راز حضور بیغیبت حافظ در زندگی ایرانیان، درک او از انسان و خدا و سبک زندگی پیشنهادیاش به آدمیان بوده است. در این سبک زندگی، رواداری، امیدواری، کمآزاری، راستکرداری، یکرویی،و شادمانی از اصول ثابت هستند. حافظ، مروج آن دیدگاهی است که دوگانههای متقابل و ظاهراً متنافر را در وحدتی سازگار جمع میکند و به یک روایت یگانه و سازگار از بدیلهای متناقض می رسد.
نورنیوز- گروه فرهنگی: در تاریخ فرهنگ و ادب ایران، نام حافظ شیرازی نه تنها بهعنوان بزرگترین غزلسرای زبان فارسی، بلکه بهعنوان راوی یک سبک زندگی انسانی و آموزگار اخلاق و معنویت متعادل بشری، در دل هر فارسیزبان و حتی در بسیاری از نقاط جهان میدرخشد. روایت او از تلفیق زندگی زمینی و آسمانی، آنقدر در کام ایرانیان خوش نشسته است که دیوان او در کنار قرآن، تقریبا در تمام خانه های اقلیم فرهنگ فارسیزبان وجود دارد. مردم ایران، حافظ را لسانالغیب و گویای اسرار و گشایندهی راز میخوانند و سخنش را بازتابی از پیام اهل آسمان برای موجود انسانی به شمار میآورند.
روز بیستم مهرماه، مصادف با دوازدهم اکتبر، در تقویم ملی ایران، به عنوان «روز حافظ» ثبت شده است؛ هرچند در فرهنگ رایج مردم، تقریبا روز و شبی نیست که تعبیری از او در گفتار و مکالمات روزانه مردم استفاده نشود. هرچند مهر شاعران حکیمی همچون فردوسی، مولوی، سعدی، خیام و نظامی هم در دل ایرانیان شعله میکشد اما به نظر میرسد حافظ در حیات متعارف مردم فارسیزبان، مکانتی منحصر به فرد دارد. راز حضور بیغیبت این شاعر بیهمتا در زندگی ایرانیان، درک او از انسان و خدا و سبک زندگی پیشنهادیاش به آدمیان بوده است. در این سبک زندگی، رواداری، امیدواری، کمآزاری، راستکرداری، یکرویی،و شادمانی از اصول ثابت هستند. حافظ، مروج آن دیدگاه است که دوگانههای متقابل و ظاهراً متنافر را در وحدتی سازگار جمع میکند و به یک روایت یگانه و سازگار از بدیلهای متناقض می رسد.
گفتن صنمپرست مشو با صمد نشین
گفتا به کوی عشق، هم این و هم آن کنند
این نگاه تلفیقگرا و آشتیدهنده، گویا همان گمشدهای است که ایرانیان، منحصراً در نظامواره فکری و معرفتی حافظ یافتهاند؛ نظاموارهای که نه از زندگی طبیعی و زمینی قطع تعلق میکند و نه از حیاتت متعالی آسمانی چشم میپوشد.
دینداری و امیدواری و یکرویی
حافظ شیرازی در دنیای پیچیده و پرآشوب قرن هشتم هجری زندگی میکرد. در آن روزگار، بازار دینفروشی رونق داشته و برخی جریانها در قالب صوفی و فقیه و زاهد و واعظ، تلاش میکردند که دین را به ابزاری برای سلطه اجتماعی و سیاسی یا تنعم و مالاندوزی اقتصادی تبدیل کنند. حافظ اما از همان ابتدا در پی ترویج نوعی از دینداری بود که بهدور از خشونت، ترس و زهد خشک باشد. دعوت او به دوری از ریاکاری و سالوسبازی دقیقا نقطه مقابل سکه رایج دینفروشی زمانه بود. مدعیان شریعتمآب، تفسیری از دینورزی را دامن میزدند که بر درکی ترسناک از عقاب و عذاب الهی استوار بود. در این نوع دینداری، بیشتر از وعده نجات و رهایی انسانها با کمک دین، بر زهد خشک و ترس از مجازاتهای هولناک اخروی تأکید میشود.
حافظ اما همواره در اشعارش از دینداریای سخن میگوید که مبتنی بر رحمت و امید به خداوند است. در نگاه حافظ، دینداری نه تهدید است و نه ترس، بلکه راهی است برای نزدیکتر شدن به حقیقت و زیباییهای الهی.
هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش / گفت ببخشند گنه، مِی بنوش
لطفِ الهی بِکُنَد کارِ خویش / مژدهٔ رحمت برساند سروش
لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست / نکتهٔ سربسته چه دانی؟ خموش
یکی از ویژگیهای برجسته اندیشه حافظ، دعوت به رواداری، تسامح و دوری از تعصبهای دینی و اجتماعی است. حافظ در اشعارش با زبان نرم و دلپذیر از انسانها میخواهد که از تعصبهای خشک و تندخو بپرهیزند و بهجای آن درک عمیقتری از معنویت پیدا کنند. در واقع، حافظ با پیامهایش تلاش میکند تا انسانها را بهسوی دینداری مبتنی بر عشق و محبت، نه ترس و تهدید هدایت کند. توصیه حافظ، دعوت به صداقت و پرهیز از دامگستری در سایهی دین است.
حافظا میخور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
این بیت نشان میدهد که حافظ خود را از تظاهر به دینداری برکنار میکند و تأکید دارد که باید دینداری واقعی و بیریا باشد. حافظ بهوضوح از دینداری صادقانه و واقعی سخن میگوید که در آن انسانها تنها بهدنبال آمرزش و عشق الهی هستند، نه تظاهر به دینداری برای دستیابی به منافع دنیوی.
حافظ، شاعر طبیعت و زندگی
حافظ شاعری است که در آثارش همواره بر اهمیت زندگی و لذتهای مشروع طبیعی تأکید میکند. برخلاف بسیاری از جریانهای دینی که تأکید زیادی بر انزوا، زهد خشک و پرهیز از نعیم دنیوی دارند، حافظ به این لذتها بهعنوان نعمتهای الهی نگاه میکند و از آنها نمیگذرد. در نگاه حافظ، «می» (عشق و معرفت الهی) و «باده» (بهعنوان نماد لذتهای انسانی) تنها وسیلهای برای درک حقیقت و نزدیکی به خداوند است.
این غزلسرای بزرگ، در اشعارش از باغ، گل، سرو، می و باده سخن میگوید، مفاهیمی که در نگاه او نمادهایی از عشق الهی و زیباییهای دنیویاند. او شاعری است که بهجای توجه صرف به جهان ماوراء الطبیعه، به زیباییهای طبیعی و لذتهای انسانی توجه دارد. در نگاه حافظ، انسان باید از طریق زیباییهای دنیوی، به حقیقتهای معنوی دست یابد.
حافظ در نگاه خود به دین، آن را چیزی جز یک تجربه عاشقانه و پر از نشاط نمیبیند. او در اشعارش بهوضوح نشان میدهد که دینداری، اگر از زهد خشک و ترسآلود جدا شود، میتواند تجربهای شاداب و پر از آرامش باشد. از دید حافظ، دین نه تنها باید انسان را بهسوی خوبیها و نیکیها هدایت کند، بلکه باید او را به استفاده و لذت از زندگی و مواهب آن سوق بدهد و در این مسیر به زیباییها و نعمتهای خداوند نگاه کند.
لسانالغیب از «می» و «باده» بهعنوان نمادهایی از روحانیت شاداب و انسانی یاد میکند که انسان را از قید و بندهای دنیوی آزاد میسازد. در این نگاه، دینداری نه بهعنوان بار سنگینی بر دوش انسان، بلکه بهعنوان یک تجربه عاشقانه و معنوی با روحی شاداب و امیدوارانه ارائه میشود.
روزگار ما با دوران حافظ، شباهتهای زیادی دارد و بر همین اساس،درسهای فراوانی از او میتوان آموخت. حافظ، آموزگار دینداری انسانی، امید به رحمت الهی، رواداری، و نقد ریاکاری است و این مفاهیم را که جوهره زندگی اصیل معنوی است به همگان درس میدهد و در اشعارش عرضه میکند. دینداری حافظ بهدور از ترس و تهدید، بر پایه امید، محبت و پذیرش زیباییهای زندگی استوار است. او در اشعارش همواره انسانها را بهسوی صداقت، رواداری و بهرهبرداری از مواهب الهی دعوت میکند. حافظ در دوران خود در برابر برخی از آموزههای سختگیرانه دینی ایستاد، و امروز نیز میتواند الگویی باشد برای ما تا دینداری را از دریچهای امیدوارکننده، انسانی و زندگیبخش بنگریم.