آمارهای رسمی از تماشای روزانه تلویزیون در ایران، تصویری پررنگ از محبوبیت رسانه ملی ارائه میدهند، اما پرسش اصلی این است: آیا این اعداد بازتاب واقعیت رسانهای جامعه امروزند؟
نورنیوز-گروه اجتماعی: گزارش تازه مرکز تحقیقات صداوسیما نشان میدهد بیش از ۶۰ میلیون ایرانی روزانه دستکم ۱۵ دقیقه تلویزیون تماشا میکنند و میانگین زمان تماشای روزانه نیز حدود ۱ ساعت و ۴۲ دقیقه است. این آمار در نگاه نخست چشمگیر و امیدوارکننده است، اما از زاویه ای واقع بینانه، نیازمند تأمل در روششناسی، مفهوم مخاطب و نسبت میان کمّیت و کیفیت است. در سنجش جهانی مخاطبان، معیارهایی چون BARB در انگلستان یا Nielsen در آمریکا بهصورت شفاف، با تکیه بر ابزارهای الکترونیکی و دادهکاوی رفتار واقعی مخاطب تعریف میشوند. اما در ایران، اطلاعات مربوط به سنجش مخاطب عمدتاً مبتنی بر پیمایشهای پرسشنامهای است که ممکن است با خطای حافظه یا ملاحظات پاسخدهی همراه باشد. بنابراین، هرچند ۶۹.۲ درصد تماشای روزانه عدد بالایی است، اما لزوماً بیانگر عمق تأثیرگذاری یا رضایت از محتوا نیست. از منظر رسانهشناسی، تماشای تلویزیون صرفاً بهمعنای ارتباط مؤثر نیست. باید دید این تماشا از سر علاقه، عادت، یا فقدان گزینههای جایگزین است. رشد پلتفرمهای آنلاین، شبکههای اجتماعی و رسانههای برونمرزی در سالهای اخیر، بهروشنی نشان داده که سهم ذهنی و عاطفی مردم از رسانه ملی، الزاماً برابر با میزان زمان تماشاست. تلویزیون ایران در بسیاری از بخشها همچنان قدرت اطلاعرسانی و پوشش سراسری دارد، اما چالشهایی مانند یکنواختی قالبها، کمتحرکی در روایتهای نو و کمبود تنوع فرهنگی در برنامهها موجب شده بخشی از مخاطبان فعال، تماشاگر منفعل باشند. در واقع، آمار بالا لزوماً به معنای رضایت بالا نیست؛ ممکن است تلویزیون بیشتر شنیده شود تا باور شود. اگر رسانه ملی بخواهد از شمار مخاطب به نفوذ واقعی برسد، باید فراتر از اعداد، به کیفیت محتوا، صداقت در روایت و بازتاب تنوع اجتماعی بیندیشد. تنها در آن صورت، آمارها نهفقط نشانه مصرف رسانهای، بلکه گواه اعتماد و ارتباط واقعی مردم خواهند بود.