نورنیوز https://nournews.ir/n/258275
کد خبر: 258275
30 آبان 1404
نورنیوز در روز بزرگداشت فارابی،‌ از اهمیت فکر او گزارش می‌دهد؛

فیلسوف آشتی و گفت‌وگو


ایران امروز با مجموعه‌ای از تعارضات دست به گریبان است: تعارض میان سنت و مدرنیته، میان هویت دینی و هویت ملی، میان عدالت و توسعه، میان آزادی و اقتدار و .... در چنین شرایطی، فارابی نه صرفاً یک متفکر تاریخی، بلکه یک معلم برای امروز ماست. او نشان می‌دهد که اگر هدف خوشبختی جمعی باشد نه غلبه جناحی، می‌توان باوجود تعارضات سخت هم، نظامی هماهنگ و قابل زیست ساخت.

نورنیوز- گروه فرهنگی: همزمان با 29 نوامبر، روز جهانی فلسفه، در تقویم ایران هم سی‌ام آبان به نام روز فارابی ثبت شده است؛ فیلسوفی که بیش از هزار سال پس از درگذشتش، همچنان یکی از ستون‌های اصلی تفکر در تاریخ فرهنگ اسلامی و ایرانی به‌شمار می‌آید. درباره او بسیار گفته‌اند: «معلم ثانی»، «مؤسس فلسفه اسلامی»، «بنیان‌گذار خردگرایی در جهان اسلام»، «شارح بزرگ ارسطو». اما حقیقت مهم‌تری در میان است: میراث اصلی فارابی نه در لقب‌ها، بلکه در روحیه و روشی نهفته است که توانست از دل جهان‌های پراکنده و متعارض، هماهنگی، آشتی و تناسب ایجاد کند.

او در زمانی که فلسفه یونانی، کلام اسلامی، سیاست مدنی، و اخلاق دینی هرکدام در مسیرهایی جداگانه حرکت می‌کردند، کوشید نظامی واحد، یکپارچه و قابل فهم بنا کند؛ نظامی که هم عقل را جدی بگیرد، هم وحی را، هم سعادت فرد را ببیند و هم سعادت جامعه را. امروز، در روزگاری که جامعه ایرانی زیر فشار تنش‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و هویتی است، اندیشه فارابی بیش از هر زمان دیگری معنای تازه می‌یابد: او فیلسوف آشتی است در زمانه‌ای که ما بیش از هر چیز به آشتی نیازمندیم.

فیلسوف آشتی و پیوند

اهمیت فارابی از اینجا آغاز می‌شود که او نخستین کسی بود که فلسفه یونان را از مرحله ترجمه و انتقال صرف بیرون آورد و در بستر فرهنگ ایرانی - اسلامی به آن نظام، روش و ساختار بخشید. پیش از او جریان ترجمه در بغداد کار عظیمی انجام داده بود، اما متون فلسفی همچنان پراکنده، گسسته و چه بسا دور از تفکر اسلامی بودند. فارابی با آثاری چون احصاء العلوم، الحروف، آراء اهل المدینة الفاضلة و الجمع بین رأیی الحکیمین، نخستین «نقشه جامع» فلسفه را در جهان اسلام ترسیم کرد و نشان داد که فلسفه می‌تواند در دل فرهنگ اسلامی «بومی» شود، «رشد» کند و «مولّد» باشد. از همین روست که بسیاری از پژوهشگران، فارابی را نه تنها معلم ثانی، بلکه بنیان‌گذار فلسفه اسلامی می‌دانند؛ زیرا فلسفه در جهان اسلام با او از حالت یک دانش وارداتی به یک دانش مولد و خلاق تبدیل شد.

اما نوآوری بزرگ فارابی در توانایی حیرت‌انگیز او برای جمع و تلفیق بود؛ در ایجاد پلی میان اندیشه‌های متقابل. او برخلاف بسیاری از فیلسوفان پس از خود، دنبال حذف و طرد نبود؛ دنبال آشتی بود. کوشید اختلاف دیرین میان افلاطون و ارسطو را به قرائتی هماهنگ تبدیل کند و نشان دهد ریشه اختلافات بیشتر به سبک بیان بازمی‌گردد نه به جوهر اندیشه. او همچنین کوشید شکاف میان دین و فلسفه را که در ذهن بسیاری از معاصرانش غیرقابل گذر بود، با استدلال و تبیین پر کند. از نظر او، وحی و عقل دو مسیر متفاوت برای رسیدن به «حقیقت واحد» بودند؛ یکی برای خواص، یکی برای عوام؛ یکی در زبان برهان، یکی در زبان مثال. فارابی با این رویکرد، فلسفه را در مقابل دین قرار نداد و دین را نیز در مقابل عقل ننشانْد؛ بلکه نشان داد که این دو می‌توانند دو بال یک پرواز باشند. این همان روحیه‌ای است که فلسفه اسلامی را زنده نگه داشت و بعدها در ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا به اوج خود رساند.

