شناسه خبر : 81360
تاریخ انتشار : 1400/09/02 22:03
انگبین اکثریت، شرنگ اقلیت

حامد شرف‌الدین

انگبین اکثریت، شرنگ اقلیت

غلامرضا کاشی با پیش کشاندن دوگانه‌ای خیالی که صاحبان هر سمتش با تأیید و اعطای صلاحیت او موضع‌شان تعیین می‌شود به دنبال احیا و بازتعریف کدام هویت است؟

 نورنیوز-گروه جامعه: پیروان و شارحان پروژه فکری علی شریعتی در دانشگاه‌های کشور هرازگاهی با موضع‌گیری‌ها، نوشته‌ها و اظهارات رادیکال، جد و جهدهایی برای پیشبرد و بازتعریف انگاره‌های خود به خرج می‌دهند. در یکی از جدیدترین سکانس‌های این شیوه‌ی استحاله‌مآبانه، استاد 61 ساله علوم سیاسی و جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی همزمان با انتشار جدیدترین کتابش با عنوان «بازگشت به افق انقلاب؛ بررسی گفتمانی تحولات اجتماعی و سیاسی معاصر» از سوی نشر آرما، جدل هوشمندانه اما در عین‌حال غیر اصیلی را آغاز کرده که به زعم خودش تلاشی است برای «بازگشتی برای عبور».

کاشی در توضیح مسیر ورود به این پروژه و اهداف اولیه‌‌اش در جایی بیان کرده است: «این کتاب، متن تنقیح شده یک کارگاه پژوهشی است که سالها پیش در اصفهان برگزار شد. در این کارگاه ضمن تحلیل تحولات ایران پس از انقلاب از منظر نظریه گفتمان، بحران‌های امروز را تحلیل کرده‌ام. در این کارگاه بر این باور بودم که برای شکستن بن‌بست‌‎هایی که امروز روح و روان جامعه ما را می‌فرساید، باید دوباره به افق دوران انقلاب بازگردیم. افقی که از خصیصه شمولیت و عام‌نگری بهره‌مند بود. هنوز در انحطاط ناشی از خاص‌گرایی‌های ویرانگر امروز نیافتاده بود و زخم حذف و طرد تن آن را نفرسوده بود. هر هویت راه فردای خود را به شرط ارجاع دوباره به سرچشمه ظهورش می‌گشاید. حال و روز عسرت‌بار ما نه با گسیختن بلکه با ارجاع به آنچه از آن گسیخته‌ایم درمان‌پذیر است؛ بازگشتی برای عبور.» 

مددرسان کاشی در پروژه فکری جدیدش، دوئالیته اقلیت - اکثریت است. او به سراغ دگردیسی جایگاه و مطالبات آن رفته و به صورت تلویحی جمهوری اسلامی را عامل و مسبب این تغییر موضع دانسته و آگاهانه تلاش کرده تا با تحلیلی به شیوه انتقادی فرضیاتش را تبیین کند.

بازگشت به افق انقلاب در دیدگاه حضرت استاد مترادف است با بازگشت به هویت. پرسش اینجاست: کدام هویت؟ هویت اسلامی یا هویت‌های برساخته غربی؟ با تکیه بر بنیان‌های نظری لیبرال و چپ‌گرایانه یا با چنگ زدن به ریسمان دین الهی و تمسک به اصل مترقی ولایت‌فقیه؟ راستش را بخواهید تمام این دست و پا زدن‌های آکادمیسین‌ها برای طرد در حکم همان برش با پنبه شبه‌علم است وگرنه بعید است به آن هویت که مدنظر انقلاب و ارزش‌های آن بوده التفاتی داشته باشند. 

