نورنیوز https://nournews.ir/n/228782
کد خبر: 228782
27 خرداد 1404
نورنیوز در بازخوانی واقعیات میدانی، احتمالات پیش‌رو را بررسی می‌کند؛

اوج گیری بحران در خلیج فارس؛ کلید پایان جنگ یا آغاز بحران جهانی؟


با ادامه تجاوزات رژیم صهیونیستی، خلیج فارس به نقطه‌ای راهبردی برای تغییر معادله جنگ تبدیل شده است؛ جایی که هرگونه تهدید علیه منافع ایران می‌تواند دامنه درگیری را از سطح منطقه‌ای به بحرانی جهانی ارتقاء دهد. این سناریو، اصلی‌ترین گزینه روی میز برای پایان یا تشدید جنگ تلقی می‌شود.

نورنیوز- گروه سیاسی: از سحرگاه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، رژیم صهیونیستی با تجاوزی گسترده و بی‌سابقه به  اهدافی در خاک کشور، آتش یکی از شدیدترین تقابل‌های مستقیم با جمهوری اسلامی ایران را شعله‌ور ساخت و بار دیگر بحرانی جدید در منطقه غرب آسیا رقم زد. تنها یک روز بعد، در ۲۴ خرداد، ایران با طوفانی از موشک‌ها و پهپادهای انتحاری، پاسخ سختی به سرزمین‌های اشغالی داد؛ پاسخی که نه‌فقط معادلات امنیتی منطقه، بلکه ذهنیت راهبردی بازیگران جهانی را نیز به‌طور کلی دگرگون کرد. 

اکنون چهارمین روز تجاوز دشمن به حریم ایران است،‌ آتش سنگین پهپادها و موشک‌های نیروهای مسلح، طول و عرض سرزمین‌های اشغالی را شخم زده و قدرت ادعایی صهیونیست‌ها در پدافند آهنین را مخدوش و متزلزل کرده است. با اینهمه افکار عمومی به شدت درپی پاسخ این سئوال است که پایان یا پایان‌های محتمل این جنگ چگونه خواهد بود و چه سناریوهایی برای سرنوشت این مناقشه‌ی نظامی قابل تصور است. پیش از پرداختن به این موضوع، ‌مرور میدان از ابتدا تاکنون ضرورت دارد.   

حمله فلج‌کننده: هدف اسرائیل چه بود؟ 

بر پایه شواهد میدانی و تحلیل‌های امنیتی، رژیم صهیونیستی در این حمله نه‌تنها به دنبال تخریب تأسیسات هسته‌ای یا مراکز نظامی ایران بود، بلکه به اعتبار ترور شخصیت‌ها و چهره‌های مؤثر، هدف اصلی‌اش، از کار انداختن سیستم تصمیم‌گیری ایران با شوکی سهمگین و هم‌زمان بود. برهم زدن تمرکز فرماندهان و مسئولان ارشد، بی‌ثبات‌سازی روانی تصمیم‌گیران و ایجاد نوعی «فلج عصبی» در سطوح بالا، بخشی از این راهبرد پنهان بود. 

در این مسیر، اسرائیل ماه‌ها روی طراحی عملیات جاسوسی تمرکز کرد و با تمهید شرایط برای ضربه‌ی امنیتی در انتظار لحظه‌ی مناسب ماند. از سوی دیگر، با استفاده از مانور دیپلماتیک آمریکا که درپی القای فضای مذاکره بود، زمان خرید تا خود را برای حمله به طور کامل تجهیز و آماده کند؛ تاکتیکی که نشان از یک جنگ ترکیبی تمام‌عیار داشت: هم اطلاعاتی، هم روانی و هم نظامی. 

جمهوری اسلامی ایران اما به رغم تمام این اقدامات، که ضرباتی سهمگین هم بودند، در واکنشی هماهنگ، عملیات ساختاری، پهپادی و موشکی کم‌سابقه‌ای را به اجرا گذاشت. اکنون در 3 روز صدها موشک بالستیک و پهپاد، اهداف مهم و راهبردی زیادی را در تل‌آویو، حیفا و دیگر نقاط حساس سرزمین‌های اشغالی هدف قرار دادند. علیرغم به‌کارگیری سامانه‌های پیشرفته چون گنبد آهنین و فلاخن داوود، اسرائیل نتوانست جلوی آسیب‌های عمیق را بگیرد. تهران به‌صراحت اعلام کرده که این اقدام، صرفاً «تنبیه اولیه» بوده و هرگونه تکرار تجاوز یا مداخله فرامنطقه‌ای، با پاسخ‌هایی  «به مراتب شدیدتر» همراه خواهد شد.  

همزمان با این عملیات ویرانگر، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، به مرور سرنخ‌هایی از شبکه‌ی جاسوسی وعملیاتی صهیونیست‌ها را در نقاط مختلف کشور کشف کردند و امید است به زودی حلقه‌های پیوند این شبکه رمزگشایی شده و کل این زنجیره دستگیر یا منهدم شود. 

خلیج فارس؛ کلید جنگ یا امنیت جهانی؟ 

در چنین موقعیتی، صهیونیست‌ها تعرضاتی به تأسیسات انرژی ایران در مناطق جنوبی کشور و بنادر خلیج فارس داشتند که می‌تواند ماهیت جنگ اخیر را متحول کند. یکی از مهم‌ترین سناریوهای پیش‌رو برای جنگ اخیر، ورود خلیج فارس به مرکز معادلات نظامی است. اسرائیل  اگر بخواهد منافع ایران را در خلیج فارس تهدید کند، عملا جنگ وارد مرحله جدیدی خواهد شد که اثرات آن مستقیما امنیت جهانی را با مخاطره روبرو خواهد کرد. اختلال در حمل‌ونقل دریایی انرژی، می‌تواند نه‌فقط به یک جنگ منطقه‌ای بلکه به یک بحران جهانی بدل شود. 

