نورنیوز- گروه فرهنگی: روز ملّی سینما، شاید مناسب ترین زمان باشد برای بازاندیشی در موقعیت هنر- صنعتی که تقریبا تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان ها را زیر نفوذ خود برده است. هرچند اکنون سینما در ایران، چندان با چالش مشروعیت مواجه نیست اما به نظر می رسد هنوز اجماعی درباب ظرفیت ها و امکان های ذاتی این هنر شکل نگرفته است. هنوز هم تصمیم گیران و سیاستگذارانی را می توان سراغ گرفت که درکی گلخانه ای از سینما دارند و تصور می کنند می توان این هنر را "مهندسی" کرد و در خدمت ایده هایی متمرکز و سفارشی به کار گرفت. هنوز هم می توان رد پای مدیرانی را در سینمای ایران پیدا کرد که به تربیت "سینماگران ارگانیگ" باور دارند و می کوشند با حمایت مستقیم از جریاناتی خاص، سمت و سوی غالب سینمای ایران را تعیین کنند. هنوز هم مسولان ارشدی را می توان نشان داد که فقط به تعداد تماشاگران و آمار فروش بلیت دلخوش اند و همین واقعیت را تأییدی بر کارنامه ی مدیریتی خود می دانند.
شاید مهم ترین سئوالاتی که امسال در روز ملّی سینما می توان مطرح کرد این است که آیا اساسا سینمای ایران، در ورای هیاهوی تبلیغاتی، حال و روز خوشی دارد یا نه؟ آیا در مسیر سالم و حرفه ای خود گام می زند یا به دلایل مختلف به بیراهه کشانده شده است؟ آیا آنچه امروز روی پرده ی نقره ای سینماها به نمایش درمی آید، نماینده و نمایشگر بضاعت واقعی سینمای ایران است؟ آیا سینمای کنونی در قیاس با سینمای دهه های 60 و 70 و 80 شکوفاتر و پخته تر و بالنده تر است یا سست تر و سطحی تر و مصرفی تر؟
امسال در شرایطی روز ملی سینما در ایران برگزار می شود که دولتی تازه نفس سررشته مدیریت اجرایی – و طبعا مدیریت فرهنگ و سینما – را در دست گرفته است. هرچند هنوز ترکیب مدیران جدید سازمان سینمایی کشور مشخص نشده اند اما در همین دوره کوتاه هم خبرهای شوق انگیزی درباره رفع توقیف از برخی فیلم ها، رفع ممنوع الخروجی برخی سینماگران، و رفع ممنوع الفعالیتی برخی هنرمندان منتشر شده است. امید جامعه هنری و خانواده سینمای ایران، تداوم گشایش هایی از این دست است. در شرایطی که دولت نورسیده، "وفاق" را در کانون شعارها و برنامه های خود قرار داده می توان امید داشت که این رویکرد، در کوتاه ترین زمان، با بیشترین اهتمام در ساحت فرهنگ، خصوصا سینما پیاده شود. چراکه اساسا شکوفایی فرهنگ، مشروط به تحقق وضعیتی است که تمام هنرمندان احساس کنند می توانند آزاد و خلاقانه – و البته در چارچوب ضوابط روشن قانونی – فعالیت کنند. از سوی دیگر دولت هم باید بداند که اگر به فراگیر شدن آرمان "وفاق ملی" در سطح جامعه امید بسته است هیچ چیزی به اندازه ی فرهنگ و هنر نمی تواند یاریگرش باشد. سینما می تواند تابلوی وفاق ملی و تبلور شعار "همه با هم برای ایران" باشد. طرد نگرش های تنگ نظرانه و تغییر سیاست های سختگیرانه، پیش شرط باورپذیر شدن شعار وفاق ملی است. وقتی اهل فرهنگ و خصوصا خانواده سینما، جدیت و صداقت سیاستگذاران فرهنگی برای شعار وفاق را باور کنند مساعدترین موقعیت برای همه گیر شدن این شعار در سطح مردم فراهم خواهد آمد. از سوی دیگر، واقعی بودن عزم مدیران برای ایجاد وفاق در عرصه سینما، طیفی طولانی از هنرمندان خلاق را به میدان خواهد آورد و چرخ تولید در عرصه این هنر را به حرکت درخواهد آورد.
