شناسه خبر : 58631
تاریخ انتشار : 1399/11/06 14:01
فقر و حاشیه‌نشینی چگونه احساس درماندگی ایجاد می‌کند؟

محمدمهدی سرفراز شکوهی

فقر و حاشیه‌نشینی چگونه احساس درماندگی ایجاد می‌کند؟

مواجهه‌ احساسی و بدون کار کارشناسی با هر پدیده و معضل اجتماعی مانند حاشیه‌نشینی، بیشتر منجر به تولید عصبانیت جمعی شده و اختلال مناسبات اجتماعی را به دنبال دارد و حتی ممکن است به انسداد مسیر اصلاح یا تاخیر آن منجر شود.

نورنیوز ـ گروه جامعه: پدیده‌ها و موقعیت‌های اجتماعی رنگ‌و‌بویی از عادت و تکرار با خود به ارمغان می‌آورند؛ دلیل این وضعیت نیز فشار و یا انس و آرامشی است که مردم را به مرور زمان با موقعیت‌های اجتماعی جدید همراه می کند.

انسان‌ از دو وجه ذهنی و عینی برخوردار است یعنی می‌تواند دو دنیای متفاوت و حتی متضاد را یکی در ذهن خویش تخیل و دیگری را در بیرون از ذهن و در واقعیت تماشا و ادراک کند. در این میان گاهی اوقات مرز بین ذهن و عین از بین می‌رود و ملموسات واقعی زندگی فرد، تبدیل به همان فرآورده‌های ذهنی می‌شود که شبانه‌روز آنها را به خویش مشغول و درگیر ساخته است.

 پدیده فقر و «درماندگی جمعی» یکی از همین پدیده‌ها است که ذهن افراد هرچقدر بخواهد از آن بگریزد، واقعیت‌های زندگی با آن مانوس و درگیر است. فقر و احساس آن، متناسب با شان و جایگاه هر گروه و دسته‌ای عوارض و مختصات خود را به جای می‌گذارد.

واضح است که فقر، با خانواده حاشیه‌نشین گرفتار معیشت روزمره، تعاملی ویژه دارد و تاثیرگذاری خاص و متفاوتی نسبت به اعضای طبقات دیگر جامعه بر آنها خواهد داشت. علمای علوم اجتماعی و انسانی برای هر یک از این موقعیت‌ها، نسخه‌هایی متمایز و در عین حال متناسب دارند و سعی می‌کنند تا این تفاوت‌ها را در بررسی و نتیجه‌گیری‌های خود مورد توجه قرار دهند.

باید توجه داشت که مواجهه‌ احساسی و بدون کار کارشناسی با هر پدیده و معضل اجتماعی مانند حاشیه‌نشینی،  بیشتر منجر به تولید عصبانیت جمعی شده و اختلال مناسبات اجتماعی را به دنبال دارد و حتی ممکن است به انسداد مسیر اصلاح یا تاخیر آن منجر شود.

فقر به عنوان یکی از واقعیت‌های زندگی بشر در طول تاریخ حضوری همیشگی در جوامع داشته، به همین دلیل برای فقر تعاریف بسیار متنوعی بیان شده است، اما آنچه در همه‌ی این تعاریف مشترک است، عدم دسترسی فرد برای دست‌یابی به ملزومات و مایحتاج حیات فردی و اجتماعی است.

در دنیای معاصر که با انقلاب ارتباطات، زندگی انسان‌ها دسترسی غیرقابل کتمان و گریزی به یکدیگر پیداکرده است، هر واقعه‌ای در هر گوشه‌ای از عالم جمع زیادی را متاثر می‌سازد.

شاید بتوان در دنیای مدرن و روزگار ما، جنگ‌ها، طغیان و خروش طبیعت و استیلای باندهای قدرت و ثروت بر سرنوشت سایر جوامع بشری را از دلایل عمده فقر انسان‌ها دانست که برخلاف گذشته جمعیت گسترده و تکان دهنده‌ای از حاشیه‌نشینان، بی‌خانمان‌ها و فقیران را از خود به جا گذاشته است.

امروز درصد و تراکم نیازمندان در کشورهای دارا و ندار هرکدام به صورتی خاص به نمایش درآمده است. در کشورهای دارا این واقعیت به صورت پدیده‌هایی مانند حاشیه‌نشینی یا بی‌خانمانی در کلان‌شهرها و در کشورهای ندار به صورت نمود عینی و جمعی زندگی اکثریت افراد محروم از آموزش، بهداشت، سلامت، حمل و نقل، تغذیه و دیگر شئونات و ملزومات حیات بشری.

