در حالیکه از «کنفرانس بینالمللی بازسازی غزه» سخن گفته میشود، واقعیت میدانی و تجربه تاریخی نشان میدهد این نشستها بیش از آنکه در خدمت رهایی مردم محاصرهشده غزه باشند، در مسیر سفیدسازی چهره رژیم صهیونیستی، مشروعیتزدایی از مقاومت و تحقق منافع غرب طراحی میشوند.
نورنیوز-گروه بینالملل: اولین اصل در پایان هر جنگ و آغاز بازسازی، شناسایی متجاوز و الزام او به پرداخت غرامت است. بر اساس منشور ملل متحد و اصول حقوق بینالملل، فلسطین سرزمینی اشغالشده است و هر اقدام مقاومت، از طوفانالاقصی تا دفاع مسلحانه، ذیل حق مشروع دفاع از خود تعریف میشود. با این حال، غرب در تلاش است با تروریستی معرفیکردن حماس، روایت اشغالگری را وارونه سازد و رژیم صهیونیستی را از مسئولیتپذیری برهاند. کنفرانسهای بازسازی در چنین شرایطی، نه گامی برای عدالت بلکه ابزاری برای مختومهسازی پرونده دو سال جنایت علیه مردم غزه و نادیدهگرفتن مسئولیتهای تلآویو در پرداخت خسارات انسانی و مالیاند. افزون بر آن، مشروطکردن هرگونه بازسازی به تأمین امنیت رژیم صهیونیستی، معنایی جز هزینهکرد از جیب ملتها برای تداوم اشغال ندارد.
بازسازی بدون مهار اسرائیل، فریب سیاسی است
ادعای بازسازی در حالی مطرح میشود که هیچ تضمینی برای مهار تجاوزگریهای اسرائیل وجود ندارد. تجربه ۸۰ ساله از جنگهای ۲۲، ۸ و ۵۱ روزه تا جنایات اخیر نشان داده که این رژیم پس از هر دور بازسازی، دوباره ویرانی میآفریند. در واقع، تا زمانیکه توان دفاعی مقاومت تقویت و رژیم صهیونیستی ملزم به خلع سلاح و توقف حملات نشود، هر طرحی برای بازسازی غزه صرفاً نمایش سیاسی برای کاهش فشار افکار عمومی جهانی خواهد بود. بازسازی واقعی، بدون بازدارندگی در برابر متجاوز، نهتنها امکانپذیر نیست بلکه به چرخهای از تخریب، فقر و وابستگی دامن میزند؛ چرخهای که هدف اصلی آن عادیسازی اشغال است.
بازسازی یا نقشهای برای تحقق اهداف شکستخورده
طرح ۲۰ مادهای ترامپ و نسخههای فرانسوی یا عربی آن، بازسازی را با شروطی همراه کردهاند: خلع سلاح مقاومت، انهدام تونلها، نابودی توان دفاعی غزه و تشکیل دولتی دستنشانده با مدیریت غرب. این شروط، معنایی جز تکمیل مأموریت شکستخورده صهیونیستها در میدان جنگ ندارد. غرب و متحدانش با شکست در تحقق اهداف نظامی، اکنون به ابزار اقتصادی و دیپلماتیک روی آوردهاند تا با عنوان بازسازی، مقاومت را در تنگنای باجخواهی قرار دهند. به موازات این رویکرد، تلاش گستردهای برای تطهیر چهره جهانی اسرائیل در جریان است؛ چهرهای که بهواسطه نسلکشی و کشتار غیرنظامیان در غزه، بهطور بیسابقهای در انزوای جهانی فرو رفته است. بدینترتیب، بازسازی غزه در منطق غرب، پروژهای امنیتی است نه انسانی.
درسهای فراموششده از نشستهای گذشته
نگاهی به دو دهه اخیر، از نشستهای بازسازی افغانستان و عراق تا لیبی، سوریه، لبنان و اوکراین، نشان میدهد که این کنفرانسها هرگز به بازسازی واقعی نینجامیدهاند. وعدههای میلیاردی کشورهای غربی یا هرگز محقق نشده یا صرف خرید تسلیحات برای تداوم جنگها شده است. تجربه اوکراین در سه سال اخیر نمونهای روشن از این روند است؛ جایی که «بازسازی» در عمل به ابزار تأمین مالی صنایع تسلیحاتی غرب بدل شد. اکنون نیز، طرح بازسازی غزه با هدف جمعآوری منابع مالی از کشورهای عربی و اسلامی برای تقویت رژیم صهیونیستی دنبال میشود، بیآنکه هیچ تضمینی برای اجرای واقعی آن وجود داشته باشد. غرب، همانگونه که در پروندههای پیشین عمل کرد، از شعار «کمک بشردوستانه» برای پیشبرد سیاستهای امنیتی خود در منطقه استفاده میکند. بر این اساس «کنفرانس بازسازی غزه» نه طرحی برای بازگرداندن زندگی به ویرانهها، بلکه ابزاری برای تغییر روایت جنگ، تطهیر اشغالگر، و فشار بر محور مقاومت است. هرگونه بازسازی بدون شناسایی متجاوز، بدون تضمین بازدارندگی و بدون مشارکت واقعی ملت فلسطین، صرفاً به بازتولید فاجعه خواهد انجامید. اگر قرار است بازسازی معنا یابد، باید از مسیر عدالت بگذرد؛ از محاکمه جنایتکاران جنگی تا جبران خسارت قربانیان. در غیر این صورت، بازسازی غزه همان «ویرانسازی نرم» خواهد بود که در قالب پروژههای بهظاهر انساندوستانه، اهداف ناتمام جنگ را تکمیل میکند.