نورنیوز https://nournews.ir/n/249791
کد خبر: 249791
16 مهر 1404
دکتر حمیدرضا فرتوک‌زاده در گفت‌وگو با «گذرگاه» تشریح کرد:

چگونه از خسارت‌های جنگ ۱۲ روزه، فرصت توسعه‌ بسازیم؟


در دومین نشست از سلسله گفت‌وگوهای راهبردی «گذرگاه»، دکتر حمیدرضا فرتوک‌زاده، از کارشناسان صاحبنظر در حوزه مدیریت و اقتصاد، به تبیین شرایط اقتصادی پس از جنگ 12 روزه پرداخت و تحلیل خود از فضای اقتصاد کلان داخلی و همچنین ضرورت‌ها و بایسته های سیاست‌گذاری نوین برای عبور از این وضعیت تعلیق را طرح کرد.

نورنیوز- گروه سیاسی: جنگ 12 روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، رخدادی دوران‌ساز در تمام تاریخ حیات جمهوری اسلامی است. هرچند زمان این جنگ در قیاس با جنگ تحمیلی 8 ساله بسیار کوتاه بود اما ماهیت آن، عمق و اثر بیشتری داشته است؛‌ تا آنجا که سایه نوعی تعلیق روانی بر سر فضای اجتماعی و حتی اقتصادی کشور احساس می‌شود.

در دومین نشست از سلسله گفت‌وگوهای راهبردی «گذرگاه»، دکتر حمیدرضا فرتوک‌زاده، از کارشناسان صاحبنظر در حوزه مدیریت و اقتصاد، به تبیین شرایط اقتصادی پس از جنگ 12 روزه پرداخت و تحلیل خود از فضای اقتصاد کلان داخلی و همچنین ضرورت‌ها و بایسته های سیاست‌گذاری نوین برای عبور از این وضعیت تعلیق را طرح کرد. این کارشناس صاحب‌نظر عقیده دارد که وضعیت پساجنگ، دو ساحت سازنده و مخرب دارد که می‌توان از وجه تخریبی آن پرهیز کرد و به سمت رویکردهای سازنده رفت.  و در همین راستا پیشنهادهایی برای خروج از شرایط فعلی عرضه کرد.

ویدیوی کامل گفت و گو را در این لینک ببینید. 


 

جامعه ایران پس از تجاوز ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی، فضایی متفاوت را تجربه می‌کند. این فضا ممکن است ویژگی‌های مثبت و منفی به همراه داشته باشد. رسانه‌ها وظیفه دارند تا به واکاوی این فضا و ظرفیت‌های پیش روی ایران بپردازند. در همین راستا، نورنیوز با ترتیب دادن گفتگوهایی، نظر کارشناسان و صاحب‌نظران را برای بررسی ابعاد این شرایط و ارائه راهکارها در حوزه‌های سیاست، اقتصاد، نظام دفاعی، حقوقی و دیگر جنبه‌ها جویا می‌شود. در این گفتگو، با دکتر حمیدرضا فرتوک‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه در رشته مدیریت، به بررسی ابعاد اقتصادی این فضا می‌پردازیم. آقای دکتر در خدمت شما هستیم.

 پس از مقاومت درخشان مردم در این جنگ دوازده روزه، می‌توانیم بگوییم که زندگی مردم در معرض دو جریان مهم قرار گرفته است؛ یکی جریان مخرب و دیگری جریان سازنده و رو به تعالی. وظیفه دولت در واقع تنظیم این دو جریان به گونه‌ای است که جریان سازنده بتواند بر جریان مخرب غلبه کند. جریان مخرب چیست؟ طبیعی است که دشمن تلاش می‌کند کشور را در شرایط نه جنگ و در شرایط تعلیق نگه دارد. ببینید، در شرایط تعلیق، به هر حال انتظارات تورمی ایجاد می‌شود و گرایش به بازارهای دارایی‌های غیرمولد افزایش می‌یابد؛ مثلاً مردم ممکن است بخواهند دارایی‌های خود را به ارز تبدیل کنند یا به طلا تبدیل کنند تا قدرت خرید خود را حفظ کنند. این امر باعث می‌شود که تقاضا برای بخشی از تولیدات داخلی – که می‌توانیم به آن صنایع عمومی بگوییم – کاهش یابد. یعنی گرایش به خروج سرمایه، زیرا خرید ارز و طلا به یک معنا خروج سرمایه از اقتصاد تلقی می‌شود. اینها آن دینامیک مخربی هستند که بعد از این جنگ به طور طبیعی اتفاق می‌افتد؛ یعنی طبیعت شرایطی که در آن هستیم، اقتضای این است که فرض کنید مردم ایران ممکن است در این روزها و ماه‌ها، بالاخره مبلمان عوض نکنند یا لباس کمتری بخرند یا مثلاً صنایع مثل کفش و کیف و چرم با تقاضای کمتری مواجه شوند. این یک جریان به اصطلاح مخرب است که به طور طبیعی اتفاق می‌افتد.

