شناسه خبر : 59233
تاریخ انتشار : 1399/11/28 13:52
فهم منطق زندگی حاشیه‌نشینان، مقدمه سیاست‌گذاری صحیح است

دکتر شیرین سعیدی:

فهم منطق زندگی حاشیه‌نشینان، مقدمه سیاست‌گذاری صحیح است

متاسفانه دولت‌ها عموما به دنبال فهم مسائل حاشیه‌نشینان نیستند و بیشتر علاقه دارند تا زودتر صورت مسئله‌ها را پاک کنند به همین دلیل بیشتر به دنبال سیاست‌گذاری در حوزه عمرانی و ساخت و ساز می‌روند تا تغییر سبک زندگی و ارتقای شهروندی حاشیه‌نشینان.

نورنیوز ـ گروه جامعه: پیوند حاشیه‌نشینی با سیاست را نمی‌توان نادیده گرفت زیرا سیاست‌گذاری‌های رسمی در طول زمان یکی از دلایل ظهور پدیده حاشیه‌نشینی به شمار می‌آید. از طرف دیگر موضوعاتی که در خصوص زیست مردم در حاشیه، مطرح می‌شود و نیاز‌های اولیه آن‌ها از قبیل آزادی و برخورداری از حقوق اولیه شهروندی در گرو تبیین صحیح در منظومه مطالعات سیاسی می‌باشد. از این‌رو برای فهم بیشتر موضوع با دکتر شیرین سعیدی استادیار علوم سیاسی دانشگاه آرکانزاس، به گفتگو نشسته‌ایم:

به عنوان یک محقق در حوزه علوم سیاسی فکر می‌کنید از کدام زاویه بهتر است به مسئله حاشیه‌نشینی شهری بنگریم؟

 با تشکر از شما که من را به این بحث دعوت کردین. پاسخ این سوال به نظر من بستگی دارد به علاقه محقق ، به نظر می‌رسد ما نباید جلوی خلاقیت انسان‌ها را در این خصوص بگیریم و توان آن ها را محدود کنیم زیرا هر شخص و هر محققی بنابر گذشته مطالعاتی و دغدغه‌های خود می‌تواند خلاقانه وارد این موضوع شود. در این صورت است که ما امکان کشف زوایای پنهان و پیچیده در خصوص مسئله حاشیه‌نشینی را خواهیم داشت. اما از نگاه من شاید اولویت در این باشد که بحث را بیشتر به سمت تئوری‌ها ببرم، خصوصا به دنبال فهم تفاوت بین آزادی و رهایی باشم یعنی در موضوعی که محل بحث ما هست یعنی حاشیه‌نشینی، این رهایی با آزادی چه نسبت و یا تفاوت‌هایی دارد. در واقع آیا اقدامات رهایی‌بخش و تلاش‌های حاشیه‌نشینان برای رهایی از شرایط موجود منجر به آزادی و رسیدن به شرایط پایدار آزادی می شود یا خیر؟من بشخصه همچنان در حال مطالعه بر روی این موضوع هستم و به نتیجه قطعی نرسیده‌ام.

پیوند حاشیه‌نشیی و سیاست بیشتر در کدام حوزه مطالعات سیاسی قابل بررسی می‌باشد؟

 در واقع می‌توان گفت با توجه به ماهیت موضوع که دارای ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است پرداختن به حاشیه‌نشینی و ارتباط آن با سیاست در یک بستر بین رشته‌ای قابل درک و بررسی خواهد بود برای مثال شاید برای بهتر شناختن کیفیت‌های موجود در حاشیه زیستن، بهتر باشد دانشجوی سیاست به سراغ هنر و ادبیات ،رمان ها، مستند‌ها و فیلم‌هایی که در خصوص حاشیه‌نشینی تهیه شده است و به دنبال توصیف حقایق نهفته در این نوع زندگی هستند برود و یا حتما باید مطالعاتی در خصوص معماری و بحث فضای شهری و قوانین شهرسازی در پیوند با حاشیه‌نشینی داشته باشد چرا که یکی از مهمترین مسائل در خصوص ظهور حاشیه‌نشینی مسائل مربوط به فضای شهری و سیاست‌های زمین و مسکن در طول زمان است

