اظهارات بیسابقه اخیر وزیر خارجه عمان، بهوضوح از یک چرخش گفتاری و گفتمانی در سیاستهای منطقهای اعراب نسبت به ایران حکایت میکند. او ضرورت تصحیح نگرش کشورهای حوزه خلیج فارس به ایران را یادآور شده و از«یک چارچوب امنیتی فراگیر و منطقهای» سخن گفته است. این میتواند دست رد به طرحی باشد که آمریکا و اسرائیل با عنوان «پیمان ابراهیم» از آن یاد میکنند.
نورنیوز- گروه سیاسی: سخنان اخیر دیپلمات ارشد عمانی درباب نقش ایران در منطقه، از هرجهت شایسته توجه و دقت نظر است. «بدر البوسعیدی» وزیر امور خارجه عمان در میزگردی که در چارچوب کنفرانس سالانه «گفتوگوی منامه» توسط موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS) در بحرین برگزار شد، به این نکته بسیار مهم اشاره کرد که اکنون زمان آن رسیده است که در سیاستهای منطقهای و موضعگیری کشورها نسبت به ایران، تغییرات جدی داشته باشیم. فحوا و بافت سخنان او نشان میداد که اتفاقات جنگ 12 روزه و رفتارشناسی ایران و رژیم صهیونیستی در آن، تأثیر تعیینکنندهای در اتخاذ چنین مواضع بدیعی داشته است. چنین تحول گفتمانی در سطح منطقه، از چنان قابلیت و ظرفیتی برخوردار است که ترتیبات امنیتی و راهبردی کشورهای حوزه خلیج فارس را دستخوش تغییراتی کند.
تغییر نگرش کشورهای منطقه به ایران
آنگونه که البوسعیدی نیز یادآور شده، کشورهای حاشیه خلیج فارس، بهویژه پس از انقلاب اسلامی، ایران را بهعنوان تهدیدی بالفعل یا بالقوه در نظر میگرفتند. آنها گمان میکردند که ایران میخواهد انقلاب خود را به تمام جهان و خصوصاً به کشورهای منطقه و همسایه صادر کند. به همین دلیل، آشکار یا پنهان، به سمت سیاستهای مهار ایران میل کردند. در این میان، برنامههای نفاقافکن غرب نقش زیادی داشت.
با اینحال، تجاوز بلاتوجیه و آشکار رژیم صهیونیستی به ایران در خلال جنگ 12 روزه و نیز حمله موشکی به قلب قطر، ذهنیت عمومی کشورهای منطقه را نسبت به سیاستمداران تلآویو تغییر داد. یکی از مهمترین عواملی که به این تغییر نگرش کمک کرده، رفتارهای هوشمندانه ایران در پاسخ به تجاوزات اسرائیل و آمریکا بوده است. وزیر امور خارجه عمان، بدر البوسعیدی، در اظهارات خود بهطور صریح اشاره کرده است که سیاست مهار ایران، نهتنها به نتیجهای نرسیده، بلکه وضعیت امنیتی منطقه را پیچیدهتر کرده است. از نظر عمان، ایران میتواند و باید شریک موثری برای ایجاد ثبات و امنیت در منطقه باشد، نه اینکه تهدیدی به حساب بیاید که باید مهار شود. این تغییر نگاه در کشورهای عربی بهویژه پس از حملات اخیر اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران، بهوضوح قابل مشاهده است.
مواضعی مشابه این را مدتی پیش، از زبان ترکی الفیصل، سیاستمدار پرنفوذ و مسئول پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان شنیدیم. او در آن سخنان گفته بود اگر بر جهان، عدالت حکمفرما بود، باید شاهد میبودیم که بمبافکنهای B-2 آمریکا، دیمونا و سایر سایتهای هستهای اسرائیل را بمباران کنند؛ چرا که این اسرائیل است که دارای زرادخانه اتمی است، به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) نپیوسته و تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) قرار ندارد. الفیصل این را هم گفته بود که کسانی که حملات اسرائیل به ایران را با استناد به اظهارات برخی مقامات ایرانی درباره «محو اسرائیل» توجیه میکنند، معمولاً از سخنان بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، غافل میمانند که از سال ۱۹۹۶ بارها خواستار «سرنگونی حکومت ایران» شده است.
چنین اظهارات و مواضعی بهوضوح از یک چرخش گفتاری و گفتمانی در سیاستهای منطقهای اعراب نسبت به ایران حکایت میکند. وزیر امور خارجه عمان با تأکیدی معنادار گفته است: «خودداری از تعامل سازنده و صادقانه با ایران و سایر بازیگران، مشکلاتی همچون جنگهای نیابتی، رنج انسانی یا گسترش سلاحهای هستهای را حل نخواهد کرد؛ برعکس، طرد و حذف، موجب شعلهورتر شدن درگیری، افراط گرایی و بیثباتی میشود و همین چالشها را تشدید میکند. تنها یک چارچوب امنیتی فراگیر و منطقهای میتواند با بهرهگیری از منابع جمعی، بهطور مؤثر به چالشهای مشترک بپردازد و مسیر آیندهای باثباتتر و شکوفاتر را برای ملتهای ما هموار کند.»
