نورنیوز https://nournews.ir/n/263508
کد خبر: 263508
27 آذر 1404
نورنیوز در روز حدت حوزه و دانشگاه از یک بازاندیشی ضروری گزارش می‌دهد

وحدت را فراموش کن، نجات در گفت‌وگوست


در مناسبات حوزه و دانشگاه، مفهوم «گفت‌وگو» جایگزینی معقول‌تر و واقع‌بینانه‌تر از «وحدت» به نظر می‌رسد. گفت‌وگو، برخلاف وحدت، مستلزم ادغام یا همسان‌سازی نیست؛ بلکه بر پذیرش طرف مقابل به‌عنوان «دیگریِ معتبر و برابر» استوار است.

نورنیوز- گروه فرهنگی: ایده «وحدت حوزه و دانشگاه» یکی از دیرپاترین و پربسامدترین مفاهیم در تاریخ گفتمان فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران بوده است؛ مفهومی که از سال‌های نخست انقلاب به‌عنوان پاسخی به گسست تاریخی میان سنت علوم حوزوی و دانش مدرن طرح شد و در مقاطع مختلف، با تأکیدات سیاسی، فرهنگی و نهادی همراه بود. این ایده بر این پیش‌فرض استوار بود که شکاف میان حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها، نه صرفاً یک تفاوت روشی، بلکه نشانه‌ای از نوعی دوگانگی خطرناک در نظام دانایی کشور است که باید ترمیم شود. به بیان دیگر، تصور بر این بود که این دو نهاد تعلیمی کشور، نه دو روایت متفاوت از علم، بلکه دو قطب متضاد و خنثی‌کننده‌اند که مدام یکدیگر را به طور خودآگاه و ناخودآگاه تهدید می‌کنند. از همین رو، وحدت به‌عنوان یک هدف کلان، هم در سطح شعار و هم در سطح سیاست‌گذاری، به یکی از دال‌های مرکزی نظام فرهنگی بدل شد. در این سیاست فرهنگی، راهکار منحصر به فرد، ایجاد وحدت میان آنهاست نه چیز دیگر.

یک آرمان و چهاردهه تلاش ناکام

با این حال، گذشت بیش از چهار دهه نشان می‌دهد که این پروژه، دست‌کم در معنای عملی و معرفتی خود، به توفیق چشمگیری نرسیده و وحدتی که مدنظر طرفداران این ایده بوده محقق نشده است. نه حوزه با دانشگاه وحدت یافته و نه دانشگاه توانسته با منطق دانایی و سازمانی حوزه متحد شود. بلکه در بسیاری موارد، تلاش برای تحقق «وحدت» به تولید نهادهای حد واسطی انجامیده که نه از عمق سنت حوزوی برخوردارند و نه از استانداردهای دانشگاهی. این تجربه تاریخی ما را ناگزیر می‌کند که به‌جای تکرار یک آرمان ناکام، درباره مفروضات نظری آن بازاندیشی کنیم.

نقطه عزیمت این بازاندیشی، پذیرش این واقعیت است که حوزه و دانشگاه، دو نهاد هم‌سنخ و هم‌جنس نیستند که بتوان آن‌ها را با سیاست‌های دستوری یا مهندسی فرهنگی به وحدت رساند. این دو، نماینده دو نظام‌واره متمایز دانایی‌اند؛ هر یک با تاریخ، زبان، روش، غایت و نظام اعتباردهی خاص خود. حوزه علمیه بر سنتی متن‌محور، تفسیری و هنجاری استوار است که در آن، برقراری نسبت با میراث، اجتهاد و تداوم تاریخی نقش محوری دارد. در مقابل، دانشگاه مدرن بر منطق مسئله‌محوری، روش تجربی، رویکردی انتقادی و مرجعیت‌گریز، داوری همتایان و تولید دانش انباشتی بنا شده است. این تفاوت‌ها نه امری عرضی، بلکه بخشی از هویت معرفتی این دو نهاد است.

اصرار بر «وحدت» در چنین زمینه‌ای، ناخواسته به نوعی تقلیل‌گرایی می‌انجامد؛ یا حوزه را به دانشگاهی ناقص فرو می‌کاهد، یا دانشگاه را به نهادی ایدئولوژیک با پوشش علمی بدل می‌کند. در هر دو صورت، نتیجه نه هم‌افزایی معرفتی، بلکه تضعیف استقلال علمی است. از همین‌رو، شاید مسئله اصلی نه تحقق وحدت، بلکه بازتعریف نسبت میان این دو نهاد باشد؛ نسبتی که بر پایه تفاوت، نه انکار آن، شکل بگیرد.

