نورنیوز https://nournews.ir/n/167569
کد خبر: 167569
24 اسفند 1402
«نورنیوز»، به بهانه سالروز تولد و درگذشت حاج احمد خمینی، داستان زندگی وی را روایت می‌کند

قسمت سوم؛ محافظ امام


تاریخ، روایت رویدادهایی است که اتفاق افتاده؛ آنچه رخ نداده است، هیچ‌‌‌‌‌گاه سهمی در سطور ندارند، اما در حیاتِ سیاسی و تاریخی حاج احمد خمینی، آنچه او جلوی تحققش را گرفت، گاه همسنگ تمام کارهایی بود که به دست او سامان یافت.

نورنیوز- گروه فرهنگ و جامعه؛ نخستین روزهای پاییز سال 1357 و چند ماه بعد از شهادت آقامصطفی، مأموران بعثی به اسم «حفاظت»، بیت امام خمینی در نجف را «محاصره» کردند و حکم به اخراج امام از عراق دادند. ساعات پایانی حضور امام در نجف،  سیداحمد پدر را ترغیب می‌کند به فرانسه بروند؛ زیرا هم کشوری است که ویزا نمی‌خواهد و هم می‌توانند از فضای باز آنجا برای ادامۀ روشنگری‌ها و مبارزات استفاده کنند. پیشنهادی که از سوی امام مورد موافقت قرار می‌گیرد. 

سفر امام به فرانسه، سفر به یک کشور دیگر نبود؛ از نگاه شاه و دستگاه اطلاعات و امنیتی ایران، سفر به قاره‌‌‌‌‌ای دیگر بود؛ به‌‌‌‌‌زعمِ آنها، فرانسه، کربلا و نجف اشرف نداشت؛ زیارتگاه و حوزۀ علمیه نداشت؛ شیعه و بچه‌‌‌‌‌مسلمان نداشت و نمی‌‌‌‌‌شد لباس مبدل پوشید و با چند کیلومتر پیاده‌‌‌‌‌روی یا اتوبوس‌‌‌‌‌سواری اعلامیه‌‌‌‌‌ها و نوارهای سخنرانی را از دلِ قارۀ سبز به قم و تهران رساند. امام خمینی دورتر شده بود و این دستاورد بزرگی برای آنهایی به حساب می‌‌‌‌‌آمد که تاریخ را با مترِ جغرافیا می‌سنجیدند؛ لذا نه از سوی ایران و نه امریکا برای ممانعت از این سفر تلاشی نشد، اما اصرار حاج‌‌‌‌‌احمد برای تغییر زمینِ مبارزان، زمین مبارزه را هم تغییر داد و ظرف چند هفته، نوفل لوشاتو به کانون تبلیغات و تحرکاتی تبدیل شد که خیلی زود جغرافیای سیاسی ایران را دچار دگردیسی کرد.

