هرچند وضعیت کنونی، شاید نشاندهنده نوعی ناکامی نسبی در عرصه دیپلماسی است، اما نباید نتیجهگرفت که دیپلماسی بهطور کلی مرده است. با توجه به تغییرات سیاستهای جهانی، همچنان امکان بازگشت به مذاکرات وجود دارد. برای تحقق این امر، ایران باید توان خود را در عرصههای مختلف بهویژه در زمینههای امنیتی ودفاعی نشان دهد تا بتوانداز موضع قدرت، خواستههای خود را مطرح کند.
نورنیوز- گروه سیاسی: مناقشه پیچیده و طولانیمدت میان ایران و کشورهای غربی، بهویژه آمریکا و تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلیس ) که از سال 1382 شکل گرفت و در سال 1394 به امضای تفاهم هسته ای برجام در لوزان سوئیس منجر شد، در نهایت با فعال شدن مکانیسم ماشه در 4 مهر 1404 به بنبست رسید و عملا ساقط شد. نتیجه قهری چنین تصمیمی، بازگشت 6 قطعنامه تحریمی شورای امنیت در فاصله سال های 2006 تا 2010 است.
مسئولیت فرار از دیپلماسی بر دوش غرب
با تمام تلاشها و ابتکاراتی که ایران و برخی دیگر از قدرت های جهانی مثل چین و روسیه به خرج دادند، کشورهای غربی به دیپلماسی بازنگشتند و نهایتا بنبست جدیدی در مناقشه طولانی غرب با ایران بر سر برنامه صلح آمیز هستهای اش بروز کرد. این اقدام بهویژه پس از عدم تمایل طرفهای غربی برای ادامه گفتوگوها بهعنوان اقدامی علیه ایران در نظر گرفته شد. ایران در مراحل مختلف، با نشان دادن آمادگی برای بازگشت به میز مذاکره و پیشنهاد راههای متنوع برای ادامه مسیر دیپلماسی، تلاش کرد تا ثابت کند که تمایلش به ادامه گفتوگو، بر اساس ارادهای مثبت است و نه بر اثر ضعف. اما در این مقطع، به نظر میرسد که اراده طرفهای غربی برای حفظ مسیر دیپلماتیک به شدت کاهش یافته است.
واقعیت غیرقابل انکار این است که مسئولیت فرار از دیپلماسی و تعطیلی مذاکرات، مستقیماً متوجه کشورهای اروپایی و آمریکاست. ایران دست کم طی یکسال اخیر و در دور جدید دیپلماسی دولت چهاردهم، مسیر مذاکره را با میزبانی دولت هایی مثل قطر و مصر ادامه داد. در شرایطی که ایران همچنان در تلاش بود تا راههای دیپلماتیک را بهعنوان گزینهای پیشرو در سیاست خارجی خود حفظ کند، کشورهای غربی به دلایلی که بیشتر به مسائل داخلی و سیاستهای خارجی خود مربوط میشود، نهتنها از بازگشت به مذاکرات خودداری کردند بلکه بر دامنه فشارهای اقتصادی و سیاسی علیه ایران افزودند. این رفتار نشاندهنده یک رویکرد یکجانبه و تنگنظرانه است که اساساً از مبنای احترام به تعهدات بینالمللی فاصله گرفته است. به این ترتیب، ایران باید در این وضعیت جدید، غرب را بهطور علنی مسئول این شکست دیپلماتیک معرفی کند و از اینکه در مسیر دیپلماسی باقیمانده است، دفاع کند.
خطای راهبردی؛ منحرف کردن مسئولیت از غرب به نیروهای داخلی
یکی از بدترین و خطرناکترین واکنشها در این شرایط، تلاش برای فرافکنی و نسبت دادن مسئولیت بنبست دیپلماسی به نیروهای داخلی است. در واقع، یکی از بزرگترین اشتباهات سیاسی در این مقطع، این است که شکست دیپلماتیک را به جریانات داخلی و سیاستورزیهای داخلی مربوط بدانیم. معنای این سخن، البته چشمپوشی از برخی اقدامات مخرب تندروها در فضای سیاست داخلی کشور نیست؛ اما شواهد و قرائن متعدد نشان میدهند که غرب از ابتدا برنامهریزی کرده بود که به نقطهای برسد که روز جمعه رسید و پایان مذاکره را رسماً اعلام کرد.