گفت‌وگو بهتر از وحدت

در این چارچوب، مفهوم «گفت‌وگو» جایگزینی معقول‌تر و واقع‌بینانه‌تر از «وحدت» به نظر می‌رسد. گفت‌وگو، برخلاف وحدت، مستلزم ادغام، وحدت یا همسان‌سازی نیست؛ بلکه بر پذیرش دیگری به‌عنوان «دیگریِ معتبر» استوار است. گفت‌وگوی حقیقی تنها زمانی ممکن می‌شود که هر یک از طرفین، دیگری را نه رقیب، نه ابزار و نه شاگرد، بلکه شریک در فهم مسائل پیچیده جامعه بداند.

اما گفت‌وگو نیز بدون پیش‌شرط ممکن نیست. مهم‌ترین شرط آن، به‌رسمیت‌شناختن متقابل و هم‌سطح دیدن دو نهاد به لحاظ ارزشی است. تا زمانی که یکی از این دو، خود را حامل «حقیقت اصیل‌تر» یا «علم واقعی‌تر» بداند، هرگونه تعامل به گفتاری از بالا به پایین فروکاسته می‌شود. این مسئله به‌ویژه در فضای سیاست‌گذاری فرهنگی ایران اهمیت دارد؛ جایی که گاه یکی از دو نهاد، از موضع قدرت نمادین یا سیاسی با دیگری سخن می‌گوید، نه از موضع گفت‌وگو.

شرط دوم، تفکیک میان گفت‌وگوی معرفتی و مداخله نهادی است. تجربه نشان داده است که تحمیل ساختارهای مشترک، برنامه‌های درسی واحد یا عناوین ترکیبی، الزاماً به تعامل فکری منجر نمی‌شود. آنچه می‌تواند زمینه‌ساز گفت‌وگوی واقعی باشد، تعریف مسائل مشترک اجتماعی است؛ مسائلی که نه صرفاً فقهی‌اند و نه صرفاً تجربی، بلکه نیازمند تلفیق نگاه‌های اخلاقی، فلسفی، اجتماعی و علمی‌اند. در چنین میدانی، حوزه می‌تواند افق‌های هنجاری و معنایی را بگشاید و دانشگاه ابزارهای تحلیلی و تجربی را فراهم کند.

با این توصیف، این پیشنهاد می‌تواند قابل بررسی باشد که به جای تمرکز بر وحدت دو نهادی که اساسا وحدت‌ناپذیرند، در فکر ایجاد سازوکارهایی برای تقویت گفت‌وگو و داد و دهش میان آنها باشیم. شاید اکنون به حکم تجربه آموخته باشیم که آرمان «وحدت»، همه جا و از جمله در اینجا، آرمانی دوردست و چه بسا دست نیافتنی باشد. به این اعتبار سزاوارتر این است که به رویکردهای آزموده‌شده تر و عملی‌تر مثل گفت و گو و مفاهمه اکتفا شود.

 شاید زمان آن رسیده باشد که از تکرار مناسکی مفهوم وحدت عبور کنیم و به عقلانیت نهادی گفت‌وگو تن دهیم. گفت‌وگو به‌معنای پذیرش تکثر درون نظام دانایی است؛ تکثری که اگر مدیریت و نهادینه شود، نه تهدید، بلکه فرصت خواهد بود. تجربه تاریخی جوامع مختلف نشان می‌دهد که پیشرفت علمی و فرهنگی، نه از دل یک‌دست‌سازی، بلکه از دل تنش خلاق میان سنت‌ها و پارادایم‌های متفاوت زاده می‌شود. حوزه و دانشگاه در ایران نیز، اگر قرار است نقشی مؤثر در حل مسائل پیچیده جامعه ایفا کنند، بیش از هر چیز به یادگیری شنیدن از یکدیگر نیاز دارند، نه ذوب شدن در یکدیگر.

 


سرویس: فرهنگی
کلید واژگان: حوزه / فرهنگ_ایران / پیشرفت_علمی / تعامل_علمی / حوزه_و_دانشگاه / گفت_وگو