«نوفل‌‌‌‌‌لوشاتو» در ماه‌‌‌‌‌های منتهی به بهمن 57 دیگر آن روستای ییلاقی و آرام پاریسی‌‌‌‌‌ها برای گذران تعطیلات آخر هفته و تمدد اعصاب نبود؛ در گوشه‌‌‌‌‌وکنار کوچه‌‌‌‌‌های منتهی به ویلایی که امام در آن سکونت داشت، یا خودروهای پلیس و ژاندارمری فرانسه مستقر بود یا خبرنگاری دوربینش را در میان شاخ‌‌‌‌‌وبرگ درختان استتار کرده بود تا هیچ‌‌‌‌‌ آمدوشد و اتفاقی را از قلم نیندازد. همان زمان نیز خبر رسید که امریکا در حال برپایی یک ایستگاه استراق ِسمع در همان نزدیکی است تا از رویدادها مطلع باشد. به‌‌‌‌‌موازات افزایش تحرکات مشکوک اطراف مقر امام، تقاضای ملاقات‌‌‌‌‌ها از سوی اهالی رسانه بیشتر می‌‌‌‌‌شد.؛ به همین خاطر حاج‌‌‌‌‌احمد برای حفاظت از امام همچنین رتق‌‌‌‌‌و‌‌‌‌‌فتق کارها، کمیته‌‌‌‌‌ای تشکیل داد تا اطلاع‌‌‌‌‌رسانی با نظم و هدفمندی بیشتری انجام شود و به این ترتیب صدایِ امام از همیشه رساتر به دنیا، شاه، ایران و امت برسد.
امام آن موقع 76 سال داشت و اگرچه قوای جسمانی‌‌‌‌‌شان خیلی بیشتر از اقتضائات سن‌‌‌‌‌و‌‌‌‌‌سال‌‌‌‌‌شان بود، اما سیداحمد بایسته می‌‌‌‌‌دید پیوسته مراقب حال و جان ایشان باشد. خیلی‌‌‌‌‌ها به‌‌‌‌‌دل مشتاق دیدارِ امام بودند و به همین دلیل درخواست‌‌‌‌‌ها زیاد و وقتِ امام محدود بود. برخی هم به سودای نام یا به خیال نانِ غنیمتی، خواستار قرابت بودند و در این مسیر، سیداحمد را مانع خود می‌دیدند. 

ریشه تهمت‌ها به حاج احمد خمینی
زمزمه‌‌‌‌‌ها شروع شد و ساواک که سال‌‌‌‌‌ها بود سیداحمد را زیرنظر داشت، به این پچپچه‌‌‌‌‌ها دامن می‌‌‌‌‌زد. خیلی‌‌‌‌‌ها هم که دل‌‌‌‌‌شان از امام و نهضتش پر بود، حمله به سیداحمد را گزینۀ راحت‌‌‌‌‌تری برای عقده‌‌‌‌‌گشایی می‌‌‌‌‌دیدند. تنها پسر امام متهم شده بود که خبرها را به‌‌‌‌‌درستی منتقل نمی‌‌‌‌‌کند. وصی امام‌‌‌‌‌خمینی متهم بود که امانت‌‌‌‌‌دار نیست و این تهمتی که آن روزها در نوفل‌‌‌‌‌لوشاتو اندازۀ سنگریزه‌‌‌‌‌ای کوچک بود، به مرور به اتهامی بزرگ‌‌‌‌‌تر تبدیل شد.  

واقعیت این است که در ماه‌‌‌‌‌های منتهی به پیروزی امام خیلی‌‌‌‌‌ها از جمله حاج‌‌‌‌‌احمد بیم آن داشتند که رژیم شاه و ساواک چاره را در حذف فیزیکی و ترور امام خمینی ببیند؛ بر این اساس بود که حتی احتمال می‌‌‌‌‌رفت هواپیمای حامل امام هنگام هجرت به پاریس یا بازگشت به کشور ربوده یا ساقط شود. ژنرال «هایزر» آمریکایی سال‌‌‌‌‌ها بعد از پیروزی انقلاب تأیید کرد یکی از تمهیدات حکومتِ وقتِ ایران برای جلوگیری از ورود امام ، پیداکردن یک کشور ثالث بود که حاضر شود هواپیمایِ حامل امام را سر راه به ایران رهگیری و منهدم کند. 
افشای کودتای موسوم به «نقاب» که به دنبال بمباران جماران و بیت امام بود همچنین مروری بر سیاهۀ ترور مسئولین رده بالای کشور از سوی منافقین و بعدتر فضای حاکم بر کشور در زمان جنگ تحمیلی کافی است تا نقش اصلی حاج‌‌‌‌‌احمد خمینی در صیانت از جان امام روشن شود؛ به گواهِ تاریخ، مشیت الهی و تمشیت حاج‌‌‌‌‌احمد و شمار معدودی از همراهان امام بود که در تمام سال‌‌‌‌‌های پرآشوب، حتی یک گلوله از ده فرسنگی ایشان رد نشد؛ بی‌‌‌‌‌آنکه در ملاقات‌‌‌‌‌ها، سخنرانی‌‌‌‌‌ها و مصاحبه‌‌‌‌‌های امام خللی وارد شود. 

