شناسه خبر : 59131
تاریخ انتشار : 1399/11/25 10:03
«درحاشیه» بودن، مسئله امروز شهروند ایرانی است

احمدرضا بلیغ، جامعه‌شناس و تهیه‌کننده مجموعه مستند«نامکان»:

«درحاشیه» بودن، مسئله امروز شهروند ایرانی است

حاشیه‌نشینی یک موقعیت اجتماعی-طبقاتی است که می‌تواند با بسترهای جغرافیایی همراه شود و می تواند نشود. یعنی ممکن است یک فرد به لحاظ اجتماعی در موقعیتی حاشیه‌ای قرار بگیرد اما لزوما در مناطق جغرافیایی موسوم به حاشیه‌نشین زندگی نکند.

نورنیوز ـ گروه جامعه:  مجموعه مستند "نامکان" به تهیه‌کنندگی احمدرضا بلیغ و کارگردانی صابر الله‌دادیان و حسن آخوند‌پور در ۹ قسمت ۵۰ دقیقه‌ای به سفارش شبکه سه سیما و با همکاری مرکز بسیج سازمان صدا و سیما تولید شده است. این مجموعه که به آسیب‌ها و مسائل اجتماعی حاشیه‌نشینی در کلان شهرهای تهران و مشهد می‌پردازد چهارشنبه‌ها ساعت ۲۱ در حال پخش است. به همین مناسبت با احمدرضا بلیغ جامعه شناس و تهیه کننده این مجموعه مستند به گفتگو نشسته ایم:

حاشیه‌نشینی شاید یکی از کلیشه‌ای‌ترین مفاهیم در مباحث مربوط به اجتماع و آسیب‌های اجتماعی است که درباره آن تاکنون بسیار صحبت شده است، شما در «نامکان» با چه رویکردی به موضوع حاشیه‌نشینی ورود کرده‌اید ؟ درباره زاویه دید مجموعه بیشتر توضیح بفرمایید:

موضوع کلی که در این مجموعه مستند مورد بررسی قرار گرفته است، آسیب‌های اجتماعی در بستر حاشیه‌نشینی است.ما برای پژوهش میدانی و‌ پیدا کردن مصادیق حاشیه نشینی بیش از ۲۰ منطقه حاشیه‌نشین را بررسی کردیم و نهایتاً تعدادی از آنان را در دو کلانشهر تهران و مشهد انتخاب کردیم که در این میان ۷ قسمت در تهران و چهار  قسمت نیز در شهر مشهد به تولید رسید. در این مجموعه سعی کردیم حاشیه‌نشینی را به عنوان بستری اجتماعی و جغرافیایی که زاینده آسیب است مورد بررسی قرار دهیم. به عبارت دیگر، در بستر موضوع حاشیه‌نشینی، مقولات انسانی مهمی نظیر کودکان کار، زنان سرپرست خانوار، اتباع خارجی و … وجود دارد که تنها مسأله جغرافیایی در آن اهمیت ندارد و باید از ابعاد مختلفی آن را بررسی کرد.

در این مجموعه مستند با در نظر گرفتن اهمیت موضوعات، سوژه‌هایمان را به دو دسته جغرافیا محور و انسان محور تقسیم کردیم که در قسمت‌های جغرافیا محور به محلات بافت فرسوده، سیاست‌گذاری زمین، ساخت شهرک‌های اقماری و معضلات ناشی از شهرسازی بی قاعده و رانتی و نیز مسأله شهرهای جدید پرداختیم. همچنین در قسمت‌هایی به موضوعات انسانی مرتبط با حاشیه نشینی نظیر کودکان کار و خیابان، اعتیاد و کارتن خوابی، زنان سرپرست خانوار و مشکلات اتباع افغانستانی و پاکستانی پرداختیم.

 

تقسیم موضوع به جغرافیا محور و انسان محور در خصوص «حاشیه » تا چه میزان کمک می‌کند تا بیشتر یا بهتر مسائل مربوط به حاشیه ها را بشناسیم؟

باید توجه داشت که حاشیه‌نشینی و در حاشیه‌بودن یک موقعیت اجتماعی-طبقاتی است که می‌تواند با بسترهای جغرافیایی همراه شود و می تواند نشود. یعنی ممکن است یک فرد به لحاظ اجتماعی در موقعیتی حاشیه‌ای قرار بگیرد اما  لزوما در مناطق جغرافیایی موسوم به حاشیه‌نشین زندگی نکند. اقشار بی تریبون، صداهای خاموش و اقلیت های بایکوت شده عناوینی است که شاید تا حدودی توضیح دهنده وضعیت این افراد باشد. به عبارت دیگر بسیاری از افراد جامعه ممکن است "حاشیه‌نشین" نباشند، اما "حاشیه مند" باشند. این حاشیه‌مندی  به نوعی، از تبعات کلی فرایند مدرنیزاسیون در ایران و نتیجه وضعیتی است که معادلات اقتصاد سیاسی  و سیاستگذاری توسعه در ایران معاصر رقم زده است.

