تحرکات همزمان رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه لبنان در حالی شدت یافته که این دو بازیگر با تقسیم نقش نظامی و سیاسی، به دنبال خلع سلاح مقاومت و تسلیمسازی بیدفاعترین ملت منطقهاند. این روند بخشی از پروژه بزرگتر مدفونسازی غزه و مهندسی نظم جدید خاورمیانه است.
نورنیوز-گروه بینالملل: در هفتههای اخیر، تجاوزات هوایی رژیم صهیونیستی به خاک لبنان، از جمله حمله به شهرداری بلیدا، با واکنش تند دولت بیروت مواجه شد. میشل عون رئیسجمهور خواستار آمادگی ارتش برای پاسخ به تجاوزات شد و نجیب میقاتی نخستوزیر نیز از جامعه جهانی خواست تا در برابر این جنایات سکوت نکند. اما همان دولتهایی که از «کمک به لبنان» و «پایبندی به آتشبس» سخن میگویند، در عمل با سیاست سکوت و انفعال، در خدمت اهداف تلآویو گام برمیدارند. این همسویی پنهان، نشان از راهبردی مشترک میان غرب و رژیم صهیونیستی برای تضعیف محور مقاومت و حفظ سلطه امنیتی و سیاسی در منطقه دارد.
مدفونسازی غزه زیر سایه جنگهای تازه
نتانیاهو که پس از جنگ غزه با بحران داخلی و پرونده فساد خود روبهروست، میکوشد با گسترش حملات در لبنان و ایجاد فضای نظامی جدید، افکار عمومی را از بنبست غزه منحرف سازد. همزمان، برجستهسازی بحران سودان توسط رسانههای غربی نیز تلاشی برای پوشاندن نقض آتشبس در غزه و جلوگیری از ورود کمکهای انسانی است. غرب با این تاکتیک رسانهای میخواهد انزوای تلآویو را بشکند و تصویری ساختگی از چندبحرانی بودن خاورمیانه ارائه دهد تا اشغالگری صهیونیستها در پس دود جنگها پنهان بماند. هدف اصلی، انتقال فشار افکار عمومی از فلسطین به نقاط دیگر و احیای موقت مشروعیت ازدسترفته صهیونیسم سیاسی است.
مهندسی لبنان؛ از فشار نظامی تا نفوذ انتخاباتی
رژیم صهیونیستی در همسویی کامل با آمریکا، با حفظ فضای ناامنی در لبنان به دنبال دو هدف است: نخست، درگیر کردن دولت و ارتش این کشور با حزبالله؛ دوم، جلوگیری از بازسازی و ثبات داخلی. این فشارهای چندلایه زمینه را برای دخالت در انتخابات پارلمانی بهار آینده فراهم میکند تا جریان مقاومت از معادله سیاسی حذف و ساختار حکمرانی به سمت سازش سوق داده شود. دشمنان لبنان میکوشند با ایجاد بحران اقتصادی و امنیتی، نارضایتی عمومی از مقاومت را افزایش دهند تا در نهایت، بیروت به الگویی از عراقِ پساانتخابات بدل گردد؛ کشوری که نتیجه مهندسی سیاسی و فشار خارجی است.
تقسیم کار برای تسلیم منطقه
الگوی فشار مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی بر پایه تقسیم وظیفه استوار است: تلآویو با ابزار نظامی، بیثباتی را در لبنان، سوریه و غزه گسترش میدهد و واشنگتن با ابزار سیاسی و اقتصادی، چانهزنی برای خلع سلاح مقاومت را دنبال میکند. اظهارات مقامات آمریکایی از جمله باراک و مورگان اورتاگوس درباره مشروطسازی هرگونه کمک به اقدام علیه حزبالله، گواه این راهبرد است. همانگونه که در سوریه، فشار نظامی اسرائیل با وعدههای اقتصادی آمریکا همراه است، در لبنان نیز هدف، تحمیل سازش و حذف استقلال دفاعی کشور است. تجربه جنگ دوازدهروزه علیه ایران نشان داد که این الگو، در برابر اراده بومی ملتها محکوم به شکست است.
مولفه بومی امنیت؛ سلاح مقاومت
در شرایطی که مکانیزمهای بینالمللی، یونیفل و دولتهای غربی عملاً ارادهای برای دفاع از لبنان ندارند، تنها مولفه واقعی بازدارندگی در این کشور سلاح حزبالله است؛ سلاحی که مانع از اشغال مجدد جنوب لبنان و نفوذ ارتش صهیونیستی شد. بحران تحمیلی امروز لبنان، صرفاً بحران یک کشور نیست، بلکه آزمونی برای کل منطقه است. حمایت از مقاومت نهتنها دفاع از مرزهای لبنان بلکه صیانت از استقلال جهان اسلام است. تجربه سوریه، سودان و کرانه باختری نشان میدهد که وعدههای آمریکایی امنیت نمیآورند؛ تنها همگرایی بومی و ایستادگی در برابر تقسیمکار واشنگتن و تلآویو میتواند منطقه را از چرخه بحرانهای مصنوعی رها کند.