 

نکته شما ناظر بر از بین رفتن یک چشم‌انداز باثبات است که بخشی از تقاضای موثر مردم را در کالاهای تولید داخلی در حقیقت از بین می‌برد و سویه آن در واقع بالا رفتن انتظارات تورمی به سمت این می‌رود که مردم به سمت کالاهای جایگزین برای حفظ ارزش سرمایه‌ها و پول بروند؛ یعنی دارایی‌هایی که می‌تواند طلا باشد یا ارز باشد. در واقع، این خروج سرمایه از اقتصاد ملی و رفتن به سمت یک پناهگاه ارزی برای حفظ قدرت خرید است. سؤال من اینجا این است که آیا پیش از وقوع این جنگ، این جریان برای اقتصاد ایران حاکم بود که می‌توانیم بگوییم پس از وقوع جنگ، این جریان از نگاه مردم صرفاً تشدید شده و چشم‌انداز بی‌ثبات، بی‌ثبات‌تر شده؟

طبیعی است که دشمن تلاش می‌کند کشور را در شرایط تعلیق نگه دارد. در شرایط تعلیق، انتظارات تورمی ایجاد می‌شود و گرایش به بازارهای دارایی‌های غیرمولد افزایش می‌یابد؛ مانند تبدیل دارایی‌ها به ارز یا طلا برای حفظ قدرت خرید. این امر تقاضا برای تولیدات داخلی در صنایع عمومی را کاهش می‌دهد و به معنای خروج سرمایه از اقتصاد است. این جریان مخرب، تقاضا برای بخش مهمی از صنایع داخلی را کم می‌کند. برای مثال، مردم ممکن است در این روزها و ماه‌ها، مبلمان عوض نکنند یا لباس کمتری بخرند، که این امر صنایع مانند کفش، کیف، چرم و لوازم تحریر را با تقاضای کمتری مواجه می‌سازد.

تیزر اول گفت‌وگو را این جا ببینید.

حمیدرضا+فرتوک‌زاده+-+قسمت+اول
 

این جریان مخرب، ناظر بر از بین رفتن چشم‌انداز باثبات است که بخشی از تقاضای موثر مردم برای کالاهای تولید داخلی را کاهش می‌دهد و انتظارات تورمی را به سمت دارایی‌هایی مانند طلا و ارز سوق می‌دهد. آیا این جریان پیش از جنگ نیز در اقتصاد ایران حاکم بود یا پس از جنگ تشدید شده است؟

ریسک‌های ژئوپولیتیکی و مربوط به جنگ، گرایش مخرب را در هر اقتصادی ایجاد می‌کند. کشور ما به دلیل تحریم‌ها و دشمنی‌های مداوم، همواره گرایش به خروج سرمایه داشته است. اما گرایش مردم عادی به تبدیل اندک درآمد خود به طلا و ارز، و کاهش خرید محصولات داخلی، پدیده‌ای جدید است. گرایش به خروج سرمایه در اقتصاد تحریمی، مسئله‌ای مزمن است، اما آنچه امروز حادث شده، نیازمند مراقبت دولت است. بخش قابل توجهی از اشتغال و زندگی مردم در زنجیره‌های تولیدی داخلی مانند صنعت پوشاک، مبلمان، کفش، کیف، چرم و لوازم تحریر قرار دارد. اینها تولیدهای مردم‌پایه و اجتماع‌ساز هستند.

در دسته‌بندی کلی، صنایع منبع‌پایه مانند پتروشیمی، فولاد و معادن، ارزش خود را از مواد اولیه و منابع طبیعی می‌گیرند و ارزآور هستند. اما صنایع اجتماع‌ساز، اشتغال انبوه ایجاد می‌کنند. برای مثال، در زنجیره پوشاک، بیش از ۱۰۰ هزار واحد صنفی تولیدکننده، ۲۰۰ هزار واحد توزیعی و نزدیک به یک میلیون نفر شاغل وجود دارد که بسیاری از آنها زنان سرپرست خانوار هستند. یک کارخانه پتروشیمی ممکن است تنها هزار تا دو هزار نفر اشتغال ایجاد کند، اما صنعت پوشاک یک میلیون نفر را در بر می‌گیرد.