نجات جان امام(ره) از ترور از سوی کشمیری 
همین وسواس بود که باعث شد جان امام از تروری که قرار بود قبل از حادثۀ انفجار دفتر نخست‌‌‌‌‌وزیری انجام شود، مصون بماند. ماجرا از این قرار بود که پس از عزل «ابوالحسن بنی‌‌‌‌‌صدر»، زمانی که شهید رجایی به ریاست‌‌‌‌‌جمهوری رسید و کابینه را به مجلس معرفی کرد و رأی اعتماد گرفت، همراه با اعضای دولت‌‌‌‌‌ برای دیدار با امام و تبرک به سخنان ایشان به جماران می‌‌‌‌‌آیند. حاج‌‌‌‌‌احمد به‌‌‌‌‌محض اطلاع به پاسدارهای مستقر در سه‌‌‌‌‌راهی بیت دستور می‌‌‌‌‌دهد که غیر از آقایان «محمدعلی رجایی» رئیس‌‌‌‌‌جمهور و «محمد جواد باهنر» نخست‌‌‌‌‌وزیر، همۀ هیأت‌‌‌‌‌همراه بازدید بدنی و وسایل همراه‌‌‌‌‌شان بازرسی شوند. بعد از آنکه آن دو وارد حسینیه جماران شدند، بقیه وزرا هم به‌‌‌‌‌ترتیب مورد تفتیش قرار گرفتند تا اینکه «مسعود کشمیری» یکی از مقامات عالی امنیتی نخست‌‌‌‌‌وزیری با این استدلال که کیف همراهش حاوی اسناد دولتی است، با تفتیش مخالفت می‌‌‌‌‌کند، اما به‌‌‌‌‌رغم اصرارِ وی، سیداحمد مخالفت می‌کند. 
وقتی کشمیری رئیس‌‌‌‌‌جمهور یعنی آقای رجایی را واسطه می‌‌‌‌‌کند تا بدون بازرسی نزد امام برود، سیداحمد مصرتر از قبل اعلام می‌کند که نه تنها باید مسعود کشمیری با دقت بیشتری نسبت به بقیه بازرسی شود، بلکه دستور اکید می‌‌‌‌‌دهد که حق بردن کیف سامسونتش را نزد امام ندارد. کشمیری هم علی‌‌‌‌‌الظاهر به‌‌‌‌‌نشانۀ اعتراض قهر و جماران را ترک می‌‌‌‌‌کند. او همان فردی است که نامش به‌‌‌‌‌عنوان عامل اصلی انفجار دفتر نخست‌‌‌‌‌وزیری در تاریخ ثبت شد.

یکی دیگر از اقدامات سیداحمد برای حفظ جان امام، تلاش او برای ساخت بیمارستانی نزدیک جماران بود؛ بیمارستانی که این روزها به‌‌‌‌‌نام «بقیه‌‌‌‌‌الله» شناخته می‌‌‌‌‌شود. البته امام از ساخت این بیمارستان بی‌‌‌‌‌اطلاع بود؛ چون سیداحمد بیمناک بود که امام در صورت اطلاع با ساخت آن مخالفت کنند، اما پزشک معالج ایشان تأکید کرده بود در صورت وقوع عارضۀ قلبی، حضور تیم پزشکی و دستگاه‌‌‌‌‌های مراقبتی نزدیک امام حیاتی است و با توجه به بُعد مسافت جماران با بیمارستان‌‌‌‌‌های دیگر، چاره‌‌‌‌‌ای جز ساخت مرکزی در همان حوالی نیست. تدبیری که ششم فروردین‌‌‌‌‌ماه سال 65، پس از اینکه امام دچار عارضۀ قلبی شد، به حفظ جان ایشان انجامید.

 


منبع: نورنیوز
سرویس: اجتماعی
کلید واژگان: سیاسی / کودتا / سالروز / حاج احمد خمینی / احمد خمینی / خمینی / محافظ