 به نظر شما دولت‌ها تا چه میزان در به وجود آمدن "حاشیه" نقش داشته‌اند؟ و آیا میتوان معضلات حاشیه‌نشینی را بدون در نظر گفتن نقش دولت واکاوی کرد و امید به حل آن داشت؟

 البته از نگاه یک علاقه‌مند به رشته سیاست و مطالعات ایران‌شناسی هرگز نمی‌توانم نقش دولت را در این زمینه نادیده بگیرم و یا ضریب کمتری نسبت به دیگر عوامل به آن بدهم. ولی باز هم این موضوع به رویکرد شما بستگی دارد که شما از کدام زاویه وارد بحث می‌خواهید بشوید. آیا از دریچه دلایل یا علت‌ها می‌خواهید وارد بحث بشوید یا به دنبال کشف ماهیت حاشیه‌نشینی بدون توجه به عوامل ایجاد آن هستید. مثلا از زاویه بحث تبعیض و طبقات اجتماعی به حاشیه‌نشینی نگاه می‌کنید؟ یا به دنبال فهم رفتارهای فردی حاشیه‌نشینان هستید؟ و یا به دنبال فهم روندهای موثر بر گسترش حاشیه‌نشینی می‌باشید.؟ در حقیقت گرچه دولت‌ها به عنوان مهمترین نهاد سیاست‌گذار و تصمیم‌ساز و مجری قانون بیشترین تاثیر را در ایجاد، رشد و گسترش و یا حل مسئله حاشیه‌نشینی دارند اما به فراخور رویکرد ما در بررسی این موضوع می توان از نقش عوامل مهم دیگری از قبیل جغرافیای طبیعی، فرهنگ‌های اقلیمی ، حوادثی مانند جنگ و ....که تاثیر مستقیمی بر حاشیه‌نشینی دارند صحبت کرد.

حاشیه‌نشینی به عنوان یک پدیده همه جایی که شاید بتوان گفت زاییده شهر مدرن است چگونه زیست سیاسی افرادی که درگیر این سبک زندگی هستند را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

من فکر می‌کنم مهترین نکته درباره این سوال این است که ما باید مراقب ادبیات قهرمان‌سازی مرسوم در خصوص افرادی که در حاشیه‌ها زندگی می‌کنند باشیم. مانند اینکه آنها را افراد موفقی نشان دهیم که از درون حاشیه‌ها به بهترین جایگاه‌های اجتماعی می‌توانند برسند، همچنان که باید دوری کنیم از ادبیات منفی موجود که فقط دنبال پرداختن به سختی‌ها و معضلات و بیچارگی‌های این افراد است، به نظر من باید بیشتر به پیچیدگی‌های موجود در زندگی حاشیه‌نشینان دقت کنیم ، سعی کنیم روایت‌های زندگی حاشیه‌نشینان را بهتر و بیشتر بشنویم تا بتوانیم فهم بهتری از سبک زندگی و تصمیماتی که بر اساس آن دریافت‌هایشان در زندگی سیاسی خود می گیرند داشته باشیم. ما باید مطالعه دقیق بر روی لایه‌های مختلف فردی و جمعی و محیطی حاشیه‌نشینان داشته باشیم تا بتوانیم فهمی نزدیک به واقعیت از کنش‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنان داشته باشیم و احیانا به الگوی پیش‌بینی و هدایت این کنش‌ها در سیاست برسیم.