 

به نظر شما به عنوان فعال اجتماعی و از اهالی علوم اجتماعی حاشیه‌نشینی آیا به عنوان یک عارضه شهرنشینی است و یا ریشه در سیاست‌های کلان اقتصادی و سیاسی نظام‌های سیاسی دارد؟

شواهد حاکی از این است که سابقه حاشیه‌نشینی در ایران به سال‌های 1300 بر می‌گردد. پدیده حاشیه‌نشینی، از نیمه‌ی قرن 19 به شدت گسترش یافت و در سال‌های اخیر به بیشترین حد خود رسیده است چرا که پایین بودن درآمد در روستاها و نبودن فرصت‌های اشتغال در جریان حرکت روستائیان به شهرها، رشد سریع جمعیت شهری و کمبود مسکن روز به روز  نمایانتر شده و تعداد جمعیت حاشیه‌نشینان افزایش یافته است. به دلیل گرانی غیر متعارف زمین شهری در کلان شهرها به خصوص تهران هیچ راهی جز ظهور قارچ‌گونه و شتابان حاشیه‌نشینی شهری باقی نمی‌ماند.

در ایران پیش از آغاز دهه چهل شهر‌نشینی رشد کندی داشت و در اوایل دهه چهل حدود ۳۳ درصد از جمعیت کشور در شهرها زندگی می‌کردند. اجرای طرح اصلاحات ارضی، توسعه شهری مبتنی بر درآمدهای نفتی  و برنامه‌های توسعه‌ای تمرکزگرا، باعث شد که در دهه پنجاه، رشد شهر‌نشینی شتاب بیشتری پیدا کند و این رشد  که مقارن با مهاجرت افراد روستایی به امید رفاه و اشتغال مناسب در محیط شهری بود، چنان سرعت یافت که در سال ۱۳۵۷ جمعیت شهر‌نشین کشور به ۶۴ درصد رسید. این روند پس از انقلاب نیز به رشد خود ادامه داد به طوریکه امروزه شاهد سهم  حدود 73 درصدی جمعیت شهرنشین در کشور هستیم و در مقایسه با سال 1361 در حاشیه نشینی، رشدی حدود 17 برابر داشته‌ایم. تراکم 50 درصد از جمعیت شهری تنها در 10 شهر کشور نیز حاکی از سلطه توسعه نامتوازن شهری در کشور است. همچنین در اعلام آمار رسمی تعداد حاشیه‌نشین ها همواره اختلافاتی وجود داشته و متأسفانه آمار شفافی مانند سایر عرصه‌های مسائل اجتماعی در دسترس نیست. مسئولین امر از سهم 33 درصدی جمعیت حاشیه‌نشین از جمعیت شهروندی کشور خبر داده‌اند که به معنای وجود حدود 19 میلیون حاشیه‌نشین در کشور است.

 

به نظر شما، نگاه تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران در خصوص حاشیه‌نشینی، تاکنون بیشتر نگاهی انسان محورانه بوده است یا جغرافیا محور؟

غالباً ساکنان مناطق حاشیه‌نشین، مردمانی فقیر و کم درآمد و با مسایل و مشکلات متعددی چون: تعارض فرهنگی، بی ثباتی اجتماعی، بیکاری، بزهکاری، تراکم جمعیت، دسترسی نامناسب به خدمات و سلامت زیست شهری، مشاغل کاذب، بی هویتی، خشونت، جرم و جنایت و غیره دست به گریبان هستند. پایین بودن روح تعلق شهروندی، عدم مشارکت، احساس تبعیض و سرخوردگی‌های انباشته شده نیز از خصایص بارز مناطق حاشیه‌نشین است. افزون بر این کیفیت مسکن از بعد مقاوم سازی و رعایت اصول مهندسی و معماری بسیار آسیب پذیر و مسأله‌دار است و ساخت و سازهای بدون مجوز با مصالح بدون کیفیت، با توجه به تراکم افراد در واحدهای مسکونی موضوع را جدی تر می کند.

در چنین وضعیتی اگر چه اغلب، رویکرد شهرسازانه و مهندسی، ناجی تلقی شده و حاشیه‌نشینی به عنوان عارضه‌ای شهری در نظر گرفته می‌شود که باید این مناطق، حذف و پاکسازی شوند، اما تجربه ما در ایران و نیز تجربه جهانی نشان داده که چنین نگرشی تقلیل‌گرایانه بوده و در حکم پاک کردن صورت مسئله به جای حل مسئله است.

