اعلام «ضربالاجل» ترامپ برای حماس و پیشنهاد 20 بندی او، بیش از تلاشی برای صلح، چالشی راهبردی است که میتواند به مجوز جنگی برای اسرائیل و حتی مداخله مستقیم آمریکا در غزه منجر شود؛ رویکردی دوپهلو که میان دیپلماسی و تهدید نظامی، فشار و باجخواهی را همزمان دنبال میکند.
نورنیوز-گروه بینالملل: اعلام ضربالاجل از زبان رئیسجمهور آمریکا، آنهم در جمع فرماندهان نظامی، فراتر از یک اهرم دیپلماتیک صرف است؛ این اقدام بهصورت ضمنی «مجوزِ سیاسی» و «پوششی حقوقی-رسانهای» برای تشدید حملات احتمالی اسرائیل فراهم میآورد. وقتی رهبر ابرقدرتی جهانی با زبان تهدید میگوید «اجازه هر کاری را میدهم»، در میدان عمل به شریکِ مشروعیتی برای هر اقدامی که تلآویو در پیش گیرد بدل میشود. این نوع اظهارنظر میتواند به دولتهای حامی اسرائیل پالسِ سبز دهد و همزمان فضای ائتلافسازی علیه غزه را توجیه کند.
ابزار دوگانه: دیپلماسیِ ریبرند شده و فشار نظامی
رفتار توأمانِ «پیشنهادِ صلح» و «الزامِ ضربالاجل» نشاندهنده راهبردی دوپهلوست: از یک سو بهرهجویی نمادین از زبان صلح، و از سوی دیگر تهدید به استفاده از زور در صورت عدم قبول. این شیوه از منظر راهبردی هدفی سهگانه دنبال میکند: ۱) ایجاد تردید و تزلزل در صفوف حماس و حامیان منطقهای، ۲) ارائه تصویرِ «پایانبخش» برای افکار عمومی داخلی آمریکا و شرکای خارجی، و ۳) فراهم آوردن توجیه برای تحرکات نظامی یا حتی مشارکت مستقیم واشینگتن. در نهایت این رویکرد «دیپلماسی با ماشه» است: ادعاهای صلحآمیز برای فرافکنی و تهدیدات برای تحقق اهداف نظامی.
باجخواهی منطقهای و تضمین امتیازات سیاسی
استفاده از سوخترسانی و تحرکات نظامیـلجستیکی همزمان با اظهارات سیاسی، بازتابی از تلاش برای «باجخواهی» است؛ یعنی فشار روانی و عملی برای وادار ساختن بازیگران منطقهای به همراهی یا سکوت. ایجاد هراس نظامی در منطقه میتواند کشورهای عربی را به پذیرش یا لااقل همراهی با راهحلهای تحمیلی وادار کند—که هدف نهایی ممکن است عادیسازی بیشترِ روابط با رژیم صهیونیستی یا تضمین حصول برخی اهداف امنیتی آمریکا و اسرائیل باشد. این سازوکار اگرچه در ظاهر مبتنی بر «جبر واقع» جلوه میکند، در عمل محرکی برای از دست رفتن منافع و حقوق مردم غزه خواهد بود.
خطر ورود مستقیم آمریکا و پیامدهای بلندمدت
اعلام ضربالاجل در نشست نظامی و تحرکات میدانی واشینگتن احتمال گزینه نظامی مستقیم را تقویت میکند. در حالتی که ارتش اسرائیل ناکارآمد جلوه کند یا نیازمند پشتیبانی آشکار باشد، واشینگتن میتواند به بهانه «اجرای طرح صلح» وارد عمل شود — اقدامی که پیامدهای گستردهای خواهد داشت: افزایش تلفات انسانی، تشدید بحران انسانی در غزه، گسترش بیثباتی در کشورهای همسایه و احتمال واکنشهای تلافیجویانه علیه منافع آمریکا در منطقه. از منظر راهبردی، ورود مستقیم آمریکا میتواند بلندمدت وجهه واشینگتن را در چشم افکار عمومی منطقهای و بینالمللی مخدوش کند و به افزایش نفرت و رادیکالیسم بینجامد. در مجموع، ضربالاجل اعلامشده از سوی ترامپ بیش از آنکه راهحلی برای صلح پیش آورد، ابزاری نامتقارن است که با پشتوانه تهدید نظامی و فشار دیپلماتیک به دنبال تحمیل خواستهای یکسویه است. بازی همزمان «پیشنهادِ صلحِ فاقد ضمانت» و «تهدیدِ نظامیِ آشکار» میتواند زمینهساز کشتار گستردهتر و تشدید حضور آمریکا در میدان جنگ باشد. بازیگران منطقهای و بینالمللی باید آگاه باشند که پذیرش یا امتناع حماس در چنان فضایی بهسختی معیاری برای صلح واقعی خواهد بود و راهکار پایدار جز از طریق تضمینهای بینالمللی، توقف اقدامات نظامی و بازگشایی مسیرهای سیاسی ـ انسانی ممکن نیست.