نورنیوز https://nournews.ir/n/228909
کد خبر: 228909
27 خرداد 1404
نورنیوز بررسی می‌کند؛

خلیج فارس در آستانه انفجار؟؛ پیامدهای ورود ترامپ به درگیری مستقیم


حمله بامدادی رژیم صهیونیستی به ایران در 23 خرداد، دو سناریوی متضاد شامل اقدام خودسرانه تل‌آویو با محاسبه‌ای غلط یا اجرای بخشی از سناریوی آمریکا با هدف ارزیابی واکنش ایران و سنجش هزینه جنگی بزرگ‌تر از سوی اسرائیل را پیش روی تحلیل گران قرار داد. اما آیا ترامپ حاضر است وارد قمار بزرگ درگیری مستقیم با ایران شود؟

نورنیوز-گروه سیاسی: در نخستین ساعات بامداد ۲۳ خرداد، حمله‌ای محدود و پرابهام از سوی رژیم صهیونیستی به خاک ایران صورت گرفت که واکنش‌های گسترده‌ای در سطوح سیاسی و امنیتی منطقه برانگیخت. بلافاصله پس از آن، تحلیل‌گران دو سناریوی متفاوت را برای تبیین انگیزه و طراحی پشت این اقدام مطرح کردند. سناریوی اول، بر اساس ابتکار عمل یک‌جانبه اسرائیل، و سناریوی دوم، در قالب اجرای مرحله‌ای از یک طرح گسترده‌تر آمریکایی با محوریت ترامپ مطرح شد. هر دو روایت، در عین تفاوت، تصویری از آشفتگی در طراحی امنیتی جبهه مقابل ایران ارائه می‌دهند. با این حال، آنچه بیش از همه در کانون توجه قرار دارد، نه تنها ریشه‌های تجاوز اسرائیل، بلکه احتمال ورود مستقیم دولت ترامپ به درگیری با ایران و پیامدهای آن برای منافع آمریکا در منطقه است.

نخستین سناریو بر این اساس شکل گرفته است که اسرائیل با برآوردی نادرست از توان ایران و با هدف غافلگیری راهبردی، خودسرانه اقدام به تجاوز کرده و آمریکا تنها در جریان بوده، اما در مقام تصمیم‌گیر نقش فعالی نداشته است. این فرضیه با سابقه عملیات‌های پیش‌دستانه و مستقل اسرائیل (مانند حمله به رآکتور سوریه یا ترور دانشمندان ایرانی) قابل تطبیق است. همچنین پذیرش رسمی مسئولیت حمله از سوی تل‌آویو می‌تواند نشانه‌ای از تلاش برای مدیریت پیامدها از سوی خود اسرائیل باشد. با این حال، پیچیدگی عملیاتی، سطح هماهنگی اطلاعاتی و پیامدهای بین‌المللی این حمله، فرض عدم دخالت آمریکا را زیر سؤال می‌برد. از سوی دیگر، سکوت تاکتیکی و واکنش غیرمستقیم واشنگتن نیز احتمال وجود نوعی هماهنگی پنهان را تقویت می‌کند.

سناریوی دوم، نگاهی ساختاری‌تر به موضوع دارد. در این تحلیل، اسرائیل به‌عنوان بازوی مرحله اول یک طرح چندمرحله‌ای عمل می‌کند که هدف نهایی آن، تعیین تکلیف نهایی با ایران در شرایطی است که تیم ترامپ، ایران را در موقعیتی متزلزل ارزیابی می‌کند. از این منظر، آمریکا خواسته است تا هزینه اولیه اقدام را به تل‌آویو بسپارد تا در صورت شکست یا واکنش شدید ایران، امکان عقب‌نشینی یا تغییر موضع داشته باشد. در این چارچوب، حمله اخیر نه نقطه پایان، بلکه سنجش‌گری برای ارزیابی واکنش ایران و آمادگی منطقه برای فاز بعدی است. اگرچه این سناریو از نظر تحلیلی مستدل‌تر به‌نظر می‌رسد، اما در یک نقطه کلیدی با چالش مواجه است: هزینه‌های سنگین درگیری نظامی برای خود آمریکا، به‌ویژه در سطح اقتصادی و سیاسی.

