اعلام جایزه نوبل صلح به ماریا کورینا ماچادو، چهره برجسته اپوزیسیون ونزوئلا، بار دیگر سوالهای بنیادی درباره بیطرفی نهادهای بینالمللی و همراستایی جوایز جهانی با منافع راهبردی دولتها را مطرح کرده است. این انتخاب همزمان با فشارهای سیاسی و نظامی دورهای آمریکا علیه کاراکاس، تردید درباره انگیزههای واقعی پشتِ این جایزه را تقویت میکند.
نورنیوز-گروه بینالملل: اعلام رسمی جایزه نوبل صلح برای ماچادو از سوی کمیته نوبل یک پیام سیاسی روشن دارد: حمایت از چهرههای ضدِ اقتدارگرایی و ترویج ارزشهای دموکراتیک. با این حال، تاریخچه انتخابها نشان داده که نهادهای بینالمللی گاهی نقشی فراتر از ارزیابی محض خدمات بشردوستانه ایفا کرده و به ابزاری برای تقویت جبهههای سیاسی مخالف نظامهای مستقل تبدیل شدهاند. در مورد ماچادو، همزمانی جایزه با تشدید تحرکات آمریکا در منطقه و بازتاب گسترده رسانهای غربی این احتمال را تقویت میکند که نوبل، دستاویزی برای مشروعسازی فشارهای سیاسی و حتی مداخله هدفمند باشد.
نقش آمریکا و تلاشهای «جایگزینی» برای مداخله
متن ارائهشده روشن میسازد که واشنگتن از ظرفیتهای سیاسی، رسانهای و امنیتی برای تغییر توازن قدرت در ونزوئلا استفاده کرده است؛ از فشارهای اطلاعاتی و اقتصادی تا حضور نظامی محدود در حواشی دریای کارائیب. معرفی رهبر اپوزیسیون بهعنوان چهره «صلح» میتواند یک مرحله در سناریوی پیچیدهتری باشد: مشروعسازی بازیابی نفوذ در کاراکاس از طریق تقویت اپوزیسیون و تقسیم داخلی. سابقه تلاشها برای استفاده از ابزارهای حقوق بشری و رسانهای بهعنوان پیشدرآمد مداخلات مستقیم، این تحلیل را تقویت میکند که نوبل ممکن است در چارچوب یک استراتژی برخاسته از منافع منطقهای واشنگتن بکار رود.
ماچادو؛ مبارز دموکراسی یا مهره راهبردی؟
تصویر رسانههای غربی از ماچادو، بهعنوان یک «شجاع مدافع دموکراسی» با سابقه عضویت در پارلمان و طبعا نامنویسی در لیستهای تأثیرگذار بینالمللی، بخشی از روایت مشروعیتبخش به اوست. اما روایت موازی، نشان میدهد که فعالیتهای او در داخل ونزوئلا با عواقب خشونتآمیز و تشدید درگیریهای خیابانی همراه بوده است. بنابراین پرسش راهبردی این است: آیا اعطای جایزه به فردی با چنین کارنامهای، به تقویت راهحلهای سیاسی و گفتوگو منتهی میشود یا صرفاً به تشدید شکافهای داخلی و تسهیل نفوذ خارجی؟ پاسخ به این پرسش، بستگی تام به واکنش بازیگران منطقهای و ظرفیت جامعه جهانی برای جداسازی حمایت از حقوق بشر از اهداف ژئوپلیتیک دارد.
پیامدها برای امنیت منطقهای و اعتبار نهادهای بینالمللی
در کوتاهمدت، اعطای نوبل به یک رهبر اپوزیسیون میتواند شکافهای اجتماعی سیاسی را تشدید و به منازعات خیابانی و عملیاتهای اطلاعاتی طرفین مشروعیت بدهد. در بلندمدت اما، اگر جایزه بهعنوان ابزاری تکبعدی جهتدار تلقی شود، اعتبار نهادهایی مانند کمیته نوبل کاهش مییابد و جامعه بینالملل در مقابله با بحرانها و حملات حقوق بشری دچار پارادوکسی از اعتماد خواهد شد: از یک سو خواهان حمایت از مدافعان حقوق بشر است و از سوی دیگر، وقتی این حمایت با سیاستهای مداخلهجویانه همراه شود، پیامدهای ناخواسته امنیتی و انسانی بهبار میآورد. در نهایت، برنده شدن ماچادو میتواند به تقسیمبندی مجدد ائتلافهای منطقهای منجر شده و امکان ورود مستقیم یا نیابتی بازیگران خارجی را تسهیل کند.
نهادهای بینالمللی باید شفافیت معیارها و سازوکارهای انتخاب را تقویت کنند تا امکان سوءاستفاده سیاسی کاهش یابد.
کشورهای منطقه و بازیگران مستقل مدنی در ونزوئلا باید مسیر گفتوگو و مصالحه داخلی را باز نگهدارند و از تبدیل شدن به میدان تقابل ژئوپلیتیک پرهیز کنند.
جامعه جهانی بایستی بین حمایت از حقوق بشر و مشروعیتبخشی به پروژههای سیاسی خارجی فاصلهگذاری کند؛ در غیر این صورت، جوایز بینالمللی ممکن است خود به عامل بیثباتکننده بدل شوند.