نورنیوز https://nournews.ir/n/230755
کد خبر: 230755
7 تیر 1404
نورنیوز از خطر دوسویه‌ی مردم‌ستیزی گزارش می‌دهد؛

وقتی «میدان» تنگ می‌شود


در روزهای حساس حمله نظامی به ایران، برخی چهره‌ها به‌جای همدلی ملی، گرفتار مردم‌ستیزی و انحصارطلبی شدند؛ گروهی قربانیان را سزاوار مرگ دانستند و گروهی میدان دفاع را تحقیر کردند. این دوگانه خطرناک، اخلاق را به چالش کشید.

نورنیوز-گروه سیاسی: حمله اسرائیل به ایران، یک بزنگاه روشن برای سنجش صداقت اخلاقی، شرافت ملی و بلوغ سیاسی برخی از چهره‌های سیاسی و فرهنگی و رسانه‌ای ایرانی در داخل و خارج بود. واکنش این افراد، بیش از آنکه حاصل تأملی انسانی یا تحلیلی وطن‌دوستانه باشد، آمیخته‌ای بود از  خودفریبی،‌ دگرسازی،‌غیریت‌تراشی و حتی نفرت‌پراکنی. هرچند نوع مواجهه مردم ایران، در مجموع و در یک نگاه کلان،‌مبتنی بر وطن‌دوستی و میهن‌گرایی بود، ‌افراد معدودی را می‌شد یافت که به تقسیم و تفکیک تصنعی مردم میل کردند. چنین رویکرد غیراخلاقی و غیرانسانی دو جلوه شاخص داشت: یک جلوه‌اش را کسانی نمایندگی کردند که قربانیان را منسوبان «نظام حاکم»،‌و به این دلیل سزاوار مجازات می‌دانستند؛ و جلوه دوم را کسانی به نمایش گذاشتند که از حضور «همه» مردم در«میدان» ناخرسند شدند و برای توصیف خیمه‌ی متکثر مدافعان میهن از تعبیر زشت و ناپسند «آغل» استفاده کردند.

اخلاق گزینشی در زمان بحران

در عصری که افکار عمومی بیش از هر زمان دیگری در میدان رسانه‌ها به بازی گرفته می‌شود، ما با پدیده‌ای روبه‌رو هستیم که می‌توان آن را اخلاقِ گزینشی در زمان بحران نامید: وضعیتی که در آن مرز میان واقعیت انسانی و روایت‌های سیاسی چنان فرو می‌ریزد که مرگ انسان، تنها در صورتی به رسمیت شناخته می‌شود که با موضع سیاسی قربانی سازگار باشد.

در روزهایی که ایران هدف حمله آشکار نظامی دشمن خارجی قرار گرفت، برخی که سال‌ها خود را حامی آزادی و حقوق مردم معرفی کرده بودند، به جای محکومیت قاطع تجاوز، تلاش کردند میان مردم و نظام، تفکیکی ذهنی و مخدوش بسازند. گویی کشته‌شدن یک ایرانی، اگر به "جمهوری اسلامی" منتسب باشد، نه تنها تأسف‌بار نیست بلکه قابل پذیرش یا حتی قابل درک است. در این جهان‌بینی، انسان دیگر انسان نیست، بلکه تنها نشانه‌ای از یک «موضع» است؛ و بسته به آن موضع، زندگی‌اش یا ارزش دارد یا فاقد ارزش است. این منطق اگرچه در ظاهر رادیکال و انقلابی جلوه می‌کند، در باطن ادامه‌ی همان چرخه‌ی دیرینه‌ی خشونت و نفرت است که به نام آزادی، حیات را به آتش می‌کشد.

در این خیال‌پردازی‌ها، بمباران نه یک فاجعه، بلکه «فرصتی» برای تغییر است. تصور می‌شود که سقوط یک ساختار سیاسی از طریق عملیات خارجی، نه‌تنها ممکن بلکه مطلوب است، بی‌آنکه پیامدهای فاجعه‌بار آن برای انسجام ملی و امنیت انسانی در نظر گرفته شود. وطن، در این برداشت، نه سرزمین و مردم، بلکه استعاره‌ای انتزاعی از خواست سیاسی است؛ به همین دلیل، بمباران یک شهر، به‌سادگی «حمله به یک نماد» تعبیر می‌شود، نه تجاوز به یک کشور مستقل.