 

تاکید شما بر جریان مخرب پس از جنگ، بر صنایع داخلی است که سهم بالایی در اشتغال دارند، اتکا به منابع طبیعی ندارند و وابسته به دلار وارداتی نیستند؟

بله. ممکن است صنعتی اشتغال‌زا باشد اما منابع مانند گاز، برق و آب مصرف کند و محصولش صادراتی باشد. اما کارگاه‌های پوشاک، کفش، کیف و چرم، هیچ امتیازی ندارند و تنها بر مهارت متکی هستند. این صنایع شکننده‌اند، زیرا صنایعی که از امتیازات بزرگ استفاده می‌کنند، می‌توانند در صورت کاهش تقاضای داخلی، صادر کنند. اما صنایع بدون پشتوانه، تنها بر مهارت و زحمت کارگر ایرانی تکیه دارند و در جریان مخرب، به رکود می‌افتند. این رکود، تولید داخلی را کاهش می‌دهد و آثار اجتماعی مانند بیکاری ایجاد می‌کند.

 

با ورود به جریان دوم، یعنی جریان سازنده، تصویر بهتری در مقابل جریان مخرب ارائه می‌شود؟

جنگ با همه خسارت‌ها، اراده و استحکام پیوند میان دولت و مردم را به ارمغان آورده است. امروز، جایگاه دولت در دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، سرمایه حکمرانی ایجاد کرده است. از یک سو، چشم‌انداز بی‌ثبات به مصرف‌کننده عادی، تقاضای موثر را کاهش می‌دهد، به ویژه در تولیدات اشتغال‌زا. از سوی دیگر، نهاد دولت با موفقیت در دفاع، جایگاه خود را نزد مردم ارتقا داده است.

کارکرد دولت و حکومت در دو سطح تعریف می‌شود: سطح اول، حفظ حاکمیت ملی و امنیت؛ سطح دوم، سیاست‌گذاری عمومی یا حکمرانی. در سطح اول، عملکرد درخشان بوده؛ جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی، برابر گروه‌های تجزیه‌طلب، تروریست‌ها و جنگ ۱۲ روزه، کارنامه قابل قبول تا درخشان داشته است. اما در سطح دوم، نمره بالایی نمی‌گیرد؛ در سیاست‌گذاری عمومی مانند تجارت داخلی و خارجی، سیاست ارزی، مالی، پولی و حفظ محیط زیست، ناکارآمد است. این سطح، چرخه معیوب اپن‌لوپ (حلقه باز) است؛ ارزآوری از صنایع نفتی، اما بدون بسته شدن زنجیره در صنایع داخلی.

 

با توجه به دو جریان مخرب و مولد پس از جنگ، و تمرکز بر کارکردهای دولت، تجویز شما برای جامعه ایران چیست؟ دولت چگونه می‌تواند از فضای پس از جنگ بهره‌برداری کند؟

 

نقطه ضعف اصلی در صنایع مردم‌پایه، عدم توجه به آرایش صادراتی و زنجیره ارزش است. واحدهای پراکنده و کوچک، نمی‌توانند به بازارهای صادراتی وارد شوند. مهارت نیروی انسانی ایرانی و هنر دیرینه در پوشاک، کفش و چرم، الهام‌بخش است، اما به زنجیره ارزش کسب‌وکار تبدیل نشده. ما برند معتبر صادراتی در بازارهای روسیه، عراق، افغانستان و اوراسیا نداریم.

این ضعف ریشه‌دار است و از اواخر دهه چهل آغاز شد، با اوج‌گیری درآمدهای نفتی و گرایش به واردات. استراتژی آمریکایی‌ها برای بازیابی دلارهای نفتی، واردات را افزایش داد و صنعت داخلی را مضمحل کرد. مشابه آن در دهه هشتاد تکرار شد، با رشد نمایی درآمد نفتی. درآمد ارزی از صنایع منبع‌پایه نباید رقیب تولید داخل شود. پترو-دلار مانند ماهی تهاجمی است که اکوسیستم را نابود می‌کند.

ضعف نهاد دولت در سیاست‌گذاری تجاری و ارزی، ساختار تولید داخلی را تخریب کرده است. دستمزد کارگر ایرانی پایین است، اما پوشاک ایرانی به دلیل تضعیف طولانی‌مدت، توان رقابتی ندارد. نگاه توسعه بلندمدت در سیاست‌گذاری حاکم نبوده. عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه پهلوی، واردات را مانند بارانی توصیف کرد که همه چیز را برد.

این مسئله در دولت‌های پس از انقلاب نیز تکرار شد و ربطی به فرد خاصی ندارد. چالش توسعه صنعتی، جلوگیری از رفتار تهاجمی دلار برون‌زا است. فروکاستن رابطه پارلمان-دولت به نماینده-وزیر، نگاه‌های کوتاه‌مدت را غلبه داده است. در اقتصاد، تیراژ اقتصادی نیاز به کارخانه‌های محدود دارد، اما تکثر واحدها مانع رقابت می‌شود. مشابه آن در شهرداری‌ها و مترو دیده می‌شود.

تیزر دوم گفت‌وگو را این جا ببینید.

