نورنیوزـگروه فرهنگ: سه به اضافه یک ، دلیل وجود دارد که سبب می شود ما به گونه ای ضروری درباره سینما نگرشی راهبردی داشته باشیم.:
اول : سینمای جمهوری اسلامی گام نخست را برای تمایز بخشی با سینمای پیش از انقلاب به خوبی برداشت. سینمایی متولد شد صاحب سبک ، همراه با نگاهی عمیق و انسانی . چنان شد که سینمای ما به " سینمای انسانی " معروف گردید .
پس از ان به رغم ظرفیتهای ایجاد شده در نظام اسلامی ، فعالیتهای فکری و فرهنگی و تجربه های به جا مانده از دهه نخست و پس از ان، به نظر می رسد چرخه تولید فیلم نتوانست متناسب با نیازها و چشم انداز تمدنی انقلاب اسلامی خودش را رشد دهد و همگام با ان نقشی تاثیر گذار را ایفاء کند.
دوم: مگر می شود پروژه هایی که با محوریت ایران هراسی ، اسلام هراسی با صرف هزینه های سنگین طراحی و اجرایی می شود را نادیده گرفت. پروژه هایی که گرایش اغلب انها فرهنگی – فکری است و با ابزار تصویر، هنر ، رسانه و سینما به جای ما دارد فکر می کند،برنامه ریزی می کند، تصمیم سازی می کند و غرضش مدیریت ادراک ما ست.
در این میدان جنگی که به جنگ روایت ها معروف شده است ،سال به سال بر تنوع ، خلاقیت و کیفیت طرف مقابل ما افزوده شده است و ما همچون نظاره گری تنها به واکنش هایی نه چندان عمیق اکتفا کرده ایم. اگر توفیقی هم شامل حال ماشده است ، زمان ها و مکان هایی را شامل می شود که طرف مقابل ما خطا داشته است و یا به خاطر اقدام بدون شناخت ، فرصتی را برای ما مهیا نموده است.
سوم: سینمای امروز یک ابزار روایتگر بی بدیل است از آنجا که نقطه تلاقی هنر، صنعت و رسانه است. از همین روی است که سینما به ابزار منحصر به فردی در تولید، انتقال و غلبۀ روایت تبدیل شده است. در دنیای امروز ّ که فناوری ارتباطی با سرعتی غیر قابل تصور پیشرفت و چهرۀ جهان را دگرگون کرده است، سینما با تصرف و تبیین زمان و از طریق روایتگری، نقش بسیار مهمی در تولید و بازتولید فرهنگ و هویت ملی ایفا میکنند. قدرت برتر سینما درشکل دهی به روایت و هویت، آن را به کلیدی ترین ابزار سیاسی در دوران معاصر تبدیل کرده است.
به اضافه یک: مروری بر پژوهش های سینمایی درباره شیوه بازنمایی مفاهیمی مانند سبک زندگی ، خانواده ، روابط اجتماعی ، سرمایه اجتماعی و تصویر ایران ، طی 4 دهه گذشته : نشان می دهد سینمای ایران کارنامه بسیار تلخ و ضعیفی دارد و تصویری متشتت ، نابهنجار و بحرانی را از جامعه ایرانی انعکاس می دهد . به عنوان نمونه به تحقیقی اشاره می کنم که هدف از آن بررسی مفهوم دهه شصت در سبک زندگی بازنمایی شده در فیلم های سینمایی پرفروش دهه نود بوده است :
پرسش اصلی تحقیق: آیا تصویری که از سبک زندگی دهه شصت در سینمای دهه نود بازنمایی شده، همراستا با گفتمان جمهوری اسلامی است؟
نتیجه اینکه : مصرف فرهنگی نامرتبط با ارزش های انقلاب بیشترین میزان بازنمایی سبک زندگی دهه شصت در سینمای دهه نود را به خود اختصاص داده و دهه شصت به عنوان دورانی «تمسخرآمیز»، «شرمسارگونه» و «پایان یافته» در سینمای دهه نود بازنمایی شده است.
رسانه ها به طور کلی و سینما به طور خاص از یک سو میتوانند زمینه ای مناسب برای همبستگی ملی، تکمیل فرایند تمدن سازی، کمک به همگرایی و روند پیشرفت و انتقال میراث معنوی گذشتگان فراهم آورند و از سوی دیگر می توانند با ایجاد تصورات قالبی و دامن زدن به شکاف های اجتماعی و مسائل قومی، آنها را به بحرانی فزاینده تبدیل نمایند.
نورنیوز