سینما اکنون ویترین بضاعت فرهنگی و پیوستگی اجتماعی ملت هاست. با سینماست که روحیات و خلقیات مردم هر کشور، شناخته می شود. رؤیاهای ملی، آرمان های قومی، دغدغه ها و دلمشغولی های عمومی، انسجام و پیوستگی های اجتماعی، استواری یا ضعف هویت جمعی، روحیه ی تلاش یا تن پروری، پاکیزگی و تنزه یا آلودگی اخلاقی مردم، و بسیاری دیگر از مؤلفه های تعیین کننده در حیات و بقای یک دولت- ملت، در ویترین سینمای یک کشور است که به خوبی قابل رؤیت می شود.
در 113 سالی که از ورود اولین دستگاه سینماتوگراف به ایران می گذرد، سینما طبقات مختلف اجتماعی را دلمشغول خود کرده و سوژه ها، قهرمانان، دغدغه ها و مخاطبانش را در تناسب با این مخاطبان سامان داده و به رغم اینکه هنری رسیده از غرب بود اما زودتر از آنچه انتظار می رفت به هنری مردمی و چه بسا ملی تبدیل شد. سینمای ایران،خواه در روزهای رونق و شکوفایی جهانگیرش و خواه در روزهای پرتنگنا و پرچالشی که از سر گذرانده، همواره میزان الحراره ای برای اندازه گیری و تخمین نیازها و مطلوب ها و مطالبه های پیدا و پنهان اجتماعی بوده است. در جنگ، پوتین به پا کرده؛ در خوشی ها شال سرخ شادمانگی به کمر آویخته ؛ در فجایع و تلخی های ملی دستمال سیاه به پیشانی بسته؛ و هرجا نتوانسته حرفش را چنان که خوش دارد برزبان بیاورد یا به طنز و فکاهه پناه برده یا به رمز و استعاره و نماد.
معنای این سخن البته ادعای کمال و تنزه محض برای سینمای ایران نیست. این پهنه ی هنری هم مثل هر ساحت دیگری ظرفیت بالقوه و بالفعل برای آلودگی و شبهه ناکی دارد. کم کاری ها و اهمال ها و بی همتی هایی در آن می توان سراغ گرفت. اما با تمام این فراز و نشیب ها هنوز می توان خون ایرانی را در این پیکره دید. سینمای ایران به اقرار و اجماع تقریبا مطلق کارشناسان، با وقوع انقلاب اسلامی جان و جلوه ای دیگر گرفت و شمار کمّی و محتوای کیفی تولیداتش رونق یافت و به یکی از 10 صنعت پویای سینمای جهان تبدیل شد. اکنون جامعه ی جهانی، سینمای ایران را به صفاتی چون نجابت اخلاقی، کرامت انسانی، لطافت معنوی، و مسئولیت اجتماعی و تاریخی می شناسد. حاصل تلاش سینماگران این سرزمین در رقابت با سینمای فارغ از محدویت کشورهای دیگر، چیزی است که می توان آن را یکی از فانوس های دریایی فرهنگ ایران در اقیانوس متلاطم جهان دانست.