در این بستر، پرسش کلیدی مطرح می‌شود: اگر ترامپ واقعاً در پشت صحنه چنین سناریویی ایستاده است، چرا باید وارد جنگی شود که می‌تواند تمام دستاوردهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی او را در منطقه خلیج فارس بر باد دهد؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند شناخت سطوح مختلف انگیزه‌های ترامپ است. نخست آنکه ترامپ به‌عنوان یک بازیگر سیاسی، نه‌تنها به‌دنبال امنیت اسرائیل، بلکه بیشتر به‌دنبال تثبیت چهره مقتدر خود در سیاست داخلی آمریکاست. او نیاز دارد که در برابر افکار عمومی آمریکا و پایگاه راست‌گرای خود، چهره‌ای قاطع و بی‌مماشات ارائه دهد. تهدید به جنگ، برای ترامپ ابزاری تبلیغاتی و چانه‌زنی است، نه الزاماً مقدمه ورود به درگیری.

از سوی دیگر، ورود به یک جنگ واقعی با ایران، پیامدهای فاجعه‌باری برای منافع آمریکا در منطقه دارد. خلیج فارس به‌عنوان شاهراه انرژی جهان، در صورت بروز درگیری نظامی گسترده، به مرکز بحران اقتصادی جهانی بدل خواهد شد. اختلال در صادرات نفت، انفجار قیمت جهانی انرژی، واکنش کشورهای دیگر و خطر درگیری فرامنطقه‌ای، تنها بخشی از تبعات چنین جنگی است. افزون بر آن، ایالات متحده سرمایه‌گذاری سنگینی در پروژه‌های اقتصادی منطقه‌ای انجام داده که نمونه بارز آن، توافق اقتصادی ۳/۲ تریلیون دلاری با کشورهای حاشیه خلیج فارس در سفر اخیر ترامپ به منطقه است. ورود به یک جنگ تمام‌عیار با ایران، به‌معنای بی‌اعتبار شدن این توافق‌ها، سقوط بازارهای مالی، و توقف رویاهای تجاری ترامپ در منطقه است.

باید توجه داشت که ترامپ گرچه مرد تهدید است، اما اهل ورود به بحران‌های غیرقابل کنترل نیست. تجربه دوره اول ریاست‌جمهوری او نشان داد که حتی در مقاطع بحرانی مانند ترور سردار سلیمانی، از ورود به جنگ مستقیم اجتناب کرد؛ بنابراین احتمال بسیار بیشتری وجود دارد که حمله اخیر اسرائیل با چراغ سبز محدود ترامپ و برای ایجاد فشار روانی بر ایران طراحی شده باشد، بی‌آنکه نیت واقعی برای ورود آمریکا به یک جنگ تمام‌عیار در پشت آن باشد.

با این حال، بازی با سایه جنگ همیشه در آستانه لغزش به فاجعه است. در صورتی که محاسبات اشتباه اسراییل ادامه یابد یا فضای جنگ با بر آوردهای نادرست به مسیری غیرقابل کنترل هدایت شود، ممکن است پیش بینی پذیری آینده جنگی که شروع آن نیز بر مبنای محاسباتی درست آغاز نشده بسیار سخت تر شود. اگر چنین شود نه‌تنها پروژه‌های اقتصادی، بلکه کل اعتبار جهانی آمریکا قربانی قمار راهبردی ترامپ خواهد شد.


سرویس: سیاسی
کلید واژگان: ترامپ / حمله اسرائیل / تجاوز نظامی / جنگ با ایران / تهدید امنیتی