 

حل بحران حاشیه‌نشینی به نظر شما تا چه میزان در اختیار خود حاشیه‌نشینان است؟ و تا چه میزان خیریه‌ها و نهادهای خصوصی مردمی می‌توانند در این قضیه موثر باشند؟

به نظر می‌رسد، حل مسائل حاشیه‌نشینان به صورت فردی و گروهی و نقطه‌ای امکان پذیر نیست. خیریه‌ها و گروه‌های جهادی و مردمی در حد محدودی امکان برطرف کردن مایحتاج و نیازهای روزمره این اقشار را دارند. در شرایطی که نابرابری روز به روز گسترش می‌یابد و فقرا فقیرتر و ثروتمندان ثروتمندتر می شوند و طبقات متوسط ریزش کرده و به طبقات حاشیه‌ای و فرودست تبدیل می‌شوند، نمی‌توان انتظار داشت که با چند پویش و حرکت و کمک‌های مردمی معضلی به این بزرگی را حل کرد. مشکل حاشیه‌نشینی باید بیرون از حاشیه حل شود. ساختارهای تبعیض‌آمیز  و نابرابری آفرین باید تغییر کند، مناسبات اقتصاد سیاسی دگرگون شود و راه حل‌های درون‌زا، متناسب با شرایط اقلیمی و فرهنگ بومی هر منطقه اتخاذ شود. نگاه‌های بالا به پایین، رویکردهای کلی و یکدست کننده مرسوم بین مدیران، بدون در نظر گفتن اقتضائات و مناسبات اجتماعی-فرهنگی مناطق حاشیه‌نشین،  همواره شکست خورده و خواهد خورد همانطور که مثال‌های عینی این رویکردها و عملکردها هر روز پیش چشم ماست.

 

«نامکان» چه تفسیری از حاشیه‌نشینی در ایران دارد؟ در خصوص مشکلات و ناهمواری‌های مسیر ساخت این مجموعه مستند، برایمان بیشتر بگویید:

در مورد مجموعه مستند نامکان باید عرض کنم اگر بنا بود بنده به عنوان یک جامعه شناس و فعال اجتماعی، بدون در نظر گرفتن شرایط و اقتضائات رسانه ملی و مخاطبان آن،مستند می‌ساختم، طبیعتا اولویت بنده نشان دادن مشکلات ساختاری، مسائل اقتصاد سیاسی، توسعه نامتوازن و سیاست‌های غلط توزیع ثروت، فرایند شتابان حرکت به سمت نئولیبرالیسم افسارگسیخته و تبعات ناشی از آن بود. اگرچه ما در این مجموعه در حد بضاعت کوشیده‌ایم به این موارد نیز بپردازیم و تا جایی که این بستر، به ما اجازه داده حرفمان را زده‌ایم؛ اما نباید فراموش کرد که اقتضائات ساخت مستند در تلویزیون و برای مخاطبان عام (به ویژه که کار به سفارش شبکه سه سیما ساخته شده)، اقتضائات خاصی است. به عنوان مثال در قسمتی که به کودکان کار می‌پردازیم، شاید اولویت من به عنوان یک جامعه‌شناس، پرداختن به شرایط ساختاری بود که موجب شده بیش از 500 هزار کودک در ایران ناچار به تامین معاش خانواده‌هایشان شوند و در این وضعیت اسف‌بار زندگی کنند، اما ما در مستند تنها به بعدی از مساله پرداختیم که متوجه مسئولیت اجتماعی مردم و مخاطبان در قبال این کودکان است. یا در خصوص اعتیاد در شهر مشهد به سراغ سوژه‌ای رفتیم که با اراده و تلاش فردی توانسته جمعی از کارتن خواب‌ها و معتادان حاشیه شهر مشهد را نجات دهد، به زندگی برگرداند و به آنها امیدی دوباره ببخشد. اما همه ما می‌دانیم که اعتیاد مساله‌ای نیست که با تلاش‌های افرادی مانند مصطفی درویش و ده ها نفر مثل او که به صورت فردی وارد میدان شده‌اند، ریشه کن شود بلکه دلایل متعدد اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی وجود دارد که افراد را به سمت اعتیاد سوق می دهد و تا آنها رفع نشود، خبری از پایان اعتیاد و کارتن خوابی نیست.

بنابراین میان هست‌ها و بایدها در کار مستندسازی به ویژه در موضوعاتی حساس مثل آسیب‌های اجتماعی برای تلویزیون و مخاطب عام، تفاوتی چشم گیر وجود دارد که دشواری‌های ورود به این عرصه را دو چندان میکند .


نورنیوز
نظرات

نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

نظر شما

X
آگهی تبلیغاتی