سینما دنیای دوم انسان هاست؛ دنیایی که گاه در دهن کجی به دنیای اول و تلخی ها و سختی هایش ساخته می شود. این هنر، در لحظات خطیر تاریخی، مناسب ترین میانبر برای رسیدن به رؤیاهای مشترک ملی است؛ بازترین پنجره برای تماشای آرمان ها و آرزوهای جمعی. سینماگران ایرانی در مقیاس عام و فارغ از استثناها، هرگاه برای ساختن این دنیای دوم کوشیده اند نشاط و امید و وفاق اجتماعی را به مردم هدیه داده اند؛ و هرگاه در خلق و ترسیم رؤیاها و آرمان های ملی و جمعی کم کاری داشته یا مشمول منع و محذور واقع شده اند شادابی و امید جمعی از رمق افتاده است. هنوز هم اگر چیزی در قواره ی "زیر درختان زیتون" و "خانه دوست کجاست"، "هامون" و "اجاره نشین ها"، "دندان مار" و "ضیافت"، "ای ایران" و "کاغذ بی خط"، "از کرخه تا راین" و "آژانس شیشه ای"، "هیوا" و "میم مثل مادر"، "شبی که ماه کامل شد" و "نفس"، "جدایی نادر از سیمین" و "قهرمان"، "ابد و یک روز" و "متری شیش و نیم"، "روز واقعه"، "تنگه ابوقریب"، "ایستاده در غبار" و "درخت گردو" و ... ساخته شود صف سینماروها از آغوش مهربان سینما بزرگ تر خواهد شد.
روزگار ما عصر سیطره ی تصویر و سینما بر ذهن بشر است و هر هنر دیگری هم که بخواهد ماندگار بشود لاجرم باید به سینما و تصویر روی بیاورد. سینما امروز، پادشاه هنرهاست، پادشاهی که تاج خود را با نگین های شش هنر قبلی تزئین کرده است. مثل فوتبال که پادشاه ورزش های جهان امروز است و چشم دیدن هیچ رقیبی را ندارد، سینما هم سلطان سرزمین هنر است. اما همان طور که فوتبال از مرزهای خود فراتر رفته و سیاست و اقتصاد و فرهنگ و زندگی روزمره ی آدم ها را هم به قلمرو خود افزوده، سینما هم به چاردیواری محدودش قناعت نکرده و تمام عرصه های زندگی و فرهنگ را زیر شمشیر خود در آورده است.
در چنین جهان هولوگرافیکی، غفلت از سینما عین عقب افتادن از چرخه ی رقابت های هویتی و تمدنی جهان است؛ عین محرومیت از ابزارهایی کارآمد برای منافع ملی کشورهاست؛ عین بیرون افتادن از چرخه ی داد وستد ها و گیر و گرفت های بین المللی است. سینما امروز به یکی از چشمه های جوشان تولید قدرت تبدیل شده است، قدرتی که روی پرده ی نقره ای نمایان می شود. اهل سیاست و روابط بین الملل، آن را "قدرت نقره ای" می نامند و اهل اقتصاد، نام "طلای نقره ای" بر آن می گذارند. جشنواره ها و رخدادهای سینمایی جهان، بازار مبادله ی این نقره ی پرطرفدار و پرخریدارند. بهره گیری از ظرفیت حضور در چنین بازارهای پر آوازه ای البته نیازمند هوشمندی و حواس جمعی مضاعف است اما از نفس مشارکت و حضور در آنها نمی توان صرف نظر کرد.
ما در بازنمایی فرهنگ ایران، هم فرهنگ تاریخی اش و هم فرهنگ متأخر و معاصرش، کارنامه ای متناسب با ارزشهای رفیع فرهنگ این سرزمین نداریم . متاسفانه جهان، از "ما"ی ایرانی، غیر از چند کلیشه ی ناواقعی چیز چندانی نمی داند و با همین کلیشه های تصنعی است که ایران را قضاوت می کند. اگر وفاق به عنوان شرط شکوفایی فرهنگ در عرصه سینما محقق شود و دولت تازه نفس پزشکیان بتواند در ریل گذاری جدید، اعتماد خانواده ی بزرگ سینما را جلب کند نام آوران و نوآوران هنر هفتم در ایران، روایت هایی افتخار آمیز از ایران در قالب تولیدات سینمایی فراهم خواهند آورد که هم نفوذ داخلی خواهد داشت و هم برد خارجی.
نورنیوز