میزان مرگ ومیر ناشی از آلودگی تنها در بخش ذرات معلق کمتر از 2.5 میکرون، از 24 هزار نفر در 1401 به 35 هزار نفر در 1403 رسیده است. وزیر بهداشت اخیراً از 50 هزار مرگ سالانه سخن گفته؛ رقمی که نهتنها وحشتآور است، بلکه نشاندهنده یک روند شتابیافته است. هزینه مالی این مرگ خاموش هم کمسابقه است. طبق برآوردها، بار مالی آلودگی هوا حداقل 12 میلیارد دلار است.
نورنیوز- گروه اجتماعی: تهران دوباره در دل پاییز، به همان کابوس همیشگی برگشته است؛ کابوسی که دیگر حتی فصلی هم نیست. آلودگی هوا بهجای یک مهمان ناخوانده، تبدیل به یکی از ارکان ثابت زندگی شهری شده است؛ چنان ثابت و پایدار که حتی وزش باد هم حکم «راهحل اضطراری» پیدا کرده است. از ابتدای امسال تا امروز، تنها شش روز هوای پاک در تهران ثبت شده؛ رقمی که در مقابل ۱۲۳ روز قابل قبول و بیش از ۱۰۰ روز ناسالم برای گروههای حساس، عملاً معنایی ندارد. روزهایی با شاخص «ناسالم»، «بسیار ناسالم» و حتی «خطرناک» نشان میدهد مشکل دیگر یک بحران موقتی نیست؛ یک تخریب تدریجی زیستپذیری پایتخت است. این داستان البته محدود به تهران نیست و برخی دیگر از شهرهای بزرگ و صنعتی را هم شامل میشود.
در نگاه بسیاری از شهروندان، آلودگی هوا یک ناراحتی کوتاهمدت است؛ صدای سرفههای بیشتر، چشمهای قرمزتر و خستگیهای مزمنتر. اما پشت این سطوح قابل رؤیت، آماری پنهان است که هر سال تکاندهندهتر میشود: میزان مرگومیر ناشی از آلودگی تنها در بخش ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون، از ۲۴ هزار نفر در ۱۴۰۱ به ۳۵ هزار نفر در ۱۴۰۳ رسیده است. وزیر بهداشت اخیراً از ۵۰ هزار مرگ سالانه سخن گفته؛ رقمی که نهتنها وحشتآور است، بلکه نشاندهنده یک روند شتابیافته است.
هزینه مالی این مرگ خاموش هم کمسابقه است. طبق برآوردها، بار مالی آلودگی هوا حداقل ۱۲ میلیارد دلار است. معنای این عدد ساده است: آلودگی هوا عملاً بخشی از توان اقتصادی کشور را میبلعد؛ توان انسانی، سلامت عمومی و بهرهوری نیروی کار را فرسایش میدهد و فشار مضاعفی بر شبکه درمانی تحمیل میکند.
قانونی که بیشتر شبیه یک بیانیه تشریفاتی است
وقتی از آلودگی هوا سخن گفته میشود، تقریباً همیشه «قانون هوای پاک» نیز به میان میآید. قانونی که سال ۱۳۹۶ با شعار «راه نجات تهران» تصویب شد. اما امروز آنچه از این قانون باقی مانده، تنها یک چارچوب روی کاغذ است. طبق گزارش رسمی چندی پیش دیوان محاسبات، از ۲۲۸ حکم این قانون تنها ۲۸ حکم اجرا شده؛ یعنی فقط ۱۲ درصد. ۱۳۸ حکم ناقص اجرا شده و ۶۲ حکم اصلاً اجرا نشده است. این در حالی است که در این قانون، ۲۳ دستگاه از وزارت صنعت و نفت گرفته تا شهرداری و پلیس راهور، تکلیف مشخص دارند.
گزارشها نشان میدهد برخی دستگاهها عملاً در برابر تکالیف قانونی خود سکوت کردهاند؛ تا جایی که سالهای گذشته تعدادی از مدیران به دلیل ترک فعل به دستگاه قضایی معرفی شدند. اما مسئله، صرفاً ترک فعل چند مدیر نیست؛ مسئله این است که ساختار اجرا در کشور، مسئله آلودگی هوا را در اولویت قرار نداده است. و نتیجه این اهمال، ادامه وضعیتی است که هر سال بدتر از سال قبل میشود.