حاشیه‌ها تا چه میزان از متن سیاست دولت‌ها فاصله گرفته‌اند؟ و آیا می‌توان گفت سیاست‌ورزی مرکز محور یکی از عوامل به وجود آمدن حاشیه‌ها می‌باشد؟

این سوال دقیق است زیرا ما می‌دانیم که در خصوص موضوع شهر خیلی کم کار شده است و نمی‌دانیم در درون شهر چه اتفاقاتی دارد می‌افتد. یک خلا در ادبیات شهروندی وجود دارد و آن این است که به کیفیت نظرات مردم شهر کم توجهی شده است. در سیاست، هم چالش و تضاد و هم اختلاف است و وظیفه اهالی سیاست حل همین مناقشه‌ها می‌باشد، ولی متاسفانه چنین رویکردی به مباحث شهری در بین اهالی علوم سیاسی رواج ندارد. این وظیفه دولت است که باید به سمت حاشیه‌ها حرکت کند و فاصله خود را با شهروندان حاشیه‌نشین کم کند و به رفع معضلات بپردازد اگر با ادبیات رسمی نمی‌تواند این کار را انجام دهد باید با زبان و منطق شهروند حاشیه نشین با او ارتباط برقرار کند. متاسفانه دولت‌ها عموما به دنبال فهم مسائل حاشیه‌نشینان نیستند و بیشتر علاقه دارند تا زودتر صورت مسئله‌ها را پاک کنند به همین دلیل بیشتر به دنبال سیاست گذاری در حوزه های عمرانی و ساخت و ساز می‌روند تا تغییر سبک زندگی و ارتقای شهروندی حاشیه‌نشینان.

 

اگر بخواهیم بیشتر وارد شناخت کنش‌های سیاسی حاشیه‌نشینان بشویم، به نظر شما و با توجه به گذشته، تحلیل شما از نقش حاشیه نشینان در فرآیند‌های سیاسی اجتماعی جوامعشان چیست؟

 نقش این قشر در فرآیندهای سیاسی نباید به عنوان قهرمان یا قربانی تعریف شود. حتی نباید فکر کنیم همیشه کسی که مورد ظلم قرار گرفته است شخصیت مثبتی دارد و می‌تواند شهروند خوبی باشد بلکه می تواند فرد مظلوم شخصیت منفی هم داشته باشد. قاعدتا در نگاه سیاسی وقتی نیاز‌های اولیه افراد تامین نشود می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای آغاز روند روی‌آوری به خشونت برای احقاق حق و به تعبیری مقدمات کنش خشونت‌آمیز علیه آنچه وضع موجود می داند باشد. این وظیفه سیاست‌مداران است که بتوانند با برنامه‌ریزی و فهم موقعیت‌های به وجود آمده تا حد امکان از گسترش اقدامات خشونت‌آمیز جلوگیری کنند تا شهروندان حاشیه نشین نیازی به اعمال خشونت برای رسیدن به اهداف و نیازهای اولیه خود نداشته باشند. اساسا مطالعات ما باید به سمت فهم منطق زندگی افراد و گروه‌ها برود تا تحلیل درستی از آن داشته باشیم.

حاشیه چه جایگاهی در ساختار قدرت دارد ؟ و آیا امکان اقدام علیه وضع موجود برای ساکنین حاشیه‌ها از لحاظ قانونی فراهم می‌باشد؟

من سیاست‌مدار نیستم بلکه معلم علوم سیاسی هستم اما اگر کس دیگری بخواهد وارد ساختار قدرت بشود و شعارش حمایت از حاشیه‌نشینان و مستضعفین باشد قاعدتا من از او حمایت می‌کنم . از لحاظ قانونی در واقع منعی وجود ندارد اما این به شرطی است که همه ما وظایف خودمان را به درستی انجام دهیم . نویسنده، معلم،سیاست‌مدار، خبرنگار اگر همه وظایف خودمان را در قبال شهروندان و حقوق حاشیه‌نشینان درست انجام دهیم می‌توانیم امیدوار باشیم تا حاشیه‌نشینان هم وارد ساختار قدرت بشوند و بتوانند در تصمیم‌سازی موثر باشند. چیزی که اهمیت دارد این است که گروه‌های مختلف در جامعه هر کدام وظایف خود را در جایگاه‌های خود متعهدانه انجام دهند. در آن صورت اصلا دور از انتظار نیست که ساختار قدرت اصلاح شود و تبعیض‌های عرفی کم کم از بین بروند و راه برای اصلاح وضع موجود هموار شود.


نورنیوز
نظرات

نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

نظر شما

X
آگهی تبلیغاتی