شناسه خبر : 56132
تاریخ انتشار : 1399/08/07 14:59
افول آمریکا از منظر تئوری چرخه‌های بلند: چیستی، چرایی و چگونگی

روح‌الامین سعیدی

افول آمریکا از منظر تئوری چرخه‌های بلند: چیستی، چرایی و چگونگی

افول آمریکا به معنای پایان‌یافتن انرژی و ظرفیت آن برای تدبیر و نظم‌دهیِ منفردانه به امور جهانی و تأمین هزینه کالاهای عمومی یا همان کارکرد هژمونی است و لذا نباید آن را معادل فروپاشی یا تجزیه این کشور قلمداد کرد چنان‌که دیگر هژمون‌های تاریخ روابط بین‌الملل نیز پس از افول الزاماً دچار فروپاشی نشده‌اند.

نورنیوز ـ گروه بین الملل: مسئله افول قدرت و جایگاه ایالات متحده آمریکا در نظام بین‌الملل و چرایی و چگونگی آن مدت‌هاست در میان اساتید و تحلیلگران روابط بین‌الملل مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. با این حال همچنان ابهامات و سو‌ءبرداشت‌هایی در این زمینه وجود دارد تا جایی که برخی افول آمریکا را با «فروپاشی» یا «تجزیه» آن یکسان تلقی می‌کنند که چنین اشتباهی ناشی از عدم درک صحیح گذارهای قدرت در روابط بین‌الملل و استفاده نکردن از یک نظریه تبیین‌گرِ مناسب است.

ازجمله نظریه‌هایی که می‌تواند در فهم افول آمریکا و گذار قدرت در نظام بین‌المللِ کنونی راهگشا باشد، نظریه چرخه‌های بلند جُرج مُدِلسکی است.

جرج مدلسکی به همراه ویلیام تامپسون در چارچوب نظریه چرخه­‌های بلند می­‌کوشند با مطالعه و بررسی تاریخ تحولات روابط بین‌­الملل الگوهای عامی را برای تحلیل چرایی و چگونگی ظهور و افول قدرت­های بزرگ در جایگاه رهبری جهانی یا هژمونی ارائه نمایند.

از منظر آن­ها هژمون جهانی، کنشگری است که به طور انحصاری وظیفه نظم‌­بخشیدن به نظام بین­‌الملل را برعهده می­‌گیرد و توان نوآوری و حرکت به جلو را در جهت ارتقاء مصلحت عمومی دارد و همین توانایی است که برای رفتار و اقدامات آن در نگاه سایر کنشگران مشروعیت ایجاد می‌کند.

به استناد نظریه مدلسکی و تامپسون تاریخ روابط بین‌­الملل نشان می­‌دهد چرخه‌­های تکرارشونده‌­ای از جنگ‌­های در مقیاس بزرگ و رهبری جهانی وجود دارد که هر صدسال یک­بار تکرار می‌­شوند و در نتیجۀ وقوع این چرخه‌­های صدساله شاهد انتقال و دست به دست شدن جایگاه هژمونی میان قدرت­های بزرگ هستیم. آن­ها این جایگزینی در منزلت رهبری قدرت‌ها را شکل ­دهنده به نظام جهانی قلمداد می‌کنند.

نظریه چرخه‌­های بلند برای هر فرایند ظهور و افولِ یکصدساله چهار مرحله در نظر می‌­گیرد:

مرحله اول (قدرت جهانی) زمانی است که یک قدرت برتر پس از وقوع یک جنگ جهانی ظهور می‌کند و در جایگاه رهبری و یا هژمونی جهانی می‌­نشیند و سپس منزلت برتر خود را با اتکا بر منابع قدرتش به‌­ویژه قدرت دریایی (و امروز قدرت هوایی) استحکام می‌­بخشد.

در مرحله دوم (مشروعیت‌­زدایی) گسترش بیش از حد دامنه رهبریِ هژمونیک و هزینه‌های بالای آن و ناتوانی هژمون از تأمین یک ­تنه این هزینه‌ها رفته‌رفته منجر به آغاز افول هژمون می­‌گردد.

در مرحله سوم (تمرکز زدایی) اقتدار هژمون تضعیف می‌شود و رقبای جدیدی ظهور می‌کنند که جایگاهِ در حال افول آن را به چالش می‌­کشند و کشمکش­هایی رخ می‌دهد.

سرانجام در مرحله چهارم (جنگ جهانی قدرت‌های بزرگ) جنگ جدیدی بین رقبا به وقوع می­‌پیوندد و چرخه صدساله تکرار می‌شود تا رهبر و هژمون جهانیِ جدیدی در جایگاه رهبرِ افول­ کرده قرار گیرد.

از میان این چهار مرحله، دوران سلطه هژمونیک نسبتاً صلح‌آمیز است برخلاف دوران برابری نسبی میان هژمونی و چالشگران آن که شاهد بروز تنش­ها و چالش­ها هستیم.

اولاً افول آمریکا به معنای پایان‌یافتن انرژی و ظرفیت آن برای تدبیر و نظم‌دهیِ منفردانه به امور جهانی و تأمین هزینه کالاهای عمومی یا همان کارکرد هژمونی است و لذا نباید آن را معادل فروپاشی یا تجزیه این کشور قلمداد کرد چنان‌که دیگر هژمون‌های تاریخ روابط بین‌الملل نیز پس از افول الزاماً دچار فروپاشی نشده‌اند.

ثانیاً چرایی افول هژمونی آمریکا را نیز باید ناشی از کاهش قدرت رقابت‌پذیری آن متعاقب ظهور رقبای جدید و نیز پیچیدگی فوق‌العاده معادلات چندسطحیِ جهانی دانست به نحوی که از یک سو آمریکا را برخلاف وظایف هژمونی به حمایت‌گرایی و تمرکز بر منافع ملی واداشته و از سوی دیگر مداخله و همکاری سایر قدرت‌های بزرگ را برای تدبیر و حل بحران‌های بین‌المللی در قالب نظم یک-چند قطبی و مدل هیئت مدیره‌ای اجتناب‌ناپذیر ساخته است.

ثالثاً در خصوص چگونگی افول هژمونی آمریکا تطبیق واقعیات بین‌المللی با تقسیم‌بندی چهار مرحله‌ایِ نظریه مدلسکی از یک چرخه صدساله نشان داد.

هم‌اکنون آمریکا در مرحله سوم یعنی مرحله تمرکززدایی از قدرت آن ناشی از ظهور رقبای جدید قرار دارد و چین را باید مهمترین چالشگر آن دانست که ممکن است بتواند در پایان چرخه صدساله آمریکا یعنی تا سال ۲۰۴۵ قدرت آمریکا را موازنه نماید.

البته گفته شد که اولاً جایگزینی چین هرگز قطعی نیست بلکه به شروط و ملاحظات فراوانی بستگی دارد و ثانیاً به دلیل تحولات بنیادین جهان ناظر به پدیده جنگ، وقوع جنگ تمام‌عیارِ جهانی میان آمریکا و چین بر سر رهبری آینده بسیار بعید است و بیشتر احتمال می‌رود انتقال قدرت به صورت صلح‌آمیز صورت پذیرد یا این­که نهایتاً شاهد کشمکش‌های محدود منطقه‌ای و نیابتی خواهیم بود. 


نورنیوز
نظرات

نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

نظر شما

X
آگهی تبلیغاتی