تشدید حملات رژیم صهیونیستی به لبنان در حالی رخ میدهد که طرح 20 مادهای ترامپ برای آتشبس غزه بهظاهر با شعار «صلح و توسعه اقتصادی» مطرح شده، اما در واقع بخشی از پروژه جدید آمریکا برای فریب راهبردی ملتهای منطقه، مهار مقاومت و بقای سیاسی نتانیاهو در سایه بحران داخلی اسرائیل است.
نورنیوز-گروه بینالملل: نخستوزیر رژیم صهیونیستی که از درون دچار فشارهای شدید سیاسی و اجتماعی است، آتش جنگ را بهعنوان تنها مسیر بقای خود میبیند. او با وجود پذیرش ظاهری آتشبس در غزه، تأکید کرده که این اقدام به معنای پایان جنگ نیست. از نگاه نتانیاهو، لبنان اکنون بهترین میدان برای ادامه جاهطلبیهای شخصی و فرار از فشارهای سیاسی داخلی است؛ چرا که رژیم او توان مواجهه مستقیم با ایران یا یمن را ندارد. حملات اخیر به مناطق مرزی لبنان و شهادت دهها غیرنظامی نه صرفاً اقدامی نظامی، بلکه بخشی از عملیات روانی و تبلیغاتی نتانیاهو برای احیای وجهه سیاسی از دسترفته خود محسوب میشود. او میکوشد با ایجاد دشمنی ساختگی در شمال، افکار عمومی اسرائیل را از شکست در غزه و رسوایی توافق آتشبس منحرف کند. واکنش قاطع حزبالله و دولت لبنان به این تجاوز، نشان داد که مقاومت همچنان بازدارندهترین مؤلفه در معادلات امنیتی منطقه باقی مانده است.
طرح ۲۰ مادهای ترامپ؛ چهره نرم سلطه
ادعای ترامپ مبنی بر پذیرش کامل طرح آتشبس از سوی حماس و رژیم صهیونیستی، واقعیتهای میدانی را تحریف میکند. شواهد نشان میدهد که توافق حماس صرفاً شامل تبادل اسرا، ورود کمکهای بشردوستانه و خروج نیروهای صهیونیستی است و هیچ نشانی از خلع سلاح مقاومت یا تغییر ساختار سیاسی غزه ندارد. آمریکا در این مقطع از تاریخ منطقه، پس از ناکامی نظامی صهیونیستها در غزه و کاهش توان بازدارندگی تلآویو، در پی آن است که از مسیر «دیپلماسی فریب» اهداف قدیمی خود را پی بگیرد. لغو تحریمهای سزار سوریه همزمان با طرح آتشبس غزه، نشانهای روشن از این چرخش نرم است؛ چرخشی که با وعدههای اقتصادی، دولتها و ملتها را به سازش واداشته و در نهایت خلع سلاح حزبالله و محدودسازی نقش منطقهای ایران را دنبال میکند. در واقع، «چماق اسرائیل» مکمل «توطئه نرم آمریکا» شده است. واشنگتن با طرح وعدههای بازسازی و کمک اقتصادی به لبنان، درصدد است حزبالله را به خلع سلاح و ایران را به مذاکرهای تحمیلی سوق دهد؛ بازیای که ظاهراً با زبان دیپلماسی و اقتصاد آغاز میشود، اما در باطن همان سیاست دیرینه مهار محور مقاومت است.
غرب بیاراده و ضرورت حفظ مقاومت
سکوت و بیعملی کشورهای اروپایی در برابر تجاوزات اخیر اسرائیل به لبنان، چهره واقعی ادعاهای «نجاتطلبانه» غرب را آشکار ساخت. هیچیک از مدعیان دموکراسی و حقوق بشر، کوچکترین واکنشی به نقض حاکمیت لبنان نشان ندادند؛ رفتاری که معنایی جز همدستی آشکار با تلآویو ندارد. این شرایط نشان میدهد که تنها مسیر حفظ امنیت و استقلال لبنان، تداوم حضور و توانمندی مقاومت است. رژیم صهیونیستی هرگز طرف قابل اعتمادی نیست و غرب نیز ارادهای برای مهار تجاوزگری آن ندارد. از اینرو، سلاح مقاومت نهتنها عامل موازنه قدرت، بلکه ضامن بقای ملی لبنان در برابر طمعورزیهای صهیونیستی است. آمریکا با نادیده گرفتن ماهیت تاریخی و فرهنگی کشورهای منطقه، همچنان بر میراث سایکس–پیکو تکیه دارد و بهجای درک واقعیت ملتها، در پی ساختن خاورمیانهای تابع و بیهویت است. اما تجربه نشان داده که مقاومت، تنها مولفهای است که توانسته معادلات سلطهگرایانه غرب را درهم بشکند و ملتها را از دام وعدههای فریبنده نجات دهد.