پریروز دوشنبه در روز عزیمت بن سلمان به آمریکا و یک روز قبل از دیدارش با دونالد ترامپ در کاخ سفید پیامی از جانب مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران برای ولیعهد عربستان ارسال شده است.
نورنیوز-گروه بین الملل: این تقارن زمانی تفسیرها و گمانهزنیهای زیادی را درباره محتوای این پیام به دنبال داشته و با توجه به اظهارات ترامپ و بنسلمان درباره ایران در دیدار دیروز، این خوانش نزد ناظران به ویژه تحلیلگران ایرانی شکل گرفته است که این نامه با سفر بنسلمان به آمریکا و دیدارش با رئیس جمهور آن مرتبط است و برخی ولیعهد عربستان را حامل پیام ایران به ترامپ دانستهاند.
در دو روز اخیر، سخنگوی دولت، سخنگوی وزارت خارجه و رئیس سازمان حج و زیارت سه بار درباره محتوای این نامه توضیح داده و اعلام کردهاند که پیام فقط درباره موضوع حج بوده و ارتباطی با مسائل دیگر ندارد. با این حال این تکذیبها تأثیر چندانی نداشته و هنوز ارتباط این پیام با سفر بنسلمان و دیدار او با ترامپ محل گمانهزنی است.
واقعیت این است که نگارنده اطلاع دقیقی درباره محتوای نامه و وجود یا عدم وجود چنین پیوندی ندارد؛ اما به دلایلی بعید میداند چنین ارتباطی وجود داشته باشد و جز این همزمانی نشانه جدی و مهمی دال بر آن وجود ندارد.
با این حال، مشکل از تحلیلگران و ناظران در ارائه چنین گمانهزنیها و تفسیرهایی نیست. به هر حال، وقتی در روز سفر ولیعهد عربستان به واشنگتن و قبل از دیدارش با ترامپ، پیامی از جانب پزشکیان به او ارسال میشود، روشن است که این اقدام در سایه این تقارن زمانی مورد توجه قرار گیرد و چنین گمانهها و پیوندی نیز خود به خود به ذهن همه خطور کند.
پس مشکل کار از ناظران و تحلیلگران نیست. بلکه از یک نوع کجسلیقی و عدم شناخت کافی در برخی نهادها ناشی میشود. از این جهت که به فرض صحت کامل روایت رسمی مبنی بر این که پیام پیشگفته صرفا درباره حج بوده و ارتباطی هم با سفر بنسلمان به آمریکا ندارد، لازم بود که مشاوران و نزدیکان رئیس جمهور با توجه به تقارن ارسال نامه با این سفر قدری تامل کنند و ارسال پیام به بعد از آن موکول میشد.
به هر حال، 5 ماه از مراسم حج میگذرد و این مدت «پیام تشکر» ارسال نشده است و حالا اگر چند روز دیگر هم صبر میشد و تا بعد از بازگشت بنسلمان ارسال نمیشد، اتفاق خاصی نمیافتاد و از یک طرف، این گمانهزنیها و تفسیرها مطرح نمیشد و از دیگر سو نیز مقامات مجبور به صدور تکذیبیه پشت سر تکذیبیه نمیشدند.
بنظر میرسد این نوعی کجسلیقگیها هم محصول معضل عدم شناخت و پیگیری دقیق و نبود مشاوران تیزبین و آگاه به مسائل منطقه و جهان است.
البته اینجا ذکر این نکته هم بد نیست که یکی از مشکلات رایج در امر تحلیل، چه میان برخی کارشناسان و چه در نهادهای مختلف، نگاه کردن به پدیدهها و رویدادهای خارجی از دیدگاه صرفاً بومی و ایرانی و بعضا جناحی است. این رویکرد باعث میشود برداشت و درک ما از مسائل خارجی گاه تحت تأثیر تمایلات و سلیقههای ذهنی قرار گیرد و شناختی واقعی از آنها حاصل نشود. در حقیقت، چنین زاویه دیدی باید در تصمیمگیریها مورد توجه باشد، نه در فرایند شناخت و فهم مسائل منطقهای و بینالمللی.