مقایسه ارزش منابع طبیعی با تولید ناخالص داخلی نشان میدهد بهرهوری، نه وفور ذخایر، معیار اصلی تبدیل ظرفیت ملی به ثروت پایدار اقتصادی است.
نورنیوز-گروه اقتصادی: بررسی دادههای جهانی نشان میدهد میان «ارزش منابع طبیعی» و «سطح تولید اقتصادی» رابطهای خطی و مستقیم وجود ندارد. برخی کشورها با ذخایر عظیم، تولیدی محدود دارند و در مقابل، اقتصادهایی با منابع کمتر، ثروتی چندبرابری خلق کردهاند. شاخص کلیدی در این تفاوت، نسبت بهرهوری منابع است؛ یعنی میزان تولید اقتصادی به ازای هر واحد ثروت طبیعی.
در صدر فهرست ارزش منابع طبیعی، روسیه با حدود ۷۵ تریلیون دلار منابع قرار دارد. با این حال، تولید ناخالص داخلی این کشور حدود ۲.۲ تریلیون دلار است و نسبت بهرهوری آن تنها ۲.۹ درصد برآورد میشود. این ارقام نشان میدهد بخش عمدهای از ظرفیت منابع هنوز به تولید مولد تبدیل نشده است.
در رتبه بعد، ایالات متحده با حدود ۴۵ تریلیون دلار منابع طبیعی قرار دارد، اما تولید ناخالص داخلی آن به حدود ۲۹ تریلیون دلار میرسد. نسبت بهرهوری در این اقتصاد حدود ۶۴.۴ درصد است که فاصله معنادار آن با کشورهای منابعمحور، نقش ساختار تولید و فناوری را برجسته میکند.
عربستان سعودی با حدود ۳۴ تریلیون دلار منابع طبیعی، تولید ناخالص داخلی نزدیک به ۱.۱ تریلیون دلار دارد و نسبت بهرهوری آن حدود ۳.۲ درصد است؛ رقمی که نشاندهنده وابستگی بالا به صادرات خام انرژی و محدود بودن زنجیره ارزش داخلی است.
کانادا با حدود ۳۳ تریلیون دلار منابع طبیعی و تولید ناخالص داخلی حدود ۲.۲ تریلیون دلار، به نسبت بهرهوری ۶.۷ درصد دست یافته است؛ عددی که نتیجه توسعه صنایع پاییندستی، معدنکاری پیشرفته و پیوند منابع با فناوری محسوب میشود.
ایران با حدود ۳۷ تریلیون دلار منابع طبیعی، در جایگاه بالای جهانی از نظر ذخایر قرار دارد، اما تولید ناخالص داخلی آن حدود ۰.۴ تریلیون دلار است. نسبت بهرهوری منابع در اقتصاد ایران حدود ۱.۵ درصد برآورد میشود؛ رقمی که بیانگر شکاف جدی میان ظرفیت بالقوه و عملکرد بالفعل است و نشان میدهد بخش بزرگی از ثروت طبیعی هنوز به تولید پایدار تبدیل نشده است.
در مقابل، چین با منابع طبیعی حدود ۲۳ تریلیون دلار، تولید ناخالص داخلی نزدیک به ۱۸.۵ تریلیون دلار دارد و نسبت بهرهوری آن به حدود ۸۰.۴ درصد میرسد. این عدد، بالاترین سطح بهرهوری در میان کشورهای مقایسهشده را نشان میدهد و بیانگر اتکای اقتصاد به صنعت، فناوری و نیروی انسانی بهجای منابع خام است.
برزیل با حدود ۲۲ تریلیون دلار منابع و تولید ناخالص داخلی ۲.۲ تریلیون دلار، نسبت بهرهوری ۱۰ درصد دارد. استرالیا با ۲۰ تریلیون دلار منابع و تولید ۱.۷ تریلیون دلار، به بهرهوری ۸.۵ درصد رسیده است. در سطوح پایینتر، عراق با منابع ۱۶ تریلیون دلار و تولید ۰.۲۷ تریلیون دلار، بهرهوری ۱.۷ درصد دارد و ونزوئلا با حدود ۱۴ تریلیون دلار منابع و تولید تنها ۰.۱ تریلیون دلار، بهرهوری بسیار پایین ۰.۷ درصد را ثبت کرده است.
این ارقام بهروشنی نشان میدهد که مسئله اصلی اقتصادهای منابعمحور، کمبود ذخایر نیست، بلکه ناتوانی در تبدیل منابع به تولید، صنعت و ارزش افزوده است. هرچه فاصله میان منابع و تولید بیشتر باشد، اقتصاد آسیبپذیرتر، وابستهتر و شکنندهتر خواهد بود.
برای ایران، این دادهها حامل یک پیام راهبردی است: منابع طبیعی همچنان یک فرصت بزرگاند، اما تنها در صورتی که از خامفروشی عبور کرده و در خدمت تولید، فناوری و زنجیره ارزش قرار گیرند. اصلاح حکمرانی اقتصادی، ثبات سیاستی و تمرکز بر بهرهوری، شرط تبدیل این ثروت بالقوه به رفاه پایدار است.