اگر آلودگی هوا علتی داشته باشد، نام آن «فرسودگی» است. ایران امروز ۲۶ میلیون خودرو دارد که ۷ میلیون از آنها فرسودهاند.
از ۱۲.۵ میلیون موتورسیکلت نیز ۱۰ میلیون فرسودهاند. این اعداد یعنی بخش عظیمی از رفتوآمد شهر با وسایلی انجام میشود که هرکدام چندین برابر استانداردهای جهانی آلودگی تولید میکنند: یک خودروی فرسوده ۲۵ برابر بیشتر از یک خودروی یورو۲ آلایندگی ایجاد میکند. یک موتورسیکلت کاربراتوری چهار برابر خودرو آلایندگی دارد. در کنار اینها، وضعیت ناوگان حملونقل عمومی فاجعهبار است. تهران به هزاران اتوبوس سالم و البته برقی نیاز دارد که هنوز به طور کامل تأمین نشده است.
آیا تهران همچنان به «باد» وابسته خواهد ماند؟
روز شنبه اول آذر، شاخص آلودگی هوای تهران بر اساس جدول شرکت کنترل کیفیت هوا در ساعت ۸:۰۰ صبح عدد ۱۴۲ (در محدوده نارنجی و ناسالم برای گروههای حساس) را نشان داد. میانگین شاخص آلودگی هوا در ۲۴ ساعت نیز عدد ۱۴۶ بود که در محدوده نارنجی است. طبق آخرین دادههای سامانه پایش کیفی هوا، یک ایستگاه یعنی باقرشهر با شاخص ۲۰۹ در وضعیت بنفش و «بسیار ناسالم» قرار داشت. لواسان (۱۲۸)، دماوند (۱۳۱) و ملارد (۱۰۴) در شرایط «ناسالم برای گروههای حساس» قرار داشتند. همچنین اسلامشهر (۱۷۳)، بهارستان (۱۸۱) و پیشوا (۱۵۵) در وضعیت «قرمز و ناسالم» گزارش شدند. در مناطق زیادی از شهر تهران نیز، شاخص به بالای 170 صعود کرد تا روز بسیار آلوده ای را برای تهرانی ها رقم بزند. این وضعیت در شکل بدتری در تبریز و اراک و مشهد و اهواز و کرج و چند کلانشهر دیگر نیز تکرار شد.
شهروندان تهران و سایر شهرهای بزرگ و صنعتی هرسال در فصل سرد چشم به آسمان دارند؛ نه برای باران، بلکه برای امید به اینکه شاید وزش باد چند روزی اجازه تنفس بدهد. این وابستگیِ تحقیرآمیز به باد، نشانه آن است که هیچکدام از راهحلهای قانونی به مرحله اثرگذاری نرسیدهاند. هر سال نسخهها نوشته میشود، اعداد تکرار میشود، اما آنچه تغییر نمیکند «وضعیت» است.
تهران و کلانشهرها امروز به تصمیمهای سخت نیاز دارد؛ تصمیمهایی که هزینه انسانیِ نداشتنشان غیرقابل جبران است. اسقاط گسترده و اجباری خودروهای فرسوده، توسعه فوری حملونقل عمومی، ارتقای استاندارد سوخت، نظارت سختگیرانه بر صنایع و ساماندهی موتورهای کاربراتوری باید در اولویت دولت و شهرداری قرار گیرد. هیچ شهری را نمیتوان با ۱۰ میلیون موتور فرسوده و ناوگان عمومی نیمهتعطیل اداره کرد.
اگر تهران قرار است هنوز یک «شهر» باشد و نه یک «زیستگاه اضطراری»، باید حق تنفس را به رسمیت شناخت. بحران آلودگی هوا دیگر نه هشدار است و نه پیشبینی؛ یک واقعیت جاری و پهنشده روی زندگی ماست. اگر امروز تصمیم گرفته نشود، فردا دیر است. و در چنین مسیری، نه باران نجاتبخش خواهد بود و نه وزش باد. تنها چیزی که تهران کم دارد، نه هوا، بلکه ارادهای برای نجات آن است.