تام باراک فرستاده ویژه آمریکا در گفتوگویی بانشریه نشنال امارات تلاش کرد نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی را در غرب آسیا بازتعریف کند، اما شواهد تاریخی، میدان جنگ 12روزه ایران و رژیم صهیونیستی و تناقضهای آشکار در روایتهای او نشان میدهد فصل پنجم این داستان برخلاف تصور واشنگتن، نه فصل قدرت آمریکا و نیروی نیابتی اش بلکه صحنه فروپاشی توهم برتری آنان است.
نورنیوز-گروه بینالملل: اظهارات باراک، فرستاده ویژه ترامپ در مصاحبه با نشریهنشنال امارات بیش از هر چیز تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر ناکامیهای واشنگتن در مهار ایران و مدیریت ساختار امنیتی منطقه است. او میگوید آمریکا به تغییر رژیم علاقهمند نیست و تصمیمها باید در منطقه اتخاذ شود، اما واقعیت تاریخی بیانگر ۹۳ تجربه کودتا و دههها مداخله مستقیم در ایران، لبنان، عراق و ونزوئلاست. این ادعا نه تنها با سیاستهای عملی آمریکا تناقض دارد، بلکه در تضاد کامل با ورود مستقیم آمریکا به جنگ ۱۲ روزه، تداوم تلاش برای حذف حماس در غزه، خلعسلاح حزبالله و مهندسی سیاسی در عراق است. بنابراین، آنچه باراک روایت میکند، «نگارش دوباره تاریخ» با هدف سفیدسازی پرونده سیاه آمریکا در منطقه است.
پیوند ناگسستنی واشنگتن ـ تلآویو
باراک وانمود میکند که تغییر رژیم در ایران صرفاً طرح اسرائیل است، اما واقعیت روشنتر از آن است که پنهان شود؛ رؤسای جمهور آمریکا صراحتاً بر صهیونیست بودن خود تاکید کرده و تصمیمات امنیتی و نظامیشان همواره کاملاً همسو با تلآویو بوده است. ورود آمریکا به جنگ ۱۲روزه، طرح آتشبس ۲۰ مادهای ترامپ و تلاش آشکار برای جلوگیری از خروج اسرائیلواز گرداب جنگ ۱۲ روزه نشان میدهد واشنگتن نه تنها ناظر منفعل نیست بلکه ستون فقرات تداوم جنگ بوده است. حتی اعتراف صدر اعظم آلمان مبنی بر اینکه «اسرائیل کارهای کثیف غرب را انجام میدهد» گواه آن است که صهیونیسم ابزار اجرایی نظم مورد علاقه غرب است، نه یک بازیگر مستقل. بنابراین، فصل پنجم داستانی که باراک به آن اشاره می کند نه در اختیار اسرائیل است و نه آمریکا؛ بلکه گرهخورده به واقعیت جدیدی است که ایران با قدرت نظامی بومی و انسجام و وحدت ملی خود شکل داده است.
فصل پنجم؛ نقطه برگشت راهبردی
باراک با غرور از فصل پنجم سخن میگوید، اما نمیگوید مخاطب این فصل چه کسی است. اگر هدف، ایران بود، چرا توازن جنگ ناگهان شکست؟ چرا آمریکا ناچار شد مستقیم وارد درگیری شود؟ پاسخ روشن است: چون ایران نه تنها سامانههای پدافندی اسرائیل را درهم شکست، بلکه با ضربه جدی به تاب آوری اجتماعی در سرزمینهای اشغالی، ابتکار عمل را بهطور کامل به دست گرفت. فروپاشی «گنبد آهنین، فلاخن داوود، پاتریوت و تاد» اعتراف عملی به پایان یک عصر تسلیحاتی است. موشکباران پایگاه العدید و تلاش همه جانبه واشنگتن برای برقراری آتشبس نشان میدهد آمریکا و رژیم صهیونیستی بدلیل قرار گرفتن در آستانه شکست راهبردی بشدت از تداوم جنگ در هراس بودند به طوری که حتی پس از حمله ایران به العدید ترامپ با ذوق زدگی از ایران تشکر کرد! اگر روایت رسمی آمریکا میگوید این جنگ فصل های مختلف دارد، واقعیت میگوید فصل پنجم آغاز فروریختن محاسبات صهیونیستی است.
آیندهنویسی میدان؛ ابتکار در دست ایران
حتی اگر سناریوی واشنگتن دهفصلی باشد، تجربه جنگ ۱۲روزه به آنها آموخت که هر فصل جدید نه فرصتی برای پیشروی بلکه مسیری به سوی شکست است. سرعت عمل ایران، وحدت ملی، توان موشکی و پهپادی و اعتراضات سیاسی در سطح منطقه و عرصه بین المللی، باعث شد آمریکا پی ببرد که هر گام تهاجمی نتیجهای معکوس دارد. اکنون ایران با با بهره گیری توامان از ظرفیت دیپلماسی و تقویت و ارتقاء توان دفاعی و اتکاء به مردم ، فصلنویس جدید معادلات غرب آسیاست. در حقیقت، آینده نه در اتاقهای فکر آمریکا که در میدان نبرد و عقلانیت راهبردی ایران نوشته میشود. این فصل، نه پایان جنگ بلکه آغاز نظم جدیدی است که هرگونه خطای محاسباتی در آن عواقب غیر قابل پیش بینی و برگشتناپذیر بدنبال خواهد داشت.