طرح استراتژیک آمریکا و غرب برای دوره پسا-جنگ غزه در منطقه غرب آسیا، حفظ موازنه قدرت به نفع رژیم اسرائیل و کشورهای عربی میانهروی منطقه در مقابل نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران است. این هدف از طریق مجموعهای از اقدامات نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک دنبال میشود:
نورنیوز- گروه سیاسی: آمریکا حتی با وجود نفرت و خشم عمومیکه نسبت به جنایات اسرائیل در غزه شکل گرفته، به تأمین مستمر پیشرفتهترین تجهیزات نظامی و اطلاعاتی برای اسرائیل ادامه می دهد و از این مسیر نه تنها به دنبال بازیابی توان نظامی این رژیم پس از عملیات هفت اکتبر است، بلکه میخواهد اطمینان حاصل کند که شکاف تکنولوژیک نظامیبین اسرائیل و هر قدرت منطقهای دیگری (از جمله ایران) حفظ میشود. این رویکرد تضمین میکند که اسرائیل در هرگونه رویارویی نظامی احتمالی، دست بالا را داشته باشد.
طرح پسا-غزه آمریکا بر تسریع در روند عادیسازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی (بهویژه عربستان سعودی) تمرکز دارد. این عادیسازی، که با محوریت سرمایهگذاریهای عظیم اقتصادی و کریدورهای تجاری (مانند کریدور هند-اروپا) تعریف میشود، به دنبال ایجاد یک بلوک اقتصادی قدرتمند در منطقه است. این بلوک جدید، کشورهای عربی را از لحاظ منافع اقتصادی به غرب و اسرائیل پیوند میدهد و عملاً ایران را از شبکه منافع و همکاریهای اقتصادی منطقه حذف کرده و آن را منزوی میسازد.
آمریکا و غرب همچنین به موازات تلاش برای برقراری ثبات امنیتی، از ابزارهای تحریمی اقتصادی بهعنوان یک اهرم دائمی علیه ایران استفاده میکنند. این تحریمها نه تنها برنامه هستهای و موشکی ایران، بلکه شبکههای مالی و حمایتی جبهه مقاومت را نیز هدف قرار میدهند. هدف از این اقدامات، کاهش منابع مالی و قدرت اقتصادی ایران برای حمایت از گروههای همسو در منطقه (لبنان، غزه، یمن) و در نهایت تضعیف عمق استراتژیک ایران است.
غرب و آمریکا میکوشند روایت غالب پس از جنگ را از «جنایات اسرائیل» به «لزوم مهار نفوذ بیثباتکننده ایران» تغییر دهند. آنها با تأکید بر حملات گروههای مقاومت به کشتیرانی و تأسیسات منطقهای، تلاش میکنند ایران را بهعنوان عامل اصلی بیثباتی معرفی کنند و بدین ترتیب، توجیه لازم را برای اقدامات تنبیهی بعدی و حفظ برتری امنیتی اسرائیل فراهم آورند. جبهه غربی همچنین در تلاش است تا با اعمال فشار سیاسی و کمکهای اقتصادی هدفمند، ساختارهای قدرت در مناطقی مانند غزه و لبنان را تغییر و در نتیجه نفوذ منطقهای ایران را کاهش دهند.
به طور خلاصه، تثبیت موازنه قوا و کنترل نفوذ ایران در منطقه از طریق استفاده همزمان از قدرت نظامی (تجهیز اسرائیل)، قدرت اقتصادی (عادیسازی و تحریم) و قدرت دیپلماتیک (تغییر روایت و فشار سیاسی) در حال انجام و پیگیری است تا اطمینان حاصل شود که برتری امنیتی و اقتصادی اسرائیل و متحدان عربی آن در منطقه تضمین شده و ایران به یک بازیگر «منزوی و کنترلشده» تبدیل گردیده است.
در این شرایط، برخورداری از آیندهای مطلوب برای ایران در خاورمیانه جدید، در گرو «خردگرایی» و «اجتناب از خطای محاسباتی» است. ایران برای حفظ موقعیت و جایگاه خود در منطقه نیازمند یک «نقشه راه استراتژیک» است که بر تثبیت ثبات و امنیت داخلی و منطقهای به منظور ادامه مسیر توسعه اقتصادی متمرکز باشد.