تناقض آشکار میان روایت آمریکا از «نابودی کامل» توان هستهای ایران و روایت آژانس مبنی بر «عدم دسترسی به سایتهای آسیبدیده» پرسشهای جدی درباره صداقت غرب ایجاد کرده است؛ پرسشهایی که پاسخ آنها ماهیت واقعی تجاوز 12 روزه و اهداف سیاسی این روایتسازی را آشکار میسازد.
نورنیوز-گروه بینالملل: پس از تجاوز نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران ـ اقدامی که مصداق نقض صریح حقوق بینالملل و نمونهای خطرناک از رفتارهای «خودمجازپندار» غرب است ـ واشنگتن با تبلیغاتی پرهیاهو ادعای نابودی کامل تأسیسات هستهای ایران را طرح کرد. سخنان «کینگزلی ویلسون» مبنی بر موفقیت «چکش شبانه» و تأکید ترامپ بر «تضعیف کامل ایران» در امتداد همین پروپاگاندای جنگی است. اما در نقطه مقابل، رافائل گروسی اعلام میکند بازرسان آژانس اجازه ورود به سه سایت نطنز، اصفهان و فردو را ندارند؛ ادعایی که خود بهصراحت نشان میدهد چیزی بهنام «نابودی کامل» رخ نداده است. این دو روایت متناقض نخستین نشانه از سردرگمی غرب در مدیریت پیام و ناکامی در تحقق اهداف عملیات است.
ابهامات رفتاری آمریکا و اروپا؛ پرسشهایی بیپاسخ
اگر ادعای نابودی کامل زیرساخت هستهای ایران صحیح است، چرا آمریکا همچنان بر مذاکره هستهای پافشاری میکند؟ مذاکره بر سر چه چیزی وقتی بنا بر روایت خودشان چیزی باقی نمانده است؟ و چرا همزمان ایران را تهدید و برای ادامه فشار، تحریمهای جدید وضع میکنند؟
اروپا نیز با فعالسازی اسنپبک و استناد به قطعنامه ۲۲۳۱ رفتاری متناقض دارد؛ قطعنامهای که طبق بیانیه مشترک ایران، روسیه و چین پایان یافته است. اینکه غرب همچنان ایران را با عنوان «تهدید هستهای» معرفی میکند، خود بهترین دلیل بر نادرستی روایت نابودی کامل است. از سوی دیگر، اگر سایتها نابود شدهاند، چرا آژانس با اصرار بیوقفه خواستار بازرسی از محلهایی است که آمریکا آنها را «کاملاً منهدمشده» معرفی کرده است؟ این چرخه پرسشها ثابت میکند روایت آمریکایی نه بر مبنای واقعیت، بلکه برای مشروعیتبخشی به تجاوزگری و ادامه ایرانهراسی طراحی شده است.
روایت آژانس و امتناع غرب از پذیرش واقعیت میدان
در سوی دیگر ماجرا اگر روایت آژانس مبنی بر «آسیبدیدگی اما عدم نابودی» صحیح باشد، باز غرب با تناقضی بزرگ روبهروست. چرا آمریکا و اروپا حاضر نیستند به شکست عملیاتی در جنگ ۱۲ روزه اذعان کنند؟ هدف صهیونیستها و آمریکا نابودی توان هستهای، موشکی و ایجاد آشوب داخلی در ایران بود؛ هدفی که بهطور کامل تحقق نیافت. این واقعیت حتی در سخنان گروسی نیز قابل مشاهده است؛ زیرا اگر سایتها نابود شده بودند، اساساً موضوعی برای اختلاف باقی نمیماند. با این حال غرب از پذیرش این واقعیت طفره میرود تا شکست راهبردی خود را پنهان سازد.
همچنین اگر آژانس مدعی «واقعگرایی فنی» است، چرا در برابر بدعت بسیار خطرناک آمریکا ـ یعنی عادیسازی حمله به تأسیسات هستهای کشورها ـ موضع جدی نمیگیرد؟ سکوت آژانس و اروپا برابر این رفتار آمریکا نهتنها نقض مأموریت فنی آنهاست، بلکه راه را برای تجاوزهای مشابه در آینده، از ونزوئلا تا نیجریه، باز میکند.
اصول ثابت ایران و ناکامی غرب در جنگ روایتها
صرفنظر از اینکه کدام روایت دقیقتر است، اصول ایران و قواعد حقوق بینالملل تغییری نکرده است. حمله به تأسیسات هستهای ایران همانند جنایات غزه، مصداق جنایت علیه بشریت و نقض بنیادین قواعد بینالمللی است. غرب، آژانس و نهادهای بینالمللی نمیتوانند از مسئولیت خود در محکومیت این رفتار شانه خالی کنند.
تناقضهای رفتاری و بیتعهدی غرب طبیعی است که ایران را به سمت «ابهام هستهای» و محدودسازی همکاری با آژانس سوق دهد؛ رویکردی که اکنون بیش از هر زمان دیگر منطقی و موجه جلوه میکند.
سناریوی جدید غرب مبتنی بر ایجاد «اشتباه محاسباتی در ایران» از طریق جنگ روایتهاست تا تهران را وادار به کنار گذاشتن ابهامسازی و بازگشایی اطلاعات فنی کند. اما واقعیت این است که ایران بارها نشان داده دیپلماسی را با قدرت همراه میکند. زمان آن رسیده که غرب بداند اعتمادسازی واقعی با تهدید، تحریم و روایتسازی دوگانه ممکن نیست؛ بلکه با رفع تحریمها، تضمین عدم تکرار تجاوز و احترام به حقوق مشروع ایران در غنیسازی، توان موشکی و اقتدار منطقهای آغاز میشود. تجاوز ۱۲ روزه ثابت کرد ایران آماده مذاکره هست، اما به همان میزان آماده پاسخ قاطع است؛ آزموده را دوباره آزمودن کار بیهودهای است.