حمیدرضا+فرتوک‌زاده+-+قسمت+دوم
 

آقای دکتر، پس از بحث درباره تصویر ما از جامعه و اقتصاد ایران در پی جنگ ۱۲ روزه و پیامدهای آن، در بخش دوم سخنان‌مان به ریشه‌های تاریخی‌ای پرداختیم که در بلندمدت به جریان‌ها و ظرفیت‌های تولیدی ما آسیب رسانده‌اند. اکنون بهتر است به راهکارها بپردازیم. شما در صحبت‌هایتان از دو جریان صحبت کردید: یک جریان مخرب و یک جریان مولد. سؤال این است که امروز چگونه می‌توانیم از ظرفیت آن جریان مولد بهره ببریم؟

ما در یک روند تدریجی تاریخی قرار داریم که از دهه ۴۰ و سپس دهه ۸۰ آغاز شده است. در این مسیر، به دلیل عدم اصلاح منطق حکمرانی اقتصادی در دوره‌های رونق، اکنون با پیامدهای رکود تاریخی روبه‌رو هستیم. این وضعیت باعث شده که صنعت ما دارای آرایش واگرا باشد؛ به عبارتی، صنایع پراکنده و کوچک‌مقیاس ما از منطق زنجیره ارزش تبعیت نمی‌کنند.

 

مفهوم «زنجیره ارزش» (Value Chain) به تقسیم کار هدفمند برای دستیابی به صرفه اقتصادی ناشی از دامنه فعالیت‌ها اشاره دارد؛ یعنی انتخاب صنایع مکمل به گونه‌ای که با هم اقتصادی شوند. متأسفانه این منطق در صنعت ما ایجاد نشده است و به همین دلیل بسیاری از واحدهای تولیدی کوچک مقیاس توانایی دسترسی به فناوری‌های جدید، دانش فنی پیشرفته، بازارهای صادراتی و برندسازی مناسب را ندارند. این واحدها قادر نیستند در نمایشگاه‌های بین‌المللی حضور فعال داشته باشند و تعداد اندکی از آن‌ها حداقل مقیاس را دارند و حتی برند داخلی آن‌ها نیز هنوز کارکرد صادراتی پیدا نکرده است.

مشکل اصلی ما، غفلت از صنایع مردم‌پایه و اجتماع‌ساز است؛ صنایعی که متکی به منابع طبیعی یا دلار نیستند و بر هنر، مهارت، دستمزد و نیروی انسانی نخبه متکی هستند. این صنایع شامل شرکت‌های دانش‌بنیان فعال در حوزه‌های شیمیایی، دارویی، پوشاک، مبلمان و صنایع مهارت‌محور است. این بخش از اقتصاد، اشتغال قابل توجه ایجاد می‌کند، اما به دلیل نبود سازوکارهای حمایتی و مدیریت مناسب، ارزش واقعی آن‌ها شناخته نمی‌شود.

اقتضای صنایع مردم‌پایه و اجتماع‌ساز، وجود مکانیزم‌های همکاری و کاهش هزینه‌های مبادلاتی است. متأسفانه به دلیل غیاب دولت توسعه‌خواه و توسعه‌اندیش، این آرایش پراکنده و ناکارآمد ایجاد شده است. بنابراین، نیازمند بازآرایی و تجمیع ظرفیت‌ها هستیم تا توان اقتصادی و ارزش افزوده نیروی انسانی به حداکثر برسد. به عنوان مثال، افزایش دستمزد یک کارگر ماهانه از ۱۵ میلیون تومان به ۲۵ یا ۴۰ میلیون تومان می‌تواند امکان حضور تولیدات ایرانی در بازارهای صادراتی مانند مسکو، عراق و قزاقستان را فراهم کند.

برای رسیدن به این هدف، باید مکانیزم‌های همکاری و یکپارچه‌سازی ظرفیت‌ها ایجاد شود. خرید مواد اولیه باید به صورت تجمیع شده و در قالب زنجیره ارزش انجام گیرد تا قدرت خرید افزایش یافته و هزینه‌ها و زمان کاهش یابد. این کار می‌تواند از طریق بنگاه‌های بزرگ یا پلتفرم‌های تولیدی انجام شود که واحدهای پراکنده را تحت پوشش قرار می‌دهند.

نمونه عملی این موضوع پلتفرم‌هایی مانند دیجی‌کالا است. این پلتفرم می‌تواند واحدهای تولیدی پراکنده در صنف پوشاک، مبلمان، کیف و کفش را جمع‌آوری کند، نیازهای زنجیره تأمین آن‌ها را تأمین و هزینه‌ها را کاهش دهد. در این شرایط، نقش دولت توسعه‌گرا، تسهیل‌گری و ایجاد ابزارهای حمایتی مانند تسهیلات مالی با نرخ رقابتی، معافیت‌های مالیاتی و سیاست‌گذاری هدفمند است. دولت نباید بنگاه‌دار باشد، بلکه باید فعالان اقتصادی را هدایت، حمایت و هماهنگ کند.