چالشهای پروژه «پیمان ابراهیم» و اهداف اسرائیل و آمریکا
به نظر می رسد که تعبیر «چارچوب امنیتی فراگیر و منطقهای» که مورد استفاده البوسعیدی قرار گرفته است، میتواند به عنوان دست رد این کشور مهم حوزه خلیج فارس به طرحی باشد که آمریکا و اسرائیل با عنوان «پیمان ابراهیم» از آن یاد میکنند و در تلاش هستند که کشورهای عربی و اسلامی را به حضور در آن متقاعد یا حتی مجبور کنند. سخنان وزیر خارجه عمان، اما این پروژه راهبردی اسرائیل و آمریکا را با چالشهای جدی روبرو میکند.
این پروژه که به عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی در خاورمیانه و خلیج فارس میپردازد، بهطور عمده بر پایه ایجاد یک جبهه متحد علیه ایران استوار است. در واقع، یکی از الزامات اصلی برای موفقیت پیمان ابراهیم، ایجاد تصویری منفی از ایران بهعنوان تهدیدی برای امنیت منطقه است. برای این که کشورهای عربی حاضر به پرداخت هزینههای اقتصادی و سیاسی برای عادیسازی روابط با اسرائیل شوند، باید «ایران هراسی» به عنوان یک الزام در نظر گرفته شود. اسرائیل قبل از جنگ 12 روزه و حتی قبل از 7 اکتبر و شروع جنگ غزه، تلاش میکرد با راهبرد «نبرد در منطقه خاکستری»، با کمترین هزینه، امنیت بخرد و در عین حال، برای توسعه حوزه نفوذ و عادیسازی روابطش با کشورهای منطقه خلیج فارس اقدام کند.
اما وضعیت فعلی منطقه، بهویژه پس از تحولات اخیر، نشان میدهد که اجرای آن راهبرد و نیز پروژه «پیمان ابراهیم» اکنون با موانع بزرگی روبرو است. حملات اسرائیل به ایران، موجب شد که بسیاری از این کشورهای منطقه به رفتارهای تهدیدآمیز اسرائیل بیشتر پی ببرند. بهویژه در حملات اخیر اسرائیل به قطر که نشاندهنده بیحد و مرزی این رژیم در ضربه زدن به استقلال و منافع کشورهای عربی است، بسیاری از کشورهای منطقه به این نتیجه رسیدند که همکاری با ایران بهعنوان یک شریک استراتژیک برای ایجاد ثبات منطقهای، میتواند بهتر از همپیمانی با اسرائیل باشد.
در پاسخ به این تحولات، ایران توانسته است با استفاده از ترکیب اقتدار نظامی و دیپلماسی فعال، نهتنها نقشههای اسرائیل و آمریکا را در عرصه نظامی با شکست روبرو کند، بلکه در عرصه دیپلماتیک نیز بهویژه در میان کشورهای عربی خلیج فارس، جایگاه خود را تثبیت نماید. سیاست هوشمندانه ایران، که مبتنی بر خویشتنداری و برقراری روابط متوازن با کشورهای منطقه است، باعث شده تا ایران نزد کشورهای منطقه خلیج فارس، بهعنوان یک شریک مطمئن برای ایجاد امنیت و ثبات در منطقه شناخته شود. ایران توانسته است این پیام را بهطور مؤثر منتقل کند که قادر است بهعنوان یک سد محکم در برابر توسعهطلبیهای اسرائیل عمل کند و در عین حال، به کشورهای منطقه اطمینان دهد که هرگونه رفتار تهدیدآمیز به بحرانهای بیشتری منجر خواهد شد.
به این اعتبار میتوان گفت که با توجه به تحولات اخیر در منطقه، پروژه «پیمان ابراهیم» و استراتژیهای اسرائیل و آمریکا در خاورمیانه با چالشهای جدی روبرو شده است. اکنون ایران برای کشورهای منطقه خلیج فارس، نهتنها تهدیدی بزرگ که باید مهار شود نیست، بلکه یک شریک استراتژیک و قابل اتکا برای تأمین امنیت و ثبات منطقه شناخته میشود. در این میان، راهبرد ایران در دیپلماسی و سیاستگذاری امنیتی، توانسته است بر دیدگاههای کشورهای منطقه تأثیر بگذارد و شرایط جدیدی برای همکاریهای منطقهای ایجاد کند.
اجرای پروژههایی که بهدنبال انزوای ایران هستند، بهویژه با توجه به تنشهای اخیر، اکنون بهطور جدی با ابهام و بلکه بنبستهایی روبرو شده است و این تحولات بهطور مستقیم بر معادلات سیاسی و امنیتی در منطقه تأثیر خواهد گذاشت. نکته مهم و اساسی این است که دستگاههای راهبردی تصمیمساز در کشور باید با درک دقیق از این تحول گفتمانی منطقه، برای تعمیق و تداوم آن تلاشی مضاعف به خرج دهند و این نشانههای اولیه را به وضعیتی پایدار و پردامنه تبدیل کنند.