مولانا در فرهنگ بشری یک "واقعیت بزرگ و قدرتمند" است؛ قاره ای بکر، نامکشوف و سرشار از ثروت که جویندگان طلا برای یافتن رگه های الماس در دشت و درّه و دیواره هایش مسابقه می دهند. با اینهمه به نظر می رسد او هنوز موجودی ناشناخته برای انسان است؛ مثل همان فیلی که داستان "فیل در خانه تاریک" در مثنوی، از ناشناخته ماندنش حکایت می کند.
نورنیوز- گروه فرهنگی: در ایران، روز 8 مهر برای بزرگداشت مولانا در تقویم ها نامگذاری شده است. این روز، درواقع سالگرد میلاد مولانا به تاریخ شمسی است. این شاعر بزرگ در 8 مهر 586 هجری شمسی مطابق با 6 ربیع الاول 604هجری قمری در بلخ دیده به جهان گشود. در سرزمین ترکیه و شهر قونیه که مزار و مدفن مولانا جلال الدین بلخی است، روز 17 دسامبر (27 آذر) را که مصادف با سالروز وفات اوست "شب عُرس مولانا" می نامند و از 10 روز پیش ازاین، مراسمی به یاد این حکیم و عارف بلندآوازه برپا می کنند.
ایرانیان به خلاف همسایگان ترک خود، نه سالروز درگذشت بلکه سالروز تولد مولانا را برای بزرگداشت او برگزیده اند. هرچند شکوه و جذابیت برنامه های بزرگداشت مولانا در ترکیه بسیار بیشتر از ایران است اما به اقرار تمام پژوهشگران، فضای تحقیقاتی و مولاناپژوهی در ایران پویاتر و پربارتر است. با اینهمه هنوز معلوم نیست که اقدامات گردشگرپسندی مثل شب عرس در ترکیه، و تحقیقات دقیقی مثل پژوهش های دانشمندان ایرانی توانسته باشد مولانا را برای مردم عادی به منبعی معرفت بخش و آگاهی آفرین تبدیل کرده باشد. انگار هنوز این شاعر و عارف بلندمرتبه، پشت دیوارهای ذهن جمعی فارسی زبانان منتظر و معطل مانده و آموزه هایش به سبک زندگی روزمره تبدیل نشده است. به یکی دو نکته در این ماجرا باید اشاره کرد.

یکم) مولانا در خانه تاریک
مولانا در فرهنگ بشری یک "واقعیت بزرگ و قدرتمند" است؛ قاره ای بکر، نامکشوف و سرشار از ثروت که جویندگان طلا برای یافتن رگه های الماس در دشت و درّه و دیواره هایش مسابقه می دهند. او نمایشگاه دائمی ظرفیت ها و توانمندی های خلاقه بشری است و آنچه از قلم چکانده تابلویی سه بعدی از تمامی امکان های آدمیزاد است. با اینهمه به نظر می رسد که مولانا هنوز موجودی ناشناخته برای انسان است. او همان فیلی است که داستان "فیل در خانه تاریک" در مثنوی، از ناشناخته ماندنش حکایت می کند. مولانا به عنوان یک واقعیت بزرگ مثل فیل، زورمند وشاهکار و شکوهمند است.
هر ادیب و مولاناپژوهی، و نیز هر نهاد فرهنگی باید بکوشد در حد بضاعت خود، این فیل را از خانه تاریک به روشنایی بیاورد یا روشنایی را به درون خانه فیل ببرد. همه مدعیان تملک مولانا، اعم از ایران و افغانستان و تاجیکستان و ترکیه و یونان، باید شمعی باشند تا در پرتو نور آن بتوان فهمید ماهیت این فیل برگ تر از درک ها و تفسیرهای محدود و مختصر است. آنگاه است که می توان به تمامیت آن واقعیت بزرگ پی برد. این، مستلزم ترکیبی از رویکرد تلسکوپی و میکروسکوپی است؛ تلفیقی از لانگ شات و کلوزآپ که هم نمای کلی این واقعیت بزرگ را منعکس می کند و هم اجزاء و جزئیاتش را نشان می دهد. مولانا وقتی آموزگار زندگی انسان خواهد شد که چنین تلفیقی شکل بگیرد.
دوم) تاریکی رفت، تاریک اندیشی نه
جهان ما لبالب از واقعیت های بزرگ و قدرتمند است. انگار یک فیلستان وسیع است با انبوهی از فیل های زورمند و شکوهمند. این فیل ها شاید از خانه تاریک بیرون آورده شده باشند اما اختلاف از میان مردمان هنوز بیرون نرفته است. انگار خلاف گویی ها و ضدروایت های آن اتاق تاریک، این بار در فضای روشن بازتولید شده است. انگار روشنا آمده اما گرما هنوز نرسیده است. در جهانی که روشن است اما گرم و مهربان نیست معلوم است که اختلاف نظرها به سادگی به جدال و جنایت می انجامد. در جهان روشن، شاید تاریکی وجود نداشته باشد اما تاریک اندیشی غوغا می کند.
از جنس مولانا در فرهنگ های مختلف فراوانند اما چرا جهان ما هنوز در قارقار واقعیت های حقیر گرفتار است؟ شاید به خاطر اینکه روی فیل ها، جهاز جنگی سوار کرده و به میدان جنگ با دیگران فرستاده اند. فیل های رهیده از تاریکی، نه مستحق یراق آلات جنگی اند؛ و نه سزاوار منجوق دوزی برای تفنن یا تفاخر ملی. واقعیت تلخ جهان ما این است که وقتی فیل های زورمند و شکوهمندی مثل مولانا را از خانه تاریک به روشنایی می آورند به جای آنکه در برابر حقیقت آنها مطیع باشند آنها را به موجوداتی برای برتری جویی یا تفاخر یا سرگرمی و تفنن تبدیل می کنند. اینگونه است که جهان ما با داشتن واقعیت پهناوری مثل مولانا جلال الدین، هنوز جهانی گرم و روشن نیست.