نمونه دیگری از ظرفیت‌های موجود در صنعت ایران، صنعت ماشین‌سازی و صنایع مهارت‌محور است. استادکاران ایرانی می‌توانند با ابزار و تجهیزات ساده، دستگاه‌ها و محصولات رقابتی تولید کنند. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که خلاقیت و مهارت ایرانی قابلیت رقابت با بهترین برندهای جهانی را دارد و تنها نیازمند ساماندهی و حمایت دولت است.

 

در نهایت، دولت می‌تواند از موفقیت‌های کوچک در عرصه اقتصادی و صنعتی، مانند مقاومت در برابر تهدیدها و تجاوزهای منطقه‌ای، استفاده کرده و سرمایه اجتماعی ایجاد شده را به منظور ساختن دولت قوی‌تر و هماهنگ‌کننده نیروهای تولیدی به کار گیرد. این رویکرد، پایه‌ای برای توسعه پایدار و رشد صنایع مردم‌پایه و اجتماع‌ساز خواهد بود.

 

بزرگترین آسیب های که می‌تواند مانع از بهره‌مندی دولت از جریان مولد و قوی بعد از جنگ شوند، چه مواردی هستند؟

چند نوع آسیب در اقتصاد ما وجود دارد. یکی از مهم‌ترین آن‌ها این است که جریان «پترودلار» ممکن است حتی مدیران دولتی را نیز درگیر خود کند. به این معنا که اگر کسی در موقعیتی باشد که به ارز دسترسی داشته باشد—مثلاً شرکت او ارزآوری می‌کند یا در بخشی از دولت مسئول توزیع سهم ارزی است—این موقعیت بسیار خطرناک است. در چنین شرایطی گروه‌های ذینفع همواره به دنبال نفوذ و بهره‌برداری هستند.

اگر متوجه این نکته نشویم، موج‌های رسانه‌ای که در کشور ایجاد می‌شوند بخشی از رقابت بر سر همین منابع ارزی است. برای مثال، ورود دلار و رفتار تهاجمی ناشی از آن می‌تواند توانایی رسانه‌ای زیادی داشته باشد و حتی بر ذهن نهادهای نظارتی تأثیر بگذارد. در چنین شرایطی ثروت و قدرت به هم گره می‌خورند و ممکن است یک مدیر دولتی یا نهاد نظارتی ناخواسته گرفتار بازی رسانه‌ای شود و به نفع کسانی عمل کند که به دنبال واردات هستند.

این یکی از نقاط خطرناکی است که نیاز به مدیریت حرفه‌ای و هوشیار دارد. دولت باید بتواند پشت این فرمان بنشیند و با تجربه کافی، بازی‌های زیرپوستی بازار را تشخیص دهد. تقویت بخش خصوصی با یک شعار ساده کافی نیست، زیرا در بخش خصوصی هم انواع کارگاه‌های تولیدی، کارگاه‌های مهارتی و صنایع مختلف وجود دارند، و هم ممکن است افرادی باشند که با کارت بازرگانی یک‌بار مصرف کالا صادر می‌کنند و درآمد ارزی را بازنمی‌گردانند. بنابراین نمی‌توانیم بخش خصوصی را به طور مطلق خوب یا بد بدانیم، و دولت نیز به تنهایی نمی‌تواند نقش مطلق خوب را ایفا کند.

در هر دو بخش، دولت و خصوصی، چالش و تهدید وجود دارد. ممکن است یک مدیر دولتی تهدید شود یا تحت فشار قرار گیرد و از ترس عقب نماندن، دست به اقداماتی بزند که با منافع ملی هماهنگ نباشد. همان‌طور که مولانا می‌گوید، «رگ رگ است این آب شیرین، آب شور؛ در خلایق می‌رود تا نفخ صور». یعنی در جامعه هم افراد خوب داریم و هم افراد بد؛ وظیفه دولت تشخیص و تمیز دادن این مسائل و بازخوردگیری مستمر از عملکرد خود است.

برای مثال، دولت باید از هم‌اکنون برنامه‌ریزی کند تا تا سال آینده بتواند کارخانه‌ها و کارگاه‌های کوچک و متوسط را به سمت بازارهای صادراتی هدایت کند، با استفاده از فناوری‌های نوین، پلتفرم‌های دیجیتال و قابلیت‌های موجود در کشور. این بازارها می‌توانند کشورهای همسایه و کشورهای ثروتمند مانند روسیه، عراق و عمان باشند.