اما فارابی تنها شارح و مفسر نبود؛ یک فیلسوف اجتماعی و سیاسی نیز بود. او سیاست را نه فن کسب قدرت، بلکه هنر سامان‌دادن به زندگی جمعی می‌دانست. در مدینه فاضله، آنچه او ترسیم می‌کند یک اتوپیای تخیلی نیست؛ الگویی است برای اینکه چگونه می‌توان فضیلت فردی و نظم سیاسی را در یک مسیر قرار داد. از نظر او، جامعه بدون «عقل عملی» و بدون «مدیریت حکیمانه»، به بیراهه می‌رود؛ حتی اگر منابع یا قدرت زیادی داشته باشد. این نگاه فارابی، امروز که سیاست در بسیاری نقاط جهان از جمله در ایران، بیش از حد تکنیکی، مصلحتی یا واکنشی شده، هشداری روشن است: سیاست اگر از حکمت جدا شود، کور است؛ و حکمت اگر به سیاست پیوند نخورد، بی‌اثر.

فیلسوف امروز و فردا

در روزگاری که منازعات ایدئولوژیک، شتاب شبکه‌های اجتماعی، و اختلاف‌های هویتی جامعه را فرسوده کرده، نظام فکری فارابی یادآور این حقیقت است که تفکر یعنی گفت‌وگو؛ تفکر یعنی شنیدن دیگری. او نخستین فیلسوف مسلمان بود که تأکید کرد هیچ سنتی بدون تعامل با سنت‌های دیگر رشد نمی‌کند. او این شهامت را داشت که از ارسطو و افلاطون بیاموزد، اما در همان حال، آنها را به زبان جهان اسلام ترجمه و تفسیر کند. همین روحیه «گشودگی» و «ترکیب»، همان چیزی است که امروز به‌شدت در گفت‌وگوی ملی ما کم‌رنگ شده است.

ایران امروز با مجموعه‌ای از تعارضات و شکاف‌ها دست به گریبان است: تعارض میان سنت و مدرنیته، میان هویت دینی و هویت ملی، میان عدالت و توسعه، میان آزادی و اقتدار، میان گروه‌های اجتماعی و سیاسی. در چنین شرایطی، فارابی نه صرفاً یک متفکر تاریخی، بلکه یک معلم برای امروز ما است. او نشان می‌دهد که اگر اراده‌ای برای گفت‌وگو وجود داشته باشد، اگر عقلانیت به‌جای هیجان و نفی و حذف بنشیند، اگر هدف خوشبختی جمعی باشد نه غلبه جناحی، می‌توان حتی از دل تعارضات سخت هم نظامی هماهنگ و قابل زیست ساخت.

بازگشت به فارابی، به معنای بازگشت به گذشته نیست؛ بلکه بازگشت به ریشه‌های خرد ایرانی–اسلامی است. او نشان داد که می‌توان با جهان سخن گفت بدون از دست‌دادن هویت؛ می‌توان از عقل یونانی بهره برد بی‌آنکه روح اسلامی را نادیده گرفت؛ می‌توان جهانی بود و در عین حال ایرانی و مسلمان ماند. در جهانی که بسیاری گرایش‌ها، راه‌حل را در «گسست» می‌بینند (گسست از جهان، گسست از سنت، گسست از دیگری) فارابی به ما یادآوری می‌کند که راه پیشرفت نه در گسست، بلکه در پیوند و آشتی است؛ نه در حذف، بلکه در تکمیل.

اگر قرار باشد درباره فارابی تنها یک جمله بگوییم، شاید این باشد: فارابی فیلسوف گذشته نیست؛ فیلسوف آینده است. آینده ایران، اگر قرار است بر پایه عقلانیت، گفت‌وگو، همزیستی و سامان سیاسی پایدار بنا شود، بیش از هر چیز نیازمند احیای همان روحی است که فارابی هزار سال پیش پایه‌گذاری کرد: روحِ ترکیب، آشتی و هماهنگی. بازخوانی فارابی امروز، ادای دین به یک چهره تاریخی نیست؛ تلاشی است برای بازیافتن خردی که بتواند از دل پراکندگی، دوباره «ملت» بسازد.


منبع: نورنیوز
سرویس: فرهنگی
کلید واژگان: تعارض / بزرگداشت فارابی / تعارضات سخت / خوشبختی جمعی / سنت و مدرنیته / غلبه جناحی / متفکر تاریخی