فشارهایی که از طرف آمریکا و کشورهای اروپایی به ایران وارد شد، نه تنها بر خلاف روح توافقات قبلی بود بلکه یک مسیر تدریجی و متوالی برای گریز از توافق و به بنبست کشاندن مذاکرات داشت. بنابراین، در شرایط کنونی نباید مسئولیت این بنبست بر دوش نیروهای داخلی گذاشته شود. این رویکرد نه تنها حقیقت را تحریف میکند بلکه بهطور غیرمستقیم به تضعیف اعتماد عمومی نسبت به نهادهای داخلی و اراده ملی میانجامد.
بهجای این رویکرد مخرب، در غیاب دیپلماسی و با توجه به تهدیدات موجود، باید گامهایی مؤثر در جهت تقویت اراده ملی و آمادگی برای روزهای احتمالاً سخت برداشت. این فرآیند نیازمند همافزایی تمامی قوا و ظرفیتهای کشور است تا از این بنبست بهعنوان یک فرصت استراتژیک برای رشد و تقویت اقتدار داخلی در تمام شاخههایش اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، دفاعی، و... استفاده شود. مسئولین و رسانههای کشور باید بهطور فعال در جهت تقویت روحیه ملی و همبستگی داخلی تلاش کنند و با اطلاعرسانی دقیق و منصفانه، مردم را از آثار و تبعات این وضعیت آگاه کنند. این کار، بهترین مسیر برای تحقق آرمان «ایران قوی» است؛ آرمانی که میتواند آفت تنهایی راهبردی و تاریخی ایران را جبران و ترمیم کند.
در این راستا، لازم است قدرتافزایی در عرصههای مختلف از جمله سیاست، اقتصاد، فناوری، دفاعی و نظامی، و فرهنگ بهعنوان یک استراتژی کلیدی در نظر گرفته میشود. باید بهطور شفاف و قطعی نشان داده شود که ایران نه از موضع ضعف بلکه از موضع قدرت، در مسیر دیپلماسی حرکت کرده است. اتخاذ سیاستهای تقویت توانمندیهای داخلی، از جمله تقویت بخشهای اقتصادی مقاومتی، توسعه فناوریهای پیشرفته، و ایجاد شبکههای ارتباطی قویتر با کشورهای مستقل، بهویژه در منطقه، میتواند پایهگذار سیاست خارجی ایران در دوران پس از دیپلماسی باشد.
بازسازی باور به دیپلماسی در آینده
هرچند وضعیت کنونی، شاید نشاندهنده نوعی ناکامی نسبی در عرصه دیپلماسی است، اما نباید این نتیجهگیری حاصل شود که دیپلماسی بهطور کلی مرده است. در بلندمدت، و با توجه به تغییرات سیاستهای جهانی، همچنان امکان بازگشت به مذاکرات و تلاش برای رسیدن به توافقی پایدار وجود دارد. برای تحقق این امر، ایران باید توان خود را در عرصههای مختلف بهویژه در زمینههای اقتصادی و امنیتی و دفاعی نشان دهد تا بتواند با حفظ موضع قدرت خواستههای خود را مطرح کند.
ضروری است که همگان به این نکته توجه کنند که اصرار ایران بر ادامه مذاکرات، همواره از یک موضع استراتژیک و عقلانی نشات گرفته و نه از ناتوانی یا ضعف. به این ترتیب، جمهوری اسلامی ایران باید علاوه بر تقویت اراده ملی، راههای جدیدی برای نمایش قدرت خود در برابر کشورهای غربی اتخاذ کند و همزمان در مسیر بازسازی اعتماد به دیپلماسی، گامهای عملی بردارد.