یک مثال عملی، واردات گوشت است. بخش قابل توجهی از گوشت مورد نیاز کشور تا همین اخیراً از نیوزیلند وارد می‌شد، در حالی که امکان خرید از پاکستان وجود داشت. دلیل این امر این بود که واردات گوشت با استفاده از پترودلار انجام می‌شد و تخصیص ارزی مشخصی برای هدایت ارز به توان صنعتی کشور در نظر گرفته نشده بود. اگر به جای آن ارز تخصیص داده‌شده به تولید داخلی متصل می‌شد، می‌توانستیم گوشت را از پاکستان وارد کنیم و در مقابل، صادرات محصولات صنعتی مانند خودرو به پاکستان داشته باشیم. من شخصاً این موضوع را با سفیر پاکستان مطرح کرده‌ام و ایشان اعلام کردند که آمادگی دارند در ازای خرید گوشت از ایران، خودرو «تارا» خریداری کنند. این نمونه‌ای از ظرفیت موجود است که متأسفانه به دلیل تخصیص نامناسب ارز، مغفول مانده است.

تیزر سوم گفت‌وگو را این جا ببینید .

حمیدرضا+فرتوک‌زاده+-+قسمت+سوم
 

از صحبت شما اینطور برداشت می‌شود که سیاست تجاری کشور را به عنوان ادامه راهبرد صنعتی در نظر گرفت. آیا بدون دیدن این سیاست‌ها به صورت چندسطحی، مکمل و هماهنگ با یکدیگر، می‌توان به اهداف مورد نظر دست یافت؟ در صحبت‌های رهبر انقلاب در روز اول مهرماه، ایشان مسئله مذاکره و نظام سلطه را مطرح کردند و تأکید داشتند که نظام سلطه قصد ندارد از طریق مذاکرات برابر، مسیر رفع بحران را برای ما هموار کند. راهکاری که در آن سخنان ارائه شد، «قوی شدن» بود. ایشان تأکید کردند که باید مسیر قوی شدن را طی کنیم. این نگاه به ما نشان می‌دهد که نیاز است نهاد دولت در جایگاه واقعی خود قرار گیرد؛ به عنوان یک نهاد هماهنگ‌کننده و سیاست‌گذار سطح بالا که بتواند سیاست‌های مختلف بخشی، سیاست‌های تجاری، اقتصادی و ارزی را در یک چارچوب جامع و بلندمدت مدیریت کند. این شامل سیاست‌های حوزه دستمزد، مالیات، تجارت و سایر حوزه‌های اقتصادی است. می‌توان گفت که بهترین تعبیر برای آنچه رهبر انقلاب درباره «قوی شدن» مطرح کردند، همین نگاه جامع و هماهنگ به مدیریت اقتصادی و تجاری کشور است. تنها با چنین رویکردی می‌توان به اهداف توسعه صنعتی و اقتصادی دست یافت و از ظرفیت‌های ملی به صورت بهینه بهره‌برداری کرد.

قرار گرفتن دولت در موقعیتی که بتواند سیاست‌های اقتصادی و تجاری خود را به شکل هدفمند و راهبردی پیش ببرد، یک آرزوی بزرگ است. اما در گذشته به دلیل کاهش ارتباط بین دولت و پارلمان و ضعف در هماهنگی بین وزارتخانه‌ها، بخش قابل توجهی از قابلیت‌ها و ظرفیت‌های اجرایی کشور از دست رفته است. به همین دلیل، دولتی که اکنون در اختیار داریم، توانایی پیشبرد مدل‌های اقتصادی هدفمند را ندارد.

در اقتصاد بین‌الملل، دو مدل کلی تجارت وجود دارد: مدل «کلوزلوپ» (Closed Loop) و مدل «اوپن لوپ»(Open Loop) در مدل کلوزلوپ، صادرات و واردات به صورت هماهنگ و متوازن انجام می‌شود؛ به این معنا که کالاهای صادر شده و واردات، با یکدیگر مچ‌سازی می‌شوند. به عنوان مثال، اگر کالایی به کشوری صادر شود، از همان کشور کالای دیگری وارد می‌شود تا تراز تجاری برقرار گردد. این مدل به بهینه‌سازی هزینه‌های لجستیکی، حمل و نقل، تسویه حساب مالی، بازاریابی و برندینگ کمک می‌کند.

 

در مقابل، مدل اوپن لوپ زمانی است که دولت یا شرکت‌ها دلار می‌دهند و واردات انجام می‌شود بدون اینکه صادرات متناسبی از همان کشور وجود داشته باشد. برای مثال، اگر واردکننده ایرانی بخواهد از کشور دیگری کالا بخرد، ممکن است هیچ تعادلی با صادرات ما ایجاد نشود. این مدل باعث می‌شود فرصت ایجاد شراکت‌های پایدار تجاری از بین برود و وابستگی به بازارهای خارجی به شکل یک‌طرفه شکل گیرد.

