدیک به قطعیت به دلیل ماهیت ایالتهایی است که به صورت سنتی طرفدار جمهوریخواهان یا دموکراتها هستند. ساعات حساسی که از این به بعد برای هریس و ترامپ رقم خواهد خورد، به دلیل تحولاتی است که در ۷ ایالت دیگر با ۹۳ رای الکترال رخ خواهد داد. ایالت پنسیلوانیا،کارولینای شمالی، جورجیا، آریزونا، ویسکانسن، نوادا ایالتهایی هستند که سرنوشت این انتخابات را تعیین میکنند.
تحولات خاورمیانه و تاثیرات آن بر انتخابات آمریکا
پایان هفته جاری، یکی از دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری، در حالی ساکن کاخ سفید خواهد بود که در بررسی روند پیروزی او، تحولات یک سال اخیر در غرب آسیا و خاورمیانه، یکی از متغییرهای اصلی به شمار میرود. سال انتخاباتی در ایالات متحده آمریکا در حالی آغاز شد که رژیم صهیونیستی جنگی بزرگ و کشتاری وسیع در کرانه کوچک غزه به راه انداخته بود و تقریبا تمام جهان درگیر آن بودند. آمریکا به عنوان بزرگترین حامی اسرائیل در جهان، بیشترین تاثیر را از تصمیمات و اقدامات «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل در یک سال گذشته پذیرفت و گزاف نیست اگر گفته شود بخش بزرگی از کمپینهای انتخاباتی هریس و ترامپ تحت تاثیر رویدادهای غرب آسیا قرار گرفت.
در حال حاضر و به فاصله ۴۸ ساعت تا مشخص شدن نتیجه انتخابات در آمریکا، نظرسنجیهای معتبر توان اعلام احتمالی فرد پیروز را ندارند و این میزان ابهام از سوی این گروهها، موضوع تازهای در رویدادهای انتخاباتی آمریکا محسوب میشود. رقابت در نزدیکترین شکل ممکن پیش میرود و نتیجه را الکترالهای ایالتهای چرخشی تعیین خواهد کرد. وجود این میزان ابهام گرچه به متغیرهای متنوع و عوامل داخلی بسیاری وابسته است اما به نظر میرسد تحولات نظام و نظم بینالملل هم بر این موضوع تاثیر بزرگی داشته است. برخی تحلیلگران انتخاباتی یکی از دلایل ریزش آرای هریک از دو نامزد مورد اشاره را به رویکرد آنها نسبت به منطقه غرب آسیا و مهمترین بحران آن یعنی جنگ غزه و لبنان می دانند
دو قطبی جنگ و صلح موجود در فضای جهان و آمریکا سبب شده که نه ترامپ و نه هریس هیچیک در سیاست خارجی نتوانند اعتماد بدنه رای خود را به دست آورند. هریس متهم است که در دولت جمهوریخواه بایدن از نسلکشی در غزه حمایت کرده است و ترامپ هم متهم است که در صورت پیروزی از سیاستهای ویرانگر رفیق صمیمی خود نتانیاهو حمایت خواهد کرد. نحوه مواجهه این دو نامزد انتخابات آمریکا در گذشته و آینده، با جنگ غزه، سرنوشت هریک از آنها را در ادامه انتخابات 2024 و حتی در آینده سیاسی آنها دستخوش تغییر خواهد کرد.
آرای سرگردان در ایالتهای اشاره شده متعلق به گروههای قومی و مذهبی است. اعراب، هندوها یهودیان و... در این ایالات برای انداختن رای خود به صندوق موضوع جنگ در غزه را هم به عنوان متغییر مهم در نظر دارند. همین موضوع شرایط مضحکی را دستکم برای هریس به وجود آورده است به گونهای که او مجبور است برای یهودیان در مذمت هفت اکتبر سخنرانی کند و برای مسلمانان از ضرورت پایان جنگ در غزه حرف بزند. واقعیت انتخاباتی در آمریکا حکایت از آن دارد که جنگ غزه پاشنه آشیل هر دو نامزد انتخابات شده و باید دید کدامیک میتوانند از این شرایط جان سالم به دربرند.