این سناریو همان چیزی است که تهران به‌عنوان «خط قرمز راهبردی» خود تعریف کرده است. همان طور که عباس عراقچی، وزیر امور خارجه در نشست با دیپلمات‌های مستقر در تهران تأکید کرد، هرگونه تحول یا تنش در خلیج فارس که منافع ایران را تهدید کند، بی‌درنگ تجاوز صهیونیست ها را از رخدادی منطقه‌ای به بحرانی جهانی تبدیل می‌کند. مسئولیت چنین وضعیت خطرناکی بی شک با رژیم صهیونیستی است. درواقع اصلی‌ترین سناریو برای جنگ صهیونیست‌ها علیه ایران، متغیری به نام «خلیج فارس» است. این متغیر می‌تواند کلیدی باشد بر امنیت یا جنگ جهانی.

چشم‌انداز آینده: ترکیب سناریوها در یک میدان چندلایه 

برخلاف تحلیل‌های کلاسیک که آینده تقابل ایران و رژیم صهیونیستی را در قالب سناریوهای متمایز و مشخص پیش‌بینی می‌کنند، شواهد میدانی و روندهای موجود نشان می‌دهد که این سناریوهای محتمل در حال تداخل و هم‌افزایی‌اند. آنچه امروز در منطقه شاهد آن هستیم، نوعی پازلِ پیچیده‌ی درگیری ترکیبی چندسطحی است که در آن عناصر جنگ مستقیم، درگیری نیابتی، فشار دیپلماتیک و صلح سرد، همگی به‌صورت هم‌زمان و در هم تنیده در حال اجرا هستند. با این حال شناخت هریک از این سناریوها برای فهم تحولات آتی ضرورت دارد. 

۱. جنگ ترکیبی به‌مثابه بستر اصلی تحولات: سطح فعلی درگیری، مصداق کامل جنگ ترکیبی است: حملات سایبری، پهپادی، رسانه‌ای و دیپلماتیک به‌صورت مستمر ادامه دارند. این جنگ بی‌پایان و فرسایشی، ساختارهای ثبات منطقه را به‌طور پیوسته تحلیل می‌برد و جایگزین جنگ‌های تمام‌عیار سنتی شده است. چنین سناریویی امکان عینی برای تداوم درازمدت ندارد چراکه رژیم صهیونیستی،‌ از توانمندی نظامی ایران به خوبی مطلع است و می داند که تداوم درگیری نظامی حاد با ایران، بیرون از تحمل اوست. 

۲. فعال‌سازی جبهه‌های منطقه‌ای، به‌مثابه ابزار فشار: سناریوی دوم حاکی از آن است که ایران از توان متحدان منطقه‌ای خود بهره ببرد و جبهه‌هایی جدید در منازعه با اسراییل گشوده شود. حملات موشکی و پهپادی از لبنان، یمن یا حتی عراق و سوریه، تاکتیک‌هایی هستند برای تحمیل چندجبهه‌ای بودن جنگ بر رژیم صهیونیستی و فرسایش منابع و توان دفاعی آن. 

3.صلح سرد، چتر ناپایدار بر فراز میدان تنش: در سناریوی سوم، میانجی‌گری برخی قدرت‌های بین‌المللی شاید بتواند آتش جنگ را در ظاهر خاموش کند، اما این توقف، چیزی جز آتش‌بس روانی یا «صلح سرد» نخواهد بود. در واقع، ممکن است در سطح رسانه‌ای و دیپلماتیک، آرامش القا شود، اما زیر پوست این سکوت، نبض نبرد همچنان فعال خواهد ماند. 

با این همه تکرار این موضوع ضرورت دارد که عاملی که می‌تواند تمام سناریوها را تحت‌الشعاع قرار دهد و سرنوشتی نو و غیرقابل پیش‌بینی برای جنگ اخیر رقم بزند، متغیر «خلیج فارس» است؛ چیزی که شاه‌کلید بحران‌ها یا تعاملات اقتصادی جهان در حوزه انرژی است. اگر رژیم صهیونیستی، توسط قدرت‌های پشتیبان خود مهار نشود و در این منطقه مرتکب تجاوز و تهاجمی بشود سناریوی تلخ و بسیار مخاطره‌آمیزی را نوشته است که نه فقط منطقه بلکه کل جهان را درگیر خواهد کرد. 

نظم جدید منطقه‌ای در سایه‌ جنگ چندلایه 

آنچه اکنون شکل گرفته و در جریان است، یک موازنه‌ی خشن سیال است؛ نوعی جنگ سرد/گرم چندلایه، که مرز میان صلح و درگیری در آن ناپایدار، پویا و پیوسته در حال بازتعریف است. بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای دیگر نمی‌توانند این میدان را صرفاً با تحلیل‌های سنتی تفسیر کنند. 

در این وضعیت، سیاست‌های قدرت‌محور، آمادگی دائمی برای اقدام و واکنش، و شناخت ژرف از توانمندی‌ها و ظرفیت‌های خود و اردوی مقابل، مهم‌ترین ابزار تصمیم‌سازی خواهند بود. خلیج فارس، رژیم صهیونیستی، جبهه مقاومت و بازار انرژی جهانی، همگی مهره‌هایی هستند که نه در چهار مسیر جدا، بلکه در یک بازی چندسطحی و هم‌زمان حرکت می‌کنند.  


سرویس: سیاسی
کلید واژگان: جنگ / خلیج فارس / حمله اسرائیل به ایران / وعده صادق 3 / جنگ ترکیبی / موازنه قدرت