یک نمونه عملی، تجارت با کشورهای همسایه مانند پاکستان است. پاکستان با جمعیتی حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون نفر، مرز مشترک و اشتراکات فرهنگی با ایران دارد. اگر بتوانیم تجارت با پاکستان را بر اساس مدل کلوزلوپ پیش ببریم، یعنی صادرات و واردات بین دو کشور به صورت هماهنگ تنظیم شود، این امر به رشد اقتصادی در استان‌های مرزی مانند زاهدان، زابل، چابهار و میرجاوه کمک خواهد کرد و باعث توسعه درون‌زا خواهد شد. همچنین، این مدل ایجاد شراکت تجاری پایدار و کاهش مشکلات لجستیکی و مالی را تسهیل می‌کند.

تجارت با روسیه نیز نمونه دیگری است. ما از روسیه غلات وارد می‌کنیم و معمولاً تسویه حساب‌ها از طریق درهم امارات انجام می‌شود. اما چرا نباید صنایع داخلی ایران مانند ماشین‌سازی، پوشاک و چرم به بازار روسیه متصل باشند تا با روبل درآمد کسب کنیم و با همان روبل پروژه‌های صنعتی و خدماتی مانند نیروگاه‌های هسته‌ای را انجام دهیم؟ در حال حاضر، چنین شراکت‌های استراتژیک یا وجود ندارد یا به شکل محدود پیش می‌رود.

دولت باید بر اساس ظرفیت‌های اقتصادی خود، کشورهای هدف تجاری را مشخص کند و برای آن‌ها برنامه‌ریزی جامع انجام دهد. این برنامه‌ها می‌تواند شامل سفرهای رسمی، انعقاد قراردادهای تجاری، تبادل دانشجو، فعالیت‌های فرهنگی و حمایت از صنایع صادرات‌محور باشد. هدف این است که شرکای تجاری واقعی و پایدار داشته باشیم و از فرصت‌های موجود در مرزها و همسایگان استفاده کنیم.

نمونه دیگر، کشورهای آسیای مرکزی مانند ترکمنستان و ازبکستان هستند که دسترسی به آب‌های آزاد ندارند اما مازاد تولید دارند و مایل به صادرات هستند. ایران می‌تواند با استفاده از موقعیت جغرافیایی خود، این کالاها مانند اوره را وارد کرده و بین کشاورزان داخلی توزیع کند، و همزمان صادرات خود را نیز به این کشورها متوازن کند. این نوع «میل ترکیبی اقتصادی» باعث بهره‌برداری بهینه از منابع و ظرفیت‌های جغرافیایی و اقتصادی می‌شود.

متأسفانه تحریم‌ها و موانع خارجی مانع از اجرای کامل این مدل‌ها شده است. آمریکایی‌ها و دیگر کشورها هزینه و انرژی زیادی صرف می‌کنند تا این میل ترکیبی‌ها فعال نشود، اما با برنامه‌ریزی هدفمند و استفاده از ظرفیت‌های داخلی، می‌توان اقتصاد مرزها و تجارت خارجی ایران را به سمت رشد پایدار و درون‌زا هدایت کرد.

تیزر چهارم گفت‌وگو را این جا ببینید.

حمیدرضا+فرتوک+زاده+-+قسمت+چهارم
 

آقای دکتر، خیلی بحث خوبی داشتیم در خصوص اینکه تصویر ما از اقتصاد ایران بعد از جنگ ۱۲ روزه چیست. از زاویه نگاه شما، دو جریان مولد و مخرب بعد از جنگ رو که بر نیروهای تولیدی جامعه ایران اثرگذار هستند، دیدیم. با نقطه‌نظر شما در خصوص ضرورت احیا و قوی شدن مجدد دولت به مثابه نهاد هماهنگ‌کننده و سیاست‌گذار بالادستی که باید همه سیاست‌ها را در یک نگاه جامع و توسعه‌خواه ببیند، آشنا شدیم. با مثال‌ها در سطح خرد، آشنا شدیم. نگاه شما به تفکیک قائل شدن میان بخش‌های اقتصادی که ارزش عمده خود را از منابع طبیعی می‌گیرند و بخش‌هایی که ارزش‌آفرینی آنها از هنر تلاشگران و صنعتگران یا ذهن‌های خلاق و ایده‌پرداز است و از همین رهگذر، در واقع ما به این جمع‌بندی رسیدیم که راهکار پیشنهادی شما، می‌تواند مصداقی برای عبارت "قوی شدن" که رهبری در صحبت‌های روز اول مهرماه‌ سال جاری خطاب به مردم فرمودند، باشد. ما در ادامه، در خصوص موانعی که دولت در این مسیر پیش‌رو دارد، صحبت کردیم. برای بهره بردن از سرمایه اجتماعی که پس از جنگ بلا رفته است، صحبت کردیم. این تصویر برای ما برای ما بسیار مفید بود؛ اگر فکر می‌کنید نکته‌ای هست که در پایان باید داشته باشیم، می‌شنویم.