در این میان کشورهای در حال توسعه که تقریبا مختصات هر دو گروه را دارند، فقر را نیز در هر دو شکل نظام‌های دارا و ندار پذیرا هستند. یعنی از یک سو اطراف کلان‌شهرها پذیرای تجمعات متراکم حاشیه‌ای و محروم است که مقایسه تصویر مناطق بالانشین همان شهر را با این حواشی تبدیل به یک تراژدی غم انگیز و غیرقابل باور می‌سازد، از سوی دیگر دارای مناطق محروم و جدا افتاده از مرکز است که توان رویارویی و مقابله با مظاهر دنیای مدرن را تبدیل به خیالاتی غیرقابل دسترس و تصور می‌سازد.

گرفتاری مضاعف این جوامع آن است که هنگام مواجهه با هر معضل سیاسی ـ اقتصادی، طبقه متوسط را به عنوان لنگر و موازنه ثبات برنامه‌ریزی‌های اجتماعی فرهنگی از دست داده و شاهد سر برآوردن یک جامعه‌ی کاملا دو قطبی شده بدون هرگونه دسترسی طبقات مرفه و طبقات پایین به یکدیگر می‌شود که این وضعیت، همراه با خود خشم و خروش و عدم تحمل و کاهش آستانه‌ی تحمل را به دنبال دارد.

ایران نیز در این میان در جمع کشورهایی دسته‌بندی می‌شود که مشکلات هر دو نوع جوامع دارا و ندار را دارد. علاوه بر این مشکلات، ایران در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، با یک مانع ناجوانمردانه و کمرشکن به نام تحریم از سمت دشمنان خود نیز رو به رو است. یعنی علاوه بر به‌هم‌ریختگی در توزیع و بهره‌برداری از منابع، دسترسی کم هزینه به نرمالیزاسیون و مظاهر زندگی نیز به سبب وضع فراگیرترین تحریم‌های بین‌المللی توسط ایالات متحده از دست رفته است.

در ایران شهرهای بزرگ و برخوردار از یک سو با پدیده سخت و تلخ حاشیه‌نشینی رو به رو هستند و از سوی دیگر در مناطق دور از مرکز نیز نظام خدمات رسانی اجتماعی و میزان بهره‌وری جمعی از منابع و امکانات ملی با اختلال مواجه شده است.

 این فراگیری در صورت تداوم، با خود پیامدهای جدی و بعضا جبران‌ناپذیری به همراه می‌آورد مانند تسری حس حقارت و از دست رفتن امید و اعتماد اجتماعی و ملی، بیرون رفتن محصولات و ضروریات ثانویه همچون آموزش و مطالعه از سبد زندگی و شیوع جهل و سطحی‌نگری در بدنه عامه مردم که با خود تلاطمات پی در پی و چرخه‌ی معیوبی از شورش و هیجان را به ارمغان خواهد آورد و جز خسارت وارد کردن به اندک سرمایه‌های عمومی باقی مانده ثمر و نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت.

گسترش و شیوع نابهنجاری اجتماعی همچون سرقت، بزهکاری، تجاوز، از هم گسیختگی اخلاقی، تن فروشی و خیانت که هرکدام از آنها در هر سطحی ده‌ها پیامد و خسارت دیگر را با خود به همراه دارد و بعد از آنکه به تدریج تبدیل به عادت شد، نظام ارزش‌گذاری اجتماعی را نیز به همراه خود تغییر می‌دهد و ارزش و ضدارزش‌ها را به تدریج و به آهستگی اما با درصد ماندگاری و حجم بالا جا به جا می‌سازد از دیگر تاثیرات طولانی مدت ادامه روند موجود است.

در این میان تشکیل گروه‌های مردمی، داوطلب و جهادی جهت کمک به محرومان و فقرا در جای خود ارزشمند و مغتنم است اما کفایت درمان این بیماری جمعی و خطرناک را نمی‌کند. بدیهی است که باید در حاکمیت و در سطوح کلان برنامه‌ریزی و تصمیم‌سازی زنگ هشدار و حساسیت سنج دایمی نسبت به شیب و جهت زندگی جمعی مردم نصب شود و دایما مورد پالایش و روزآوری قرار بگیرد.

 اگر ذایقه‌ی جمعی مردم به سمتی رفت که نتوانست فردای بهتری را برای خود تصور کند و نظام معیشت آن به گونه‌ای رقم خورد که بالاجبار سهم عمده‌ای از وقت و هزینه و تمرکز خویش را صرف کلنجار با فقر و حواشی مترتب با آن ساخت هرآنچه مربوط به معنابخشی و تعالی همگانی است همراه با این پیامد سنگین از بین رفته و آنچه می‌ماند جمعیتی خمود و سرخورده از فقر و محرومیت و مستعد اقدامات خشونت آمیز خواهد بود.

دولت‌ها باید به این نکته توجه داشته باشند که پایه حکمرانی در زمینی مستحکم باقی می‌ماند که لبریز از امید و اشتیاق و انگیزه باشد نه لرزان از نداری و بیچارگی و فرسودگی.


نورنیوز
نظرات

نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

نظر شما

X
آگهی تبلیغاتی