چگونه شده کسانی که تا دیروز ارادت و اعتقادی به ولایت‌فقیه نداشتند، امروز اینچنین بر سر این خوان متنعم نشسته‌ و تلاش می‌کنند تا با بازتعریفی ناهمگون و اینترنت‌پسند، مردم را در مقابل حاکمیت، ارزش‌های ملی و دینی، و انقلابی که به دستان خودشان رقم خورده قرار دهند؟ 

بازتعریف دوباره از مفاهیمی مثل انقلاب، جمهوری اسلامی، ولایت‌فقیه و مناسبات سیاسی با گفتمان متصل به حلقه‌ای از اساتید دانشگاه‌هایی خود از اندیشه‌سازان و مولدان اصول و بنیان‌های فکری، فلسفی و سیاسی جمهوری اسلامی هستند باعث تولد نوزاد ناقص‌الخلقه‌ای شده که غیراصیل، مشوش، سردرگم و سترون است. تغییر نانجیبانه تعاریف برای نسل جدیدِ کم‌آشنا و در بسیاری اوقات نا‌آشنا با آرمان‌ها و ارزش‌های جمهوریت و اسلامیتِ مستقر در سپهر سیاسی و فلسفی ایران می‌تواند تلاش برای استفاده و استمداد از پروژه حقنه‌سازی مفاهیم از طریف بازتعریف و نوسازی گفتمان باشد.  

وقتی از اقلیت و اکثریت در بستر یک انقلاب و سیر تطور آن (در 4 دهه‌) سخن به زبان می‌رانیم باید دقیقاً به واکاوی تاریخی و بیان معیارها و مختصات این اقلیت و اکثریت نیز بپردازیم. مثلاً هنگامی که انقلاب اسلامی پیروز شد و جمهوری اسلامی شکل گرفت، یک عده به خاطر سابقه مبارزاتی خود سهم‌خواهی می‌کردند؛ هنوز خلوص ایدئولوژیک اتفاق نیافتاده و هر کسی از ظن خود یار انقلاب شده است. نوعی آشفتگی تئوریک و ایدئولوژیک در سال‌های اول انقلاب وجود داشت. هر قدر هم که امثال شهید بهشتی، شهید مطهری و خود حضرت امام خمینی(ره) می‌کوشیدند تا فضای سالم و غیرالتقاطی بپرورانند، باز تنها بودند. یافتن علت برای امثال دکتر کاشی نباید چندان دشوار باشد؛ همه فرصت‌ها در اختیار افراد نام برده شده نبود؛ هنوز سره از ناسره مشخص نشده بود؛ گروه‌هایی وجود داشتند که دم از دین می‌زدند ولی جوهره دین را درک نکرده بودند؛ گاه محتوای سوسیالیستی داشتند و گاه خوانش‌های لیبرالیستی و غرب‌پسند؛ اندیشه‌هایشان مبنای مستحکم فکری، فلسفی، عقلایی و دینی نداشت. مسلم است در این آشفته بازار سیاسی و تئوریک، یک نفر، دو نفر با یک جریان، دو جریان و ... نمی‌توانستند کاری از پیش ببرند.

وقتی بر اساس داده‌ها و برداشت‌های اینترنتی و تخمین‌های ماهواره‌ای حکم صادر می‌شود و یا به جامعه آماری اطرافیان استناد می‌شود، معلوم است که نمی‌توان جایگاه حقیقی اقلیت و اکثریت را ردیابی کرد. نمی‌توان مردم را با فرافکنی و پرتاب واژه‌های دل‌فریب، در جبهه خود معرفی کرد، همانطور که نمی‌توان با تغییر زاویه دید بر جایگاه نظام نشست و مردم را با آن یا بر آن تعریف کرد یا بدون آگاهی از ناگفته‌های امنیتی و ملی، رأی به دعوت و جذب «نا‌همراهان» داد.

کسی منکر آزادی بیان و طرح مباحث جدید نیست اما گفتمان‌سازی، جریان‌سازی و استحاله تدریجی از طریق باز تعریف و نوسازی مفاهیم، بی‌تردید مذموم و در هر نظام حکومتی قابل پیگیری است. اینکه ما هر رفتار و سیاستی را در جمهوری اسلامی به پای انقلاب بنویسیم و فاقد این قدرت باشیم که بتوانیم ریشه‌ها و علل حقیقی آن را تشخیص بدهیم، نه‌تنها شیوه‌ای ناپذیرفتنی که اصلاً منطبق با ارزش‌های ملی نیست. خلط مقولات و گزینش دست‌چین‌شده منفیات، لبه دیگر قیچی‌ای است که تلاش می‌کند کژتابی‌ها و خیانت‌های سیاه تاریخ معاصر را توجیه، تطهیر و تقدیس کند.


نورنیوز
نظرات

نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

نظر شما

X
آگهی تبلیغاتی