مردم ایران را واقعاً نمی‌دانم با چه صفتی توصیف کنم، اما آنان مردمی مهم و بالقوه قدرتمند هستند. نیروی انسانی ایرانی، نیرویی ممتاز است. اگر دولت بتواند این نیروی انسانی ممتاز، این اجتماع مردم ایران و این طبقه متوسط را – که داشت شکل می‌گرفت و به دلایلی، از جمله تحریم که یکی از دلایل اصلی آن است، امروز بسیار شکننده شده – در زنجیره‌های ارزش ملی به نقش‌آفرینی وادارد، قدرت ملی افزایش خواهد یافت. اگر دولت بتواند آرایش صنعتی کشور را بر اساس منطق زنجیره ارزش و خوشه‌های مکمل اقتصادی سامان دهد، این نیروی انسانی به آب بیرون کشتی تبدیل می‌شود.

اما اگر این مردم را رها کنیم – رها کردن به چه معناست؟ یعنی بگوییم ما اصلاً نمی‌فهمیم تولید چیست، صادرات و تجارت چیست؛ ما فقط دلارها را می‌گیریم و بین مردم پخش می‌کنیم – این به معنای رسیدگی به مردم نیست و طبقه متوسط را راضی نمی‌کند. اگر دولت بخواهد به طبقه متوسط توجه کند، مهم‌ترین نقطه توجه، احیای کارگاه‌های کوچک و متوسط و بازآرایی آن‌ها در قالب زنجیره ارزش است. یعنی غرور ایرانی نباید شکسته شود؛ اینجا دولت مسئول است و نباید چنین کند. آیا می‌گویم دولت خودش استخدام کند؟ این فاجعه است. نه، دولت باید بفهمد که به قول سعدی، «اگر باران به کوهستان نبارد، دجله در سالی خشک گردد.» اگر زنجیره ارزش نسازید، اگر صنعت را به صرفه اقتصادی ناشی از مقیاس (اسکیل) و دامنه (اسکوپ) نرسانید، اگر نتوانید هزینه‌های مبادلاتی را کاهش دهید، اگر زنجیره ارزش درست نکنید و تامین مالی زنجیره‌ای را سامان ندهید، می‌بینم که باران بر سر کوه نمی‌بارد؛ مثل همین خشکسالی فعلی. وقتی باران بر سر کوه نمی‌بارد، در سالی یا شاید شش ماه یا خدا نکرده زودتر، آن دجله خشک می‌شود؛ آن دجله‌ای که خشک می‌رود، کارگاه‌های کوچک و متوسط ماست. توجه کنید، آن باران، سیاست دولت است؛ دولتی که باید بازی را از آنجا بسازد، باید بفهمد، نه اینکه صبر کند تا کارگاه‌ها تعطیل شوند و در اوج بحران قرار گیریم و سپس بگوییم حالا چه کنیم. امروز باید این کار را انجام دهید؛ امروز روز نقش‌آفرینی وزارت صمت، وزارت  اقتصاد، بانک مرکزی، سازمان توسعه تجارت و وزارت خارجه و دیپلماسی اقتصادی است. پیش از اینکه کارگاه‌های کوچک و متوسط مثل برگ خزان بریزند و بیکار شوند و سپس بخواهید بحران بیکاری را حل کنید؛ امروز به منطق زنجیره ارزش فکر کنید، از ظرفیت‌هایی که داریم استفاده کنید. در آن فروکاست رابطه مجلس و دولت که به شما گفتم، اصلاً فردا من نیستم، یکی دیگر می‌آید، آن وزیر می‌رود، این وزیر می‌آید و می‌گوید ما که نمی‌توانیم سرمایه‌گذاری کنیم، این زمینه را درست کنیم و توسعه دهیم. من نمی‌گویم معدن را توسعه ندهید؛ می‌گویم ببینید، این‌ها هر کدام زیست‌جهان خودشان را دارند؛ شما نمی‌توانید با منطقی که جهان پتروشیمی را می‌خواهید بفهمید، صنعت چرم را با همان منطق اداره کنید.

با تشکر. امیدوارم این گفت وگو برای مخاطبان هم مفید بوده باشد.


جهت مشاهده ویدئو، بارکد بالا را اسکن کنید.

سرویس: سیاسی
کلید واژگان: حمیدرضا فرتوک‌زاده / گذرگاه / دلارهای نفتی / تعلیق روانی پساجنگ / خسارت‌های جنگ 12 روزه / صنایع اجتماع‌ساز / فرصت احیای دولت