متغییر موثر دیگری که در غرب آسیا بر سرنوشت ساکن آینده کاخ سفید اثر مستقیم دارد، جمهوری اسلامی ایران و موضوعات مرتبط با آن یعنی مذاکرات هستهای، برجام و حضور منطقهای ایران است. پروندهای که هریک از نامزدهای این انتخابات در کنش خود با آن، باید موارد متعددی را مدنظر قرار دهند. دموکراتها گرچه به تصور خود قابلیت مهار ایران با دموکراسی را دارند اما اظهارات ترامپ جمهوریخواه در ایام انتخابات حکایت از آن دارد که جمهوریخواهان هم دیگر در پی تغییر حکومت در ایران نیستند و تلاش برای نابودی نظام را از دستور کار خود خارج کردهاند. اعلام این موضوع از سوی ترامپ اما تندروهای صهیون و برخی اپوزیسیونهای پراکنده ایران در آمریکا را خشمگین و حتی رای او را هم تحت تاثیر قرار داده است. واقعیت آن است که بخشی از بدنه تند طرفدار ترامپ او را برای پیچیدن طومار جمهوری اسلامی میپرستیدند اما به سنگ خوردن تمام تیرهای ترامپ و سرش به سنگ، واقعیت اقتدار و مانایی جمهوری اسلامی و اعلام این موضوع، آن بدنه را ناامید کرده است. هریس هم گرچه در قبال ایران به تکرار سیاست یکبامو دوهوای بایدن روی آورده اما همین مواضع متناقض که گاهی ایران را دشمن شماره یک آمریکا دانسته و گاهی از ضرورت دیپلماسی با تهران میگوید، طرفداران او را دچار سردرگمی کرده است.
تاثیر انتخابات آمریکا بر جنگ غزه و روابط با ایران
بررسی تاثیر منطقه و جنگ در غرب آسیا بر انتخابات آمریکا، بدون توجه به تاثیر متقابل ساکن کاخ سفید بر آینده این منطقه ناقص به نظر میرسد. گرچه نمیتوان منکر تاثیرات محدود دیدگاه پیروز انتخابات فردا بر آینده غرب آسیا شد اما به نظر میرسد با توجه به سیاستهای کلان ایالات متحده آمریکا در قبال خاورمیانه، نمیتوان تغییر بنیادینی در این سیاستها انتظار داشت. واقعیت آن است که واشنگتن در حمایت از مهمترین عامل بیثباتی منطقه یعنی رژیم صهیونیستی اصول ثابت و غیرقابل تغییری دارد که در هر دولتی پابرجاست. مخالفت با هر طرحی که این حمایت را خدشهدار سازد؛ از جمله طرح دو دولتی، آتشبس یا پایان دادن به شهرکسازی در فلسطین و غزه، پایان تجاوز به کشورهای همسایه و حتی کشتار و نسلکشی در هیچ دولتی قابل قبول نیست و از این نظر میان ترامپ و هریس تفاوتی در بازه زمانی طولانی مدت وجود ندارد. ممکن است در کوتاه مدت هریس بیشتر از ترامپ، به اسرائیل برای پایان دادن به جنایت فشار وارد کند یا ترامپ با شهرکسازی در اراضی اشغالی کمتر مخالفت کند و سیاست نابودی حماس را به عنوان خواسته اصلی نتانیاهو در پیش گیرد.
چنین روندی در مواجهه هرکدام از نامزدهای پیروز در انتخابات با جمهوری اسلامی ایران هم قابل تکرار خواهد بود. کلان استراتژی ایالات متحده در قبال ایران هم ثابت و مبتنی بر خصومت و تحریم است. گرچه آمریکا تلاش میکند القا کند که این استراتژی گاهی با تاکتیک دیپلماسی و گاهی با تحریم پیش رفته اما واقعیت دستکم در دو دهه گذشته حکایت از آن دارد که حتی دیپلماسی ظاهری هم به سبب زیادهخواهیهای آمریکا به تحریم تبدیل شده و زندگی مردم عادی در ایران را تحت تاثیر قرار داده است. این واقعیت را سیگنالهای ارسال شده از سوی ترامپ به عنوان مهمترین عامل بنبست سازی در مسیر دیپلماسی، مبنی بر کنار آمدن با ایران، نباید مورد غفلت قرار دهد. ترامپ جهان را اقتصادی و تجاری میبیند و این برای برخی نقطه قوت حضورش در کاخ سفید تلقی میشود اما آیا روابط ایران و آمریکا میتواند متاثر از چنین نگاهی تعریف یا بازتعریف شود؟ آیا برای تاجری چون ترامپ، متاع تهران قابل فروش خواهد بود؟ ارزشهای بنیادین جمهوری اسلامی ایران در زمینههای مختلف از سیاست داخلی تا سیاست خارجی و نگاه به جهان هرگز تجاری و اقتصادی نبوده و نخواهد بود. تهران جهان را از دریچه تجارت نمینگرد و برای همین است که فریضه حمایت از مظلوم را که به عنوان زیربنای حمایت ایران از غزه مورد تأکید رهبر معظم انقلاب است؛ هرگز با هیچ متاع دیگری تاخت نخواهد زد. همانطور که ترامپ و آمریکای دوران او حمایت تمام قد از اسرائیل را به صحنه تجارت نخواهند کشاند. اصول بنیادین هریک از دو دولت در قبال برخی موضوعات راهبردی، عمیقتر از آن هستند که به صورت کالایی تحلیل شوند و از این روست که حضور تاجر یا تئوریسین دانشگاه در کاخ سفید چندان برای تهران تفاوت نداشته وتهران این تفاوتهای تاکتیکی را، استراتژیک تلقی نکرده و هرچه را که بر اساس منافع و امنیت خود صلاح بداند اجرا خواهد کرد.