یکسال پس از ورود جولانی و تحریرالشام به دمشق، رویای ساخت «سوریه نوین» بر پایه حمایت غرب و سازش با رژیم صهیونیستی، نه تنها محقق نشد بلکه امروز سوریه به نمادی از فروپاشی وعدههای پوشالی و نمونهای عبرتآموز برای ملتهایی است که حل مشکلات خویش را در نسخههای خارجی جستوجو میکنند.
نورنیوز-گروه بینالملل: ۱۸ آذر ۱۴۰۳ آغاز تجربهای بود که قرار بود الگویی الهامبخش برای منطقه شود؛ جولانی کتوشلوارپوش و قدرتگرفته از ترکیه، برخی دولتهای عربی، غرب و صهیونیستها با شعار توسعه اقتصادی، ساختار غیرطایفهای و نقشآفرینی جهانی وارد دمشق شد. او تلاش کرد با سفرهای خارجی، خروج نام تحریرالشام از فهرست تروریسم و تغییر چهره خویش موقعیتی مشروع بسازد.
اما واقعیت میدانی چیز دیگری گفت. گزارشهای حقوق بشری و سازمانهای بینالمللی حاکی از آن بود که اقتصاد سوریه بهجای شکوفایی، به فروپاشی نزدیکتر شد؛ آوارگی و بحران پناهجویان ادامه یافت، و دهها هزار قربانی در حملات تحریرالشام طی یکسال برجای ماند. انتخابات پارلمانی نه بهعنوان نشانه مردمسالاری، بلکه بهمثابه ابزاری برای تحکیم حاکمیت شخص جولانی عمل کرد. کابینه او نیز نه با شایستگان داخلی، بلکه با نیروهای سابق القاعده و عناصر خارجی تکمیل شد؛ مسیری که نه به ثبات، بلکه به تعمیق شکاف اجتماعی ختم شد.
تجزیه، اشغال و خطای تاریخی اعتماد به اسرائیل
ادعای جولانی درباره «حفظ یکپارچگی سوریه» اکنون در تضاد کامل با واقعیت جغرافیای پارهپاره این کشور است. از ادلب و حلب که تحت کنترل اوست تا مناطق شمالی در اشغال ترکیه، بخشهای نفتخیز در تصرف آمریکا و سرزمینهایی از درعا تا قنیطره و ریف دمشق که زیر نفوذ رژیم صهیونیستی قرار دارد؛ سوریه قربانی چنگال چندجانبه قدرتها شده است. جولانی در نخستین ماههای قدرت، رسماً دشمنی با اسرائیل را انکار کرد و حتی با حذف خطوط مقاومت خود را خدمتگذار امنیت تلآویو معرفی ساخت. اما نتیجه معکوس بود؛ زیرساختهای سوریه زیر حملات پیدرپی هوایی نابود شد و صهیونیستها پس از تثبیت اشغال، حتی به مذاکره با او نیز اعتنایی ندارند. این تجربه نشان داد سازش در برابر اشغالگر نه امنیت میآورد، نه استقلال؛ تنها زمینهساز سلطه بیشتر است.
غرب؛ ناجینمایی با کارنامهای از تناقض
اروپا و آمریکا که سالها برای حذف اسد سرمایهگذاری کرده بودند، با ورود جولانی لشکر دیپلماتیک خود را به دمشق فرستادند و تلاش کردند او را از لیست تروریسم خارج کنند. رسانهها مقاومت را سیاهنمایی و همراهی با غرب را رمز نجات معرفی کردند.
اما یکسال بعد، نتیجه آشکار شد: نه تحریم سزار تعلیق شد، نه اقتصاد جان گرفت، و نه زندگی مردم بهبود یافت. در مقابل، دولتهای غربی برای تقسیم سهم خود از سوریه چندپاره رقابت کردند و همزمان با بازگرداندن موجی از پناهندگان، آوارگی میلیونها نفر را رقم زدند. غرب نه منجی، بلکه بازیگری است که با وعدههای توخالی و سکوت در برابر جنایات جولانی، میکوشد چهره سیاه یک دهه حمایت از تروریسم را پاک کند.
شکست روایتسازی؛ از الگو تا رسوایی
رسانههای غربی ابتدا کوشیدند جولانی را گزینه مطلوب آینده معرفی کنند؛ با روایتهایی درباره صیدنایا و روایتسازی جنازههای جمعی، تلاش کردند مقاومت را منبع بدبختی سوریه جلوه دهند. در سوی مقابل اما، پرونده تروریسم را تطهیر و تحریرالشام را «معتدلسازی» کردند.
حال پس از یکسال، پروژه الگوسازی فرو ریخته است. همان جریانهایی که نسلکشی غزه را سانسور کردند، در سوریه نیز تروریسم را سفیدکاری کردند؛ اما امروز سوریه نه الگو، بلکه «هشدار تاریخی» است. اعتراضات در بیتجن و عقبنشینی صهیونیستها نشانه آغاز بیداری است؛ بیداری در برابر فریب نسخه غربی و ضرورت بازگشت به انسجام ملی و مقاومت بومی.