اما پرسش اصلی اینجاست: آیا مخالفت با یک حکومت، می‌تواند معیار بی‌ارزش‌شدن جان یک کودک باشد؟ آیا یک شاعر یا معلم، صرفاً به‌خاطر انتساب خیالی‌اش به یک نهاد حکومتی، از مدار همدردی انسانی خارج می‌شود؟ پدیده‌ی خطرناک‌تری که در زیرلایه‌های این بحران پنهان شده، عادی‌سازی خشونت با زبان آرمان‌خواهانه است. گویی هر رنجی اگر در مسیر «هدف مطلوب» باشد، توجیه‌پذیر است. این منطق دقیقاً همان منطق قدرت‌هایی است که به نام امنیت، جنگ می‌کنند، به نام صلح، اشغال می‌کنند، و به نام آزادی، بمباران.

انحصار و تنگ‌نظری در میدان

اما این نگاه خطرناک و ظالمانه، جلوه دیگری هم دارد؛ جلوه‌ای که مسئله‌اش فقط موضع‌گیری درباره جنگ نیست، بلکه نگاه تبعیض‌آلود و انحصارگرایانه‌ای است که نمی‌خواهد «همه» مردم ایران را در میدان ببیند. صاحبان این نگاه، زمانی که ملت برای دفاع از خاک و کیان خود به صحنه می‌آید، ناگهان احساس خطر می‌کنند. همان‌ها که با شور از «میدان» حرف می‌زنند، وقتی این میدان از انحصارشان خارج شود و محل حضور اقشار متنوع شود، آن را «آغل» می‌نامند!

این تعبیر توهین‌آمیز، از زبان افراد تندرو و متکبری شنیده می‌شود که تاب دیدن ایران متکثر، متنوع و مردمی را ندارند. گویی «میدان» فقط تا وقتی مقبول ایشان است که تریبونش یک‌صدا باشد و پرچم‌دارش خودشان. وگرنه، با ورود مردم واقعی، کارگران، معلمان، مادران داغدار و سربازان گمنام، و سیاسیونی از همه‌ی جناح‌ها و جریان‌ها، این میدان به «آغل» تنزل می‌یابد.

  چه کسی باور می‌کرد که در روز حمله دشمن، بخشی از نخبگان فرهنگی و سیاسی ما، به جای دفاع از وطن، در حال حمله به مردم خودی باشند؟ این نه فقط بی‌عملی، که نوعی بیماری است: بیماری انحصار، بیماری تحقیر مردم، بیماری فرار از واقعیت. و این بیماری، تنها درمانش آن است که میدان را دوباره به مردم بسپاریم؛ همه مردم، با همه صداها، حتی اگر مخالف ما باشند. کسانی که از این صداها می‌هراسند و به آنان توهین می‌کنند، دیر یا زود، در حاشیه تاریخ خواهند ایستاد.

ما در برابر دو چالش هم‌زمان ایستاده‌ایم: اول، حفظ اصول اخلاقی در جهانی که متکثر و چندگانه است؛ و دوم، دفاع از مفهوم وطن، نه به‌مثابه یک رژیم سیاسی، بلکه به‌مثابه زیست‌جهان مردم، تاریخ، خاطره، زبان، خاک و فرهنگ. شاید زمان آن رسیده باشد که نخبگان، چه در داخل و چه در بیرون مرزها، به خود آیند و به‌جای ایفای نقش‌های سیاسی بر صحنه‌ی فانتزی، بار دیگر به اصول اولیه‌ انسان‌بودن، وطن‌داشتن، و اندیشیدن در جهان واقعی بازگردند.


منبع: نورنیوز
سرویس: سیاسی
کلید واژگان: ایران / حمله اسرائیل / مردم ایران / میدان / وطن / اخلاق / وحدت ملی / دفاع ملی