نورنیوز-گروه بینالملل: این نویسنده که بیشتر در مورد سیاست جهانی مینویسد دلیل برخوردهای دو کشور را «گسترش و تعمیق بیش از حد شکاف بین این دو قدرت پیشرو جهانی» عنوان کرده است: «تضادی چنان گسترده که دیگر نمیتوان با زیباییهای دیپلماتیک بینشان پل زد. دو کشوری که تقریباً در مورد همه چیز، از تجارت و امنیت گرفته تا حقوق بشر با هم اختلاف نظر دارند و البته در موارد نادری نیز که بر سر نتیجه توافق دارند، در مورد روند آن به اختلاف نظر میرسند».
مروان بشارا که در مجامع جهانی به عنوان مرجعی برجسته در حوزه سیاست خارجی ایالات متحده، خاورمیانه و امور استراتژیک بینالمللی شناخته میشود؛ اختلافات آمریکا و چین بر سر آینده تایوان را «در حال جوشش» نامیده که «خطر مواجهه مستقیم دو قدرت را به همراه دارد». اختلافی که به خاطر فشارهای چین برای بازگشت جزیره خودگردان تایوان به آغوش سرزمین مادری و در نقطه مقابل نیز تاکید و اصرار آمریکا به عقبنشینی چین از ارعاب نظامی و باجخواهی اقتصادی و دیپلماتیک ایجاد شده است.
این نویسنده که پیشتر استاد دانشگاه آمریکایی پاریس در رشته روابط بینالملل بود؛ در ادامه به ادامه اختلافات آمریکا و چین در نشست بین روسای جمهور دو کشور اشاره میکند: در حالی که «پرزیدنت شی» به آمریکا نسبت به مداخله در امور داخلی چین هشدار داد که با آتش بازی نکند؛ جو بایدن نیز با تاکید بر وعده دفاع از تایوان در برابر هرگونه تجاوز پکن، به چین در مورد عواقب وارد کردن زور و فشار بر تایوان اخطار داد.
الجزیره در ادامه، نشست سران آمریکا و چین را در این چند جمله خلاصه کرده است: «نشستی که در آن درباره همهچیز، از امنیت گرفته تا تجارت و حقوق بشر صحبت شد، اما جای تعجبی نیست که در پایان هیچ چیزی حل نشد. چرا که اختلاف نظر آمریکا و چین در مورد تایوان، مانند اختلافاتی که این دو کشور در مورد هنگ کنگ و کره شمالی دارند، نشان از یک درگیری بسیار بزرگتر بر سر تسلط و هژمونی در آسیا و در واقع جهان دارد که میتوان آن را با جنگ سرد بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی مقایسه کرد».
البته از نگاه نویسنده چین تفاوتهای آشکاری با اتحاد جماهیر شوروی دارد: «بله، من به مشکلات چنین قیاسی آگاهم و از شباهتها و تفاوتهای دو دوره نیز اطلاع دارم. همچنین به این واقعیت نیز آگاهم که چین، بر خلاف اتحاد جماهیر شوروی، عمیقاً خود را در سیستم و مجامع بینالمللی تحت رهبری غرب ادغام کرده و هنوز به دنبال سلطه بر جهان از طریق ایدئولوژی بدیل جهانی نیست. به هر حال شاید هنوز نه».
ولی به عقیده تحلیلگر ارشد سیاسی الجزیره؛ «شباهتها دارند به نحو غیرعادی بیشتر و بیشتر میشوند. به خصوص که چین شروع به ایجاد یک چالش عظیم استراتژیک برای سیستم جهانی کرده و از این نظر عملکردی شبیه سیستم اتحاد جماهیر شوروی دارد. چنانکه میبینیم بایدن نیز این موضوع را دریافته و درگیری بین ایالات متحده و چین را چالشی در قالب ایدئولوژیک (تضاد بین دموکراسی و خودکامگی) چارچوببندی کرده است. البته درگیری آمریکا و چین از یک نظر دیگر هم با تنشهای آمریکا با شوروی شباهت دارد و این جایی بروز میکند که میبینیم هیچ کدام از طرفین تمایلی به یک رویارویی نظامی بزرگ یا یک جنگ واقعی مخرب برای دستیابی به اهداف خود نشان نمیدهند».
نویسنده الجزیره با تاکید بر اینکه «چین در قیاس با شوروی و البته روسیه امروز که در تلاش است شکوه و نفوذ قدیمی خود را احیا کند رقیب مهمتری است»؛ رئیس جمهور چین را نیز در قیاس با ولادیمیر پوتین قاطعتر میداند و میگوید که «دیکتاتور چین با رد کردن نظم مبتنی بر قوانین بینالمللی که غرب دیکته میکند اصرار دارد اصول نظم جدید جهانی بازتعریف و بازنویسی شود». یا به عبارت دیگر «آمریکا شاید تحرکات مسکو را به عنوان مانورهای ناامیدانه یک قدرت منطقهای کماهمیت دانسته و حتی زیر سبیلی رد کند، اما وقتی نوبت به پکن میرسد، چارهای جز توجه به این ابرقدرت قلدر ندارد».
دلیل توجه بیشتر آمریکا به چین اما چیزی نیست مگر موفقیت چین در جایی که قبلا اتحاد جماهیر شوروی شکست خورده بود: اقتصاد! در حقیقت اقتصاد چین در سالهای اخیر با سرعتی باورنکردنی گسترش یافته و اگر اوضاع به همین منوال ادامه داشته باشد، قرار است در این دهه از اقتصاد آمریکا پیشی بگیرد. چین همچنین در حال توسعه یک دکترین استراتژیک است که سزاوار کشوری با چنین برتری اقتصادی محسوسی باشد. دکترین استراتژیک این کشور نیروی نظامی متعارف، دریایی، دیجیتال، فضایی و هستهای نظامی را شامل است.
در سطور بعدی، مروان بشارا با ذکر این واقعیت که «ارزیابی دلایل این معجزه چینی نیازمند مرور تاریخی صد سال اخیر ظهور آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی و البته تأسیس حزب کمونیست چین در سال 1921 - است»، روند متضاد ظهور و قدرتنمایی این دو ابرقدرت را مورد اشاره و تاکید قرار میدهد: «در نیمه اول این صد سال، همزمان با تبدیل آمریکا به یک ابرقدرت جهانی که 40 تا 50 درصد از اقتصاد جهان را تشکیل میدهد، چین با آشفتگی، تجزیه، اشغال و قحطی وحشتناکی که دهها میلیون نفر را کشت، درگیر بود. در طی پنجاه سال اخیر، بعد از شناسایی دولت کمونیستی توسط آمریکا و دیدار تاریخی ریچارد نیکسون از چین در سال 1972 ، اما، چین عزم خود را جزم کرد و دست به اقداماتی چون آزادسازی و صنعتیسازی گسترده در اقتصاد خود زد».
الجزیره با اشاره به اینکه «در 20 سال اخیر اقتصاد چین از معادل 13 درصد اقتصاد آمریکا تا 73 درصد اقتصاد این کشور در سال جاری افزایش یافته» نوشته که «این افزایش پنج برابری، صدها میلیون چینی را از فقر بیرون کشیده است».
در ادامه میخوانیم:
علاوه بر این، ابتکار چند تریلیون دلاری کمربند و جاده که بیش از 60 کشور را در بر میگیرد، گسترش استراتژیک و توسعه ژئوپلیتیک چین را تضمین کرده است. جالب توجه این که سرمایهگذاریهای چین در انرژیهای تجدیدپذیر نیز به بالاترین حد خود یعنی 57 درصد رسیده که خود نشانی دیگر از رشد اقتصادی چینیها و حرکتشان به سوی هژمونی سیاسی دنیاست.
البته شاید ایالات متحده امیدوار بود که دولت چین همچنان مترادف با کالاهای وارداتی ارزان و لزوم اعتدال و دموکراتیزاسیون قلمداد شود. اما در نهایت، صعود چین به کسری تجاری سالانه 300 میلیارد دلاری آمریکا در قبال این کشور منجر شد و حزب کمونیست، نیز همزمان کنترل خود را بر قدرت تنگتر کرد.
حالا با استمرار افزایش قدرت و معجزه چین، قدرت آمریکا نیز به طور مستمر تحت تاثیر بحران مالی 2008 ، شکستهای آمریکا در افغانستان، عراق و در کل خاورمیانه و البته به دلیل ریاست جمهوری فاجعهبار ترامپ و حالا هم بایدن، در حال کاهش بوده، و در واقع این کشور دارایی، اعتبار و نفوذ خود را در میان دوستان و دشمنان به طور یکسان در سراسر جهان از دست داده است. در حقیقت در طی این روند، سهم ایالات متحده از اقتصاد جهانی تقریباً به نصف کاهش یافته و به 22 درصد رسیده است.
و حرف آخر از زبان الجزیره:
بایدن، علاوه بر تلاش برای جلوگیری از تبدیل رقابت کشورش با چین به درگیری نظامی، باید این اطمینان را ایجاد کند که ایالات متحده دارای نفوذ ژئوپلیتیک لازم برای بازدارندگی چین از انجام هرگونه حرکت تهاجمی در آسیا است. از سوی دیگر رهبر چین نیز که این روزها اعتماد بهنفس فوقالعادهای احساس میکند، باید از توسل به وسایل ناپسند یا تهدیدهای غیرضروری که میتواند به یک رویارویی بزرگ با عواقب خطرناک تبدیل شود، خودداری کند.
یادداشتنویس الجزیره در سطر پایانی نوشته: «سعادت و در واقع بقای جهان به این